فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه شهادت غم انگیز و غریبانه یک مدافع حرم 😔😔
شادی روح مطهر شهدا صلوات
•┄❁🌹❁┄•
@TarighAhmad
•┄❁🌹❁┄•
۸ تیر ۱۳۹۹
🍃هـــــر روز صــــــدقه بدهیـــــد👇
✍پیامبر مهربانی صلےاللهعلیهوآله: بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد
عرض شد : کسی که مال ندارد چکارکند ؟حضرت فرمودند :
برداشتن چیزهای آسیب رسان از ســر راه
صـدقـه است. نشان دادن راه به کسی
صدقه است .عیادت بیمــار صدقه است .
امر به معروف صدقه است .
نهی از منکر صدقـه است .
و جـواب سـلام دادن صدقه است .
📚 بحارالانوار ، ج ۷۵ ، ص ۵۰
#صــــدقه_دادن
#مصــــــادیق_صدقــــــــه
...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@TarighAhmad
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
۸ تیر ۱۳۹۹
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥 این حجاب و پوشش رو آزاد کنید که حساسیت بره کنار!
❗️سوال: چرا باید حساسیت بره کنار؟ مگه قراره حساسیت بره کنار؟؟؟؟
تا حالا از این بعد به قضیه نگاه کردید؟
🎙 حجت الاسلام پناهیان
~┄┅┅✿❀💛❀✿┅┅┄~
@TarighAhmad
۸ تیر ۱۳۹۹
شهیدان 🌹🌹🌹
ای سبکبالان عاشق
زمین🌎 باهمه عظمت و بزرگی اش
باهمه قدرت و جاذبه اش
توان جذب شما را نداشت
نه مال توانست شمارا جذب کند
❌نه مقام
نه زیبارو یان توانستند شما را جذب کنند و نه طنازان
❌ونه احترام دیگران
شما آسمانی بودید
و تنها پرواز 🕊راه رسیدن به آسمان و آسمانیان😔
شادی روحشون صلوات
═════🇮🇷🇱🇧═════
@TarighAhmad
┅═══✼❤️✼═══┅┄
۸ تیر ۱۳۹۹
ツ
🌷آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
هر وقت فــــــرزندتان مـریض شد
مقداریپول زیر بالشت او بگذارید
و صبــــح به #مستحــق بـــدهید
فـــرزندتان خوب میشود.
💓🍃@TarighAhmad🍃💓
۸ تیر ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یکشنبه_های_علوی_و_فاطمی
🎬 #کلیپ_تصویری
💢زیارت حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها در روز یکشنبه
🔸 نام تو فاطمه يا فاطمه تسبيح علی ست
🔸ياد تو لحظۀ اعجاز مفاتيح علی ست
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
۸ تیر ۱۳۹۹
آیت الله طالقانی ره:
آقای خامنه ای امید آینده اسلام است
آیت الله میلانی درسنین جوانی ایشان را مجتهد خطاب میکردند
#ولایٺپذیرے [😍🖐🏻]•√
#ڪلام_بزرگانـ [🍃😉]•√
🍃🌸|@Tarighahmad
۸ تیر ۱۳۹۹
خدای من 💫
دلم محتاج امن یجیب توست 😔
"تو "برای آرامش دل💔م امن یجیب بخوان😔
••●❥❤️❥●••
@TarighAhmad
۸ تیر ۱۳۹۹
🌸🍃
زیارت مرقد مطهر امامزاده احمد بن موسی الکاظم (علیهماالسلام)
۱۳۸۷/۲/۱۳🌸🍃
روز بزرگداشت حضرت احمدبن موسی شاهچراغ علیه السلام
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
۸ تیر ۱۳۹۹
۸ تیر ۱۳۹۹
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران 🌹قسمت #نه اول دوم مهر بود... سر سفره ي ناهار
🌹هوالمحبـــــــوب
🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران
🌹قسمت #ده
رسول تکنسین شیمی بود به خاطر کارش چند وقت یک بار میومد تهران.
دوتا ماشین شدیم و بردیمشون پادگان.
🌹منوچهر🌹 هر دقیقه کنار یکیمون بود.
پیش من می ایستاد،
دستش رو می انداخت دور گردن پدرم، مادرش رو می بوسید....
می خواست پیش تک تکمون باشه.
ظهر سوار اتوبوس شدند و رفتند.
همه ی اینها یک طرف تنها برگشتن به خونه یک طرف.
اولین وآخرین باري بود که رفتم بدرقه ي منوچهر.
تحمل اینکه تنها برگردم رو نداشتم. با مریم برگشتیم...
مریم زار میزد....
من سعی می کردم بی صدا گریه کنم... میریختم توي خودم.😭😣
وقتی رسیدم خونه انگار یک مشت سوزن ریخته باشند به پاهام گزگز می کردند.
از حال رفتم.
فکر می کردم منوچهر دیگه مال من نیست. دیگه رفت. از این میترسیدم ...
منوچهر شش ماه نیومد.
من سال چهارم بودم مدرسه نمی رفتم. فقط امتحان ها رو می دادم.
سرم به بسیج و امدادگري گرم بود.
با دوستام می رفتیم بیمارستان خانواده، مجروح ها رو می آوردن اونجا یک بار مجروحی رو آوردند که پهلوش ترکش خورده بود و استخوان دستش فرو رفته بود به پهلوش.
به دوستم گفتم:
_"من الان اینها رو میبینم....حالا کی منوچهر رو میبینه؟"
روحیه ام رو باختم اون روز دیگه نرفتم بیمارستان....😞😢
منوچهر کجا بود؟
حالش چطور بود؟
چشمش افتاد به گلهاي نرگس که بین دست های پیرمرد شاداب بودند.
پارسال همین موقع ها بود که دوتایی از آنجا می گذشتند.
پیرمرد بین ماشین ها که پشت چراغ قرمز مانده بودند می گشت و گل ها را می فروخت. گل ها چشم فرشته را گرفته بود.
منوچهر چند بار فرشته را صدا زده بود و او نشنیده بود.
فهمیده بود گل هاي نرگس هوش و حواسش را برده اند!
همه ي گل ها را براي فرشته خریده بود! چه قدر گل نرگس برایش می آورد! هر بار میدید میخردید!!😭🌼
می شد روزي چند دسته برایش می آورد...
می گفت:
_"مثل خودت سرما را دوست دارند."
اما سرماي آن سال گزنده بود....
همه چیز به نظرش دلگیر می آمد..
سپیده میزد،دلش تنگ می شد...😢
دم غروب،دلش تنگ می شد....😢
هوا ابری می شد،دلش تنگ می شد...😢
عید نزدیک بود اما دل ودماغی برای عید نداشتیم....
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
👇
https://eitaa.com/Tarighahmad/8431
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
✍نویسنده؛ مریم برادران
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
۸ تیر ۱۳۹۹
🌹هوالمحبـــــــوب
🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران
🌹قسمت #یازده
عید نزدیک بود اما دل ودماغی برای عید نداشتیم....
اسفند و فروردین رو دوست دارم،چون همه چیز نو میشه.
تو #وجودمنم تحول ایجاد میشه.
توي خونه ي ما که کودتا میشد انگار...!
ولی اون سال با اینکه اولین سالی بود که خونه ي خودم بودم هیچ کاري نکرده بودم....😞
مادر و خواهرام با مادر و خواهر
منوچهر اومدن خونه ي ما و افتادیم به خونه تکونی...
شب سال تحویل هر کسی می خواست منو ببره خونه ی خودش....
نرفتم، نذاشتم کسی هم بمونه....😣
سفره انداختم ونشستم کنار
سفره قرآن خوندم و آلبوم عکس هامون رو نگاه کردم...
همونجا کنار سفره خوابم برد ساعت سه و نیم بیدار شدم. یکی میزد به شیشه ي پنجره ي اتاق.
رفتم دم در در رو که باز کردم یه عروسک پشمالو اومد توي صورتم!☺️
یه خرس سفید بود که بین دستهاش یه دسته گل بود...
🌹منوچهر🌹 اومده بود، اما با چه سر وضعی......
انقدر خاکی بود که صورت و موهاش زرد شده بود....یک راست چپوندمش توي حموم.😅
منوچهر خیلی تمیز بود.
توی این شیش ماه چند بار بیشتر حموم نکرده بود. یه ساعت سرش رو میشستم که خاك از لاي موهاش پاك شه... !
یک ساعت و نیم بعد از حموم اومد بیرون و نشستیم سر سفره.
در کیفش رو باز کرد و سوغاتی هایی که برام آورده بود رو در آورد. یک عالم سنگ پیدا کرده بود به شکل هاي مختلف با سوهان و سمباده صافشون کرده بود و روشون شعر نوشته بود، یا اسم من و خودش رو کنده بود. چند تا نامه که نفرستاده بود هنوز توي ساکش بود.
گفت:
_"وقتی نیستم بخون".
حرفایی رو که روش نمی شد به خودم بگه، برام می نوشت،
اما من همین که خودش رو میدیدم، بیشتر ذوق زده بودم. ☺️😍
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
👇
https://eitaa.com/Tarighahmad/8431
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
✍نویسنده؛ مریم برادران
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
۸ تیر ۱۳۹۹