✨﷽✨
🌷آیَتُ الله مُجْتَهِدےٖ تِهْرَانےٖ(ره):
✨شخصی هنگام دعا کردن یک دستش
بلند بود و با دست دیگرش
دکمه اش را می بست...
✨شب خواب دیده بود
که از آن دستش که بالا گرفته بود
نور ساطع است
اما این دستش که مشغول
دکمه بستن بوده تاریک بود...
✨هنگام دعــا
هر دو دست را بلند کنید
وتا می توانید دست هایتان را دراز کنید
✨ چون همین دست دراز کردن
سبب جاری شدن اشکتان
مےشود
و خداوند هم
دعایتان را اجابت میکند..
🍃🌺🍃
یا #رومی رومی ؛ یا زنگی #زنگی ❗️
کدام طرفی #دخترجان ❓❗️
👈 رومی یا زنگی 👉
#چادر به سر داری ...
با #رژ صورتی گاهی ؟!!!
#روسری میبندی لبنانی ...
با #قهقهه شیطانی ؟!!!
#ساق دست ست میکنی با روسری ؟!
خط چشمت هم میکند گاهی #دلبری ...
بلاخره کدام وری ؟!
رومی یا زنگی ❓❗️
#شهامت_انتخاب
#روراست_باش!
#باطن_پاک_درظاهر_ناپاک !
🍃🌺🍃
🍃💠🍃💠🍃💠🍃
☢ #اثر گناه بر قلب ☢
⚡️یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت و گلی شد .
💥من بی خیال، پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود،
ولی نشد...
‼️بعدها هر چه شستمش پاک نشد ؛
حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت!!!
⚠️آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت:
"این لباس چِرک مرده شده!"
گفت:
🚫"بعضی لکه ها دیر که شود، می میرند؛ باید تا زنده اند پاک شوند!"
❌حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت!
بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید!
📛حواست که نباشد، گناه، لکه می شود؛
وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری و توبه نکنی، می شود چرک...
♨️به قول صاحب خشکشویی: لکه را تا تازه است، تا زنده است، باید شست و پاک کرد...
💟 بَلىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحٰاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولٰئِكَ أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ هُمْ فِيهٰا خٰالِدُونَ
👆آری، هر کس اعمالی زشت اندوخت و کردار بدش به او احاطه نمود چنین کسانی اهل دوزخاند و در آن آتش پیوسته معذّب خواهند بود.
💠📖 "بقره/۸۱"
🍃🌺🍃
🌷 #خـاطرات_شهدا
💠⇐از #مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه #حلالیت طلبید.
💠⇐قرار بود فردا با دوستانش #عازم_جبهه شود، همان روز رفتیم به #گلستان شهدا، سر قبر #شهید_سید_رحمان_هاشمی. دیگر گریه نمیکرد.
💠⇐دو تن دیگر از #دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آنها خیره شد؛ گویی چیزهایی میدید که ما از آنها بی خبر بودیم.رفت سراغ #مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را #دفن_نکند.
💠⇐ایشان هم گفت : من نمیتوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند میخواهیم اینجا #دفن کنیم.
محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.همانطور هم شد و محمد در #کنار سید رحمان #دفن_شد
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🎤راوی:برادر شهیــد(علــی)
🍃🌺🍃