تاملی در تاریخ اسلام
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه 1⃣درخت خرما!👇 ✅سمرة بن جندب یك اصله درخت خرما در باغ یكی از انصار م
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
2⃣نجات جوان با رضایت مادر!👇
✅مرحوم شيخ مفيد، به نقل از امام جعفر صادق(ع) حکايت می کند که؛
روزی به حضرت رسول اکرم(ص) خبر دادند که فلان جوان مسلمان، مدّتي است در سَکَرات مرگ و جان دادن به سر می برد ولی نمی ميرد.
وقتی رسول اکرم(ص) بر بالين آن جوان حضور يافت، فرمود : بگو «لا إلهَ إلاّ الله»!
ولی مثل اين که زبان جوان قفل شده باشد و نمی توانست حرکت دهد، حضرت(ص) چند بار تکرار نمود و جوان بر گفتن کلمه طيّبه «لا إلهَ إلاّ الله» قادر نبود.
زنی در کنار بستر جوان مشغول پرستاری از او بود، حضرت(ص) از آن زن سؤال نمود : آيا اين جوان مادر دارد؟
پاسخ داد : بلی! من مادر او هستم.
حضرت(ص) فرمود : آيا از فرزندت ناراحت و ناراضی می باشی؟
گفت :
📋«نَعَمْ! مَا كَلَّمْتُهُ مُنْذُ سِتِّ حِجَجٍ»
♦️آری! مدّت پنج سال که است با او سخن نگفته ام.
حضرت(ص) پيشنهاد داد :
📋«اِرْضَيْ عَنْهُ»
♦️از فرزندت راضي شو!
عرض کرد : به احترام شما از او راضي شدم و خداوند نيز از او راضی باشد.
سپس حضرت(ص) به جوان فرمود :
بگو «لا إلهَ إلاّ الله»، در اين موقع آن جوان سريع کلمه طيّبه را بر زبان خود جاری کرد.
بعد از آن، حضرت(ص) به او فرمود :
دقّت کن! اکنون چه می بينی؟
عرض کرد :
مردی سياه چهره با لباس هاي کثيف و بدبو همين الان در کنارم می باشد و سخت گلوی مرا می فشارد.
رسول اکرم(ص) اظهار نمود :
📋«قُل! يَا مَنْ يَقْبَلُ اَلْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ اَلْكَثِيرِ اِقْبَلْ مِنِّي اَلْيَسِيرَ وَ اِعْفُ عَنِّي اَلْكَثِيرَ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِيمُ»
♦️بگو : ای کسي که عمل ناچيز را پذيرا هستی، و از خطاهای بسيار در می گذری، کمترين عمل مرا بپذير و گناهان بسيارم را به ببخشای؛ همانا که تو آمرزنده و مهربان هستی!
وقتی جوان اين دعا را خواند، حضرت(ص) فرمود : اکنون چه می بينی؟!
گفت :
📋«أَرَى رَجُلاً أَبْيَضَ اَللَّوْنِ حَسَنَ اَلْوَجْهِ طَيِّبَ اَلرِّيحِ حَسَنَ اَلثِّيَابِ قَدْ وَلِيَنِي وَ أَرَى اَلْأَسْوَدَ قَدْ تَوَلَّى عَنِّي»
♦️مردی خوش چهره و سفيد روی و خوش بو با بهترين لباس، در کنارم آمد و با ورود او، آن شخص سياه چهره رفت.
حضرت(ص) فرمود : بار ديگر آن جملات را بخوان، وقتی تکرار کرد.
و در همان لحظه روح، از بدنش خارج شد و به دست پر برکت رسول اکرم(ص) نجات يافت و سعادتمند گرديد.(۱)
📚منبع :
۱)امالی شیخ مفید، ص۲۸۸
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه 2⃣نجات جوان با رضایت مادر!👇 ✅مرحوم شيخ مفيد، به نقل از امام جعفر صا
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
3⃣دو حلقه جمعیت!👇
✅حضرت رسول اكرم(ص) وارد مسجد مدینه شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكیل شده بود و هر دسته ای حلقه ای تشكیل داده سرگرم كاری بودند.
📋«مَجْلِسٌ يَتَفَقَّهُونَ وَ مَجْلِسٌ يَدْعُونَ اَللَّهَ وَ يَسْأَلُونَهُ»
♦️یک دسته مشغول یاد دادن و یاد گرفتن بودند و دسته ای دیگر مشغول عبادت و سرگرم ذکر و توسل بودند.
حضرت(ص) به هر دو دسته نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد و فرمود :
📋«كِلاَ اَلْمَجْلِسَيْنِ إِلَى خَيْرٍ أَمَّا هَؤُلاَءِ فَيَدْعُونَ اَللَّهَ وَ أَمَّا هَؤُلاَءِ فَيَتَعَلَّمُونَ وَ يُفَقِّهُونَ اَلْجَاهِلَ هَؤُلاَءِ أَفْضَلُ بِالتَّعْلِيمِ أُرْسِلْتُ ثُمَّ قَعَدَ مَعَهُمْ»
♦️هر دو دسته كار نیك می كنند و بر خیر و سعادتند!
آنگاه فرمود : اما من برای تعلیم و دانا كردن فرستاده شده ام.
پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه ی آنها نشست.(۱)
📚منبع :
۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۱، ص۲۰۶
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه 3⃣دو حلقه جمعیت!👇 ✅حضرت رسول اكرم(ص) وارد مسجد مدینه شد، چشمش به دو
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
4⃣دعای حضرت رسول اکرم(ص) پس از مجروح شدن در جنگ احد!👇
✅نقل است که؛
در جنگ احد دندانهاى پیشین حضرت رسول اکرم(ص) شكست، و صورت مبارکش شكاف برداشت.
اصحاب آن بزرگوار، بسيار ناراحت و متاثّر شدند و از آن حضرت(ص) خواستند كه دشمن را نفرين كند.
رسول اکرم(ص) به آنها فرمود :
📋«إِنِّي لَمْ أُبْعَثْ لَعَّانًا وَ إِنَّمَا بُعِثْتُ دَاعِیَاً رَحْمَةً»
♦️من ناسزا گو مبعوث نشده ام، بلكه دعوت كننده و مايه رحمت، مبعوث شده ام.
راوی می گوید :
📋«لَقَدْ رَأَيْتُ النَّبِيَّ(ص) وَ هُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَ يَقُولُ :
{اَللَّهُمَّ اَهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}»
♦️رسول اکرم(ص) را دیدم در حالی که خون از چهره مبارک پاک می کرد، و می فرمود :
خدايا قوم مرا هدايت كن، زيرا آنها جاهل و ناآگاه هستند!(۱)
📚منبع :
۱)تاريخ أصبهان ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۱۱۵
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه 4⃣دعای حضرت رسول اکرم(ص) پس از مجروح شدن در جنگ احد!👇 ✅نقل است که؛
#حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
5⃣شکایت همسایه!👇
✅شخصی خدمت حضرت رسول اكرم(ص) رسید و از همسایه اش شكایت كرد كه او مرا اذیت می كند و از من سلب آسایش كرده است.
رسول اكرم(ص) فرمود :
تحمل كن و سر و صدا علیه همسایه ات راه مینداز، بلكه روش خود را تغییر دهد!
بعد از مدتی، آن مرد دو مرتبه آمد و شكایت كرد.
این دفعه نیز رسول اكرم(ص) فرمود : تحمل كن!
برای سومین بار آمد و گفت :
ای رسول خدا! این همسایه ی من دست از روش خویش بر نمی دارد و همان طور موجبات ناراحتی من و خانواده ام را فراهم می سازد.
این دفعه رسول اكرم(ص) به او فرمود :
📋«إِذَا كَانَ عِنْدَ رَوَاحِ اَلنَّاسِ إِلَى اَلْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَكَ إِلَى اَلطَّرِيقِ حَتَّى يَرَاهُ مَنْ يَرُوحُ إِلَى اَلْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوكَ فَأَخْبِرْهُمْ»
♦️روز جمعه كه فرا رسید، برو اسباب و اثاث خودت را بیرون بیاور و سر راه مردم كه در حال رفت و آمدند و می بینند بگذار.
مردم از تو خواهند پرسید كه چرا اثاثت اینجا ریخته است؟
بگو از دست همسایه ی بد، و شكایت او را به همه ی مردم بکن!
شاكی همین كار را كرد.
همسایه ی موذی كه خیال می كرد که رسول اکرم(ص) برای همیشه دستور تحمل و بردباری می دهد، نمی دانست آنجا كه پای دفع ظلم و دفاع از حقوق به میان بیاید اسلام حیثیت و احترامی برای متجاوز قائل نیست.
پس همسایه آمد و این صحنه را دید و با شرمساری و با التماس و خواهش گفت :
📋«رُدَّ مَتَاعَكَ فَلَكَ اَللَّهُ عَلَيَّ أَنْ لاَ أَعُودَ»
♦️اثاثت را به خانه ات برگردان و بدان که من متعهد می شوم كه دیگر به هیچ نحو موجبات آزار تو را فراهم نسازم.(۱)
📚منبع :
۱)الکافی شیخ کلینی، ج۲، ص۶۶۸
@TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍شرح حدیث حضرت امیرالمومنین #امام_علی_علیه_السلام درباره مبعث حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) توسط #مقام_معظم_رهبری :👆
#ویژه_مبعث
@TarikhEslam
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍
5️⃣4️⃣ #معرفی_کتاب :📚
کتاب «پیامبر أمی» بررسی مسئله أمی بودن حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) بر اساس تاریخ و شواهد قرآنی و مبانی کلامی؛ اثر شهید #استاد_مطهری✍📚👇
@TarikhEslam
4_552623838429447701.pdf
17.49M
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «پیامبر أمی»
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
3⃣دعوت #امام_حسین_علیه_السلام به بیعت توسط «یزید بن معاویه»:👇 ✅از آنجایی که امام حسین(ع) در مدینه ب
4⃣بیست و هفتم رجب سال شصت هجری ملاقات شبانه ولید بن عتبه با #امام_حسین_علیه_السلام در دارالعماره مدینه:👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_رجب_المرجب
@TarikhEslam
✅در این روز مروان بن حکم که در آن روزها، در مدینه به سر می برد، و حاکم معزول مدینه از طرف معاویه بود، با ولید بن عتبه به شور نشست.
و پیشنهاد داد که امام حسین(ع) را به دارالاماره فراخوانَد و با اینکه می دانست، امام حسین(ع) اهل بیعت دادن با یزید نیست، پیشنهاد داد، بدون معطلی امام(ع) را از بین ببرد.
شیخ مفید می نویسد :
📋《فَأَنْفَذَ اَلْوَلِيدُ إِلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) فِي اَللَّيْلِ فَاسْتَدْعَاهُ فَعَرَفَ اَلْحُسَيْنُ(ع) اَلَّذِي أَرَادَ فَدَعَا جَمَاعَةً مِنْ مَوَالِيهِ وَ أَمَرَهُمْ بِحَمْلِ اَلسِّلاَحِ》
♦️پس وليد شبانه كسى را به نزد امام حسين(ع) فرستاد و حضور او را خواست.
امام حسين(ع) جريان را دانست و گروهى از نزديكان خود را خواست و به آنان دستور داد سلاحهاى خويش را بردارند.
امام حسین(ع) به یاران خود فرمود :
📋《إِنَّ اَلْوَلِيدَ قَدِ اِسْتَدْعَانِي فِي هَذَا اَلْوَقْتِ وَ لَسْتُ آمَنُ أَنْ يُكَلِّفَنِي فِيهِ أَمْراً لاَ أُجِيبُهُ إِلَيْهِ وَ هُوَ غَيْرُ مَأْمُونٍ فَكُونُوا مَعِي فَإِذَا دَخَلْتُ إِلَيْهِ فَاجْلِسُوا عَلَى اَلْبَابِ فَإِنْ سَمِعْتُمْ صَوْتِي قَدْ عَلاَ فَادْخُلُوا عَلَيْهِ لِتَمْنَعُوهُ مِنِّي》
♦️همانا وليد در چنين شبى مرا خواسته، و من آسوده خاطر نيستم مرا مجبور به كارى كنند كه من نتوانم آن را بپذيرم، و از وليد نيز ايمن نمي توان بود، پس شما همراه من باشيد.
وقتی من بر او وار شدم، شما پشت درب دارالعماره منتظر بمانید، و اگر صدای مرا شنيديد كه بلند شد داخل شوید تا از من دفاع كنيد.
به این ترتیب؛ امام حسین(ع) وارد دارالعماره مدینه شد.
در این هنگام ولید خبر مرگ معاویه را به امام حسین(ع) داد و سپس نامه یزید را برای او قرائت کرد، که در آن از ولید خواسته شده بود از حسین بن علی(ع) برایش بیعت بگیرد.
امام حسین(ع) به ولید فرمود :
📋《إِنِّي لاَ أَرَاكَ تَقْنَعُ بِبَيْعَتِي لِيَزِيدَ سِرّاً حَتَّى أُبَايِعَهُ جَهْراً فَيَعْرِفَ اَلنَّاسُ ذَلِكَ》
♦️آیا تو راضی میشوی که من در پنهانی با یزید بیعت کنم؛ به گمانم هدف تو این است که بیعت من در حضور مردم باشد.
ولید جواب داد : نظر من نیز همین است.
حضرت(ع) فرمود :
📋《فَتُصْبِحُ وَ تَرَى رَأْيَكَ فِي ذَلِكَ》
♦️پس تا فردا به من فرصت بده تا نظر خود را اعلام کنم.
اما مروان همچنان بر ولید پافشاری می کرد که بیعت هر چه زودتر انجام شود و حسین(ع) را رها نکند و گفت :
📋《وَ اَللَّهِ لَئِنْ فَارَقَكَ اَلْحُسَيْنُ اَلسَّاعَةَ وَ لَمْ يُبَايِعْ لاَ قَدَرْتَ مِنْهُ عَلَى مِثْلِهَا أَبَداً حَتَّى يَكْثُرَ اَلْقَتْلَى بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ اِحْبِسِ اَلرَّجُلَ فَلاَ يَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ حَتَّى يُبَايِعَ أَوْ تَضْرِبَ عُنُقَهُ》
♦️به خدا قسم! اگر حسين(ع) اينك از تو جدا شود و بيعت نكند ديگر هرگز بر او دست نخواهى يافت تا كشتار بسيارى ميانۀ تو و او صورت گیرد!
او را نگهدار تا اينكه يا بيعت كند يا گردنش را بزنى!
اما ولید به حرفهای مروان اعتنایی نکرد.(۱)
ابن شهر آشوب می نویسد :
این بار مروان خود ایستاد و خطاب به امام حسین(ع) گفت :
📋《بَايِعْ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ!》
♦️با امیر المومنین یزید بیعت کن!
امام حسین(ع) فرمود :
📋《كَذَبْتَ وَيْلَكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ مَنْ أَمَّرَهُ عَلَيْهِمْ》
♦️دروغ گفتی! وای بر تو در قبال مومنین! چه کسی یزید را بر آنان امیر کرده است؟
در این هنگام مروان خشمگین شد و شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید و به ولید گفت :
📋《مُرْ سَيَّافَكَ أَنْ يَضْرِبَ عُنُقَهُ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الدَّارِ وَ دَمُهُ فِي عُنُقِي》
♦️شمشیر زنانت را حاضر کن و به آنان دستور بده تا گردن حسین بن علی(ع) را قبل از اینکه از دارالعماره خارج شود، بزنند و خون او بر گردن من است!
پس در این هنگام؛
📋《وَ ارْتَفَعَتِ الصَّيْحَةُ فَهَجَمَ تِسْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ قَدِ انْتَضَوْا خَنَاجِرَهُمْ فَخَرَجَ الْحُسَيْنُ مَعَهُمْ》
♦️صدا و فریادها بالا گرفت و نوزده نفر از یاران امام حسین(ع) که پشت درب دارالعماره به انتظار نشسته بودند آماده حمله شدند و خنجرهای خود را آماده پیکار کردند که امام حسین(ع) در این هنگام با عقب نشینی مروان، به همراه یاران از دارالعماره مدینه خارج شدند.(۲)
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۳
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۸
@TarikhEslam
✅فردای آن روز، امام حسین(ع) در بین راه با مروان بن حکم دیدار کرد.
مروان گفت :
📋《يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ! إِنِّي لَكَ نَاصِحٌ فَأَطِعْنِي تُرْشَدْ》
♦️ای ابا عبدالله! من شما را نصیحت می کنم به شرطی که بپذیری!
حضرت(ع) فرمود : نصیحت تو چیست؟
مروان گفت :
📋《إِنِّي آمُرُكَ بِبَيْعَةِ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَإِنَّهُ خَيْرٌ لَكَ فِي دِينِكَ وَ دُنْيَاكَ》
♦️من شما را امر می کنم که با امیر المؤمنین یزید بیعت کنی که این بیعت به نفع دین و دنیای شما است!
حضرت(ع) در این هنگام آیه استرجاع خواند و فرمود :
📋《وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ اَلْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اَللَّهِ(ص) يَقُولُ اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ》
♦️چه مصيبتى بالاتر از اين كه مسلمانان به سرپرستى هم چون يزيد دچار شدند!
پس بايد با اسلام وداع نمود كه از جدّم رسول خدا(ص) شنيدم كه مي فرمود :
خلافت بر فرزندان ابى سفيان حرام است.
راوی می گوید :
گفتگو ميان امام حسين(ع) و مروان به طول انجاميد، تا آنجا كه مروان با حالتى بر آشفته و خشمگين بازگشت.(۱)
در روایتی دیگر آمده است که امام حسین(ع) فرمود :
📋《عَلَی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ بُلِیتِ الْاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یزِیدَ وَیحَکَ یَا مَرْوانَ اَتَاْمُرُنِی بِبَیعَةِ یزِیدَ وَهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ!》
♦️فاتحه اسلام را باید خواند آن زمانی که امت گرفتار امیری چون یزید گردد.
وای بر تو ای مروان! آیا مرا به بیعت یزید فرمان می دهی، در حالی که او مرد فاسقی است!
سپس فرمود :
📋《لَقَد قُلتَ شَطَطَاً لَا أَلَومُكَ عَلَى قَولَكَ لِأَنَّكَ الَّلَعِينُ الّذِي لَعَنَكَ رَسُولُ اللّهِ(ص) وَ أَنتَ فِي صُلبِ أَبِيكَ الحَكَمِ بنِ أبِي العَاصِ، وَ مَن لَعَنَهُ رَسُولُ اللّهِ(ص) فَإِنّه لَا يَنكُرُ مِنهُ أَن يَدعُوَ إلَى بَيعَةِ يَزِيدَ》
♦️این سخن ناروا و بیهوده را چرا می گویی؟
من تو را بر این گفتار ملامت نمی کنم؛ زیرا تو همان کسی هستی که رسول اکرم(ص) تو را هنگامی که هنوز در صلب پدرت حکم بن العاص بودی لعنت کرد.
و کسی که رسول خدا(ص) او را لعن کند، از او بعید نیست که به بیعت با یزید فرا خواند!
امام(ع) آنگاه فرمود :
📋《إِلَيكَ عَنِّي يَا عَدُوَّ اللّهِ فَإِنَّا أهلُ بَيتِ رَسُولِ اللّهِ(ع) عَلَى الحَقِّ وَ الحَقُّ فِينَا》
♦️دور شو ای دشمن خدا! ما اهل بیت رسول خدا(ص) هستیم و حق با ما و در میان ما است و زبان ما جز به حق سخن نمی گوید.
سپس فرمود :
من خود از پیامبر خدا(ص) شنیدم که می فرمود :
📋《اَلْخِلاَفَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ الطُلَقَاءُ وَ أَبنَاءُ الطُلَقَاءُ، فَإذَا رَأَیتُم مُعَاویَةَ عَلَى مِنبَری فَابقَرُوا بَطنَهُ فَوَ اللّهِ لَقَد رَآهُ أَهلُ المَدِينَةِ عَلَى مِنبَرِ جَدِّي رَسُولِ اللّهِ(ص) فَلَم يَفعَلُوا مَا أَمَّرَهُم بِهِ فَابتَلاهُم اللّهُ بِاِبنِهِ يَزِيدَ》
♦️اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید، بی درنگ شکم او را پاره کنید.
به خدا سوگند که مردم مدینه او را بر فراز منبر جدّم مشاهده کردند؛ ولی به آنچه مأمور شدند، عمل نکردند و خدا آنان را به پسرش یزید مبتلا ساخت.
در این هنگام مروان از روی خشم گفت :
📋《وَاللّهِ لَا تُفَارِقُنِي أَو تُبايِع لِيَزِيدَ صَاغِرَاً، فَإِنَّكُم آلُ أبِي تُرَابِِ قَد مُلِئتُم كَلَامَاََ وَ اَشرِبتُم بُغضَ آلِ أبِي سُفيَانَ، وَ حَقِيقُ عَليهِم أَن يَبغُضُوكُم》
♦️به خدا قسم! هرگز تو را رها نمی کنم، مگر اینکه با یزید بیعت کنی!
شما فرزندان علی(ع) کینه آل ابوسفیان را در سینه دارید و جا دارد که با آنها دشمنی کنید و آنها نیز با شما دشمنی ورزند.
امام حسین(ع) در جواب فرمود :
📋《وَيلَكَ إِليكَ عَنِّي! فَإِنّكَ رِجسُ وَ إنَّا أهلُ بَيتِ الطَّهَارَةِ الّذِي أنزَل اللّهُ فِينَا :
[إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً](سوره احزاب، آیه۳۳)》
♦️وای بر تو! از من دور شو ای پلید که ما از اهل بیت طهارتیم و خداوند درباره ما به پیامبرش آیه تطهیر را نازل کرده است.
امام(ع) باز افزود :
📋《أَبشِر يَابنَ الزَّرقَاءُ بِكُلِّ مَا تُكرِهُ مِن الرَّسُولِ(ص) يَومَ تَقَدَّم عَلَى جَدِّي رَسُولِ اللّهِ(ص) فَيَسألُكَ عَن حَقِّي وَ حَقَّ يَزِيدَ!》
♦️ای پسر زرقاء! به خاطر آنچه که از رسول خدا ناخشنودی، تو را بشارت و خبر می دهم به عذاب دردناک الهی روزی که نزد خدا خواهی رفت و جدّم رسول خدا(ص) درباره من و یزید از تو پرسش خواهد کرد.
در این هنگام مروان خشمگین شد و رفت!(۲)
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۲۲
۲)تسلیة المُجالس کرکی حائری، ج۲، ص۱۵۲
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
5⃣دیدار مروان بن حکم با #امام_حسین_علیه_السلام :👇 #روز_شمار_عاشورا #وقایع_ماه_رجب_المرجب @TarikhEsla
6⃣تصمیم #امام_حسین_علیه_السلام بر خروج پنهانی از مدینه منوره و حرکت به سمت مکه معظمه :👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_رجب_المرجب
@TarikhEslam
✅امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی با جانشینی یزید و نیز در خطر بودن جان خویش، در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک مدینه گرفت.
امام حسین(ع) هنگام عزم خروج از مدینه، شب هنگام نزد قبر مطهر رسول اکرم(ص) رفت و با ایشان وداع کرد و صبح به خانه برگشت.
👤علامه مجلسی می نویسد :
امام حسین(ع) وقتی قصد ترک مدینه را به مقصد مکه داشت، دو شب متوالی در شبانگاهان کنار قبر جدّش رفت و عرض کرد :
📋《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّهِ(ص)! أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ فاطِمَةَ(س)، أَنَا فَرْخُکَ وَابْنُ فَرْخَتِکَ، وَ سِبْطُکَ فی الْخَلَفِ الَّذی خَلَّفْتَ عَلى أُمَّتِکَ، فَاشْهَدْ عَلَیْهِمْ یا نَبِىَّ اللّهِ
أَنَّهُمْ قَدْ خَذَلُونی وَ ضَیَّعُونی وَ أَنَّهُمْ لَمْ یَحْفِظُونی وَ هَذا شَکْواىَ إِلَیْکَ حَتَّى أَلْقَاکَ》
♦️سلام بر تو اى رسول خدا(ص)!
من حسین پسر فاطمه ام؛ منم فرزند دلبند تو و فرزند دختر تو و من سبط تو هستم که مرا میان امّت به یادگار گذاشتى!
اى رسول خدا! گواه باش که آنان دست از یارى من برداشتند و مقام مرا پاس نداشتند؛ این شِکوه من است نزد تو، تا آنگاه که تو را ملاقات کنم.(۱)
👤شیخ صدوق می نویسد :
📋《لَمّا أقبَلَ اللَّيلُ راحَ الحُسَينُ(ع) إلى مَسجِدِ النَّبِيّ(ص) لِيُودِّعَ القَبرَ، فَلَمّا وَصَلَ إلَى القَبرِ سَطَعَ لَهُ نورٌ مِنَ القَبرِ فَعادَ إلى مَوضِعِهِ.
فَلَمّا كانَتِ اللَّيلَةُ الثّانِيَةُ راحَ لِيُوَدِّعَ القَبرَ، فَقامَ يُصَلّي فَأَطالَ، فَنَعَسَ وهُوَ ساجِدٌ، فَجاءَهُ النَّبِيُّ(ص) وهُوَ في مَنامِهِ، فَأَخَذَ الحُسَينَ(ع) وضَمَّهُ إلى صَدرِهِ، وجَعَلَ يُقَبِّلُ بَينَ عَينَيهِ》
♦️هنگامی که شب فرا رسید، امام حسين(ع) براى وداع با قبر رسول اکرم(ص) به مسجد النبى رفت.
وقتی نزديك قبر شد، نورى از داخل درخشيد و سپس به جاى خود باز گشت.
وقتی دومين شب فرا رسيد، به مسجد رفت تا با قبر، وداع كند.
پس به نماز ايستاد و نماز را طولانى كرد، در حال سجده، خواب، او را ربود.
رسول اکرم(ص) نزد او آمد و امام حسين(ع) را به آغوش گرفت و او را به سينه چسبانيد و شروع كرد ميان چشمان او را بوسيدن!
در این حال رسول اکرم(ص) می فرمود :
📋《بِأَبي أنتَ! كَأَنّي أرَاكَ مُرَمَّلاً بِدَمِكَ بَينَ عِصابَةٍ مِن هذِهِ الاُمَّةِ، يَرجونَ شَفاعَتي، ما لَهُم عِندَ اللّه ِمِن خَلاقٍ!
يا بُنَيَّ! إنَّكَ قادِمٌ عَلى أبيكَ واُمِّكَ وأخيكَ، و هُم مُشتاقونَ إِلَيكَ، وإنَّ لَكَ فِي الجَنَّةِ دَرَجاتٍ لا تَنالُها إلّا بِالشَّهادَةِ》
♦️پدرم به فدايت! مى بينم كه در ميان گروهى از اين امّت، در خون خود غلتيده اى، در حالى كه اميد شفاعت مرا نيز دارند! آنان را نزد خداوند، بهره و نصيبى نيست.
فرزندم! تو نزد پدر و مادر و برادرت مى آيى و آنان شيفته ديدار تواند و براى تو در بهشت، جايگاه هايى است كه جز با شهادت، بِدان دست نمى يابى.
📋《فَانتَبَهَ الحُسَينُ(ع) مِن نَومِهِ بَاكِياً، فَأَتى أهلَ بَيتِهِ فَأَخبَرَهُم بِالرُّؤيا وَ وَدَّعَهُم》
♦️سپس امام حسين(ع) با گريه از خواب، بيدار شد و نزد خاندان خود آمد و خواب را براى آنان بازگو كرد و با آنان وداع نمود.(۲)
👤ابن شهر آشوب می نویسد :
📋《فَكَانَ الْحُسَيْنُ(ع) يُصَلِّي يَوْماً إِذْ وَسِنَ فَرَأَى النَّبِيَّ(ص) فِي مَنَامِهِ يُخْبِرُهُ بِمَا يَجْرِي عَلَيْهِ》
♦️امام حسین(ع) در اول شب که برای زیارت قبر مطهر جدش رسول اکرم(ص) رفته بود، در آنجا نماز خواند و سپس در خواب رسول اکرم(ص) را دید که ایشان به آنچه که برای امام حسین(ع) اتفاق خواهد افتاد، خبر داد.
امام حسین(ع) فرمود :
📋《یَا جَدَّاهُ! لَا حَاجَةَ لِي فِي الرُّجُوعِ إِلَى الدُّنْيَا فَخُذْنِي إِلَيْكَ》
♦️اي جد بزرگوارم! مرا نيازي به بازگشت به دنيا نيست مرا با خود برگير و در جايگاه خود ببر!
رسول اکرم(ص) فرمود :
📋《لَا بُدَّ مِنَ الرُّجُوعِ حَتَّى تَذُوقَ الشَّهَادَةَ》
♦️نه! به ناچار تو بايد به دنيا بازگردی تا شهادت روزی تو گردد.(۳)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۲۷
۲)امالی شیخ صدوق، ص۲۱۶
۳)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۸
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
6⃣تصمیم #امام_حسین_علیه_السلام بر خروج پنهانی از مدینه منوره و حرکت به سمت مکه معظمه :👇 #روز_شمار_عا
7⃣بیست و هشتم رجب سال ۶۰ هجری حرکت #امام_حسین_علیه_السلام از مدینه به سمت مکه معظمه :👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_رجب_المرجب
@TarikhEslam
✅امام حسین(ع) شبانگاه بیست و هشتم رجب سال ۶۰ هجری به همراه ۸۲ نفر از اهل بیت و یارانش از مدینه خارج شد.
در این سفر به جز محمد بن حنفیه بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادر زادههای آن حضرت(ع)، ایشان را در این سفر همراهی میکردند.
علاوه بر بنی هاشم، ۲۱ نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند.
امام حسین(ع) در بدو خروج از مدینه فرمود :
📋《إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِي أُمَّةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ(ص) أُرِيدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَسِيرُ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ سِيرَةِ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَمَنْ قَبِلَنِي بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ هُوَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ》
♦️من برای جاه طلبی و کام جویی و آشوبگری و ستمگری قیام نکردم، بلکه برای اصلاح در کار امت جدم قیام کردم می خواهم امر به معروف و نهی از منکر و به شیوه جد و پدرم حرکت کنم.
بر اين هر كس به حق، مرا قبول كند، خدا در آن اولي است و هركس آن را رد كند، صبر مي كنم تا خداوند ميان من و قوم من داوري كند و او بهترين داوران است.(۱)
امام حسین(ع) به همراه همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت.
و امام حسین(ع) هنگام خروج این آیه را بارها و بارها تلاوت می کرد.
📋《فَخَرَجَ مِنْهٰا خٰائِفاً يَتَرَقَّبُ قٰالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِينَ》
♦️موسى(ع) ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت در حالى که مى فرمود : پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش.(سوره قصص، آیه ۲۱)
از آیهای که امام حسین(ع) در هنگام خروج از مدینه قرائت کردند، این نکته که ترک این شهر به علّت عدم احساس امنیت بوده است آشکار میشود.
📚منابع :
۱)المناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۹
@TarikhEslam