پای برهنه تو بينالحرمين راه بيافتی...
برسی ورودی حرم عباس...
پشت در حرم بشينی و سلام بدی...
باچشم پر اشک اذن دخول بخونی...😭
سرتو بندازی پايين و باخجالت بگی فکر نميکردم بياريم حرم...😔😭
به عباس بگی خيلی آقایی...
بری يه بوسه به ضريح بزنی و اشک بریزی...
بيای عقبتر و يه زيارت بخونی...
بهش بگی اجازه ميدی برم پابوس داداشت...😭😭😭
دوباره پابرهنه تو بينالحرمين راه بيفتی و زير لب بگی"از حرم تا قتلگه زينب صداميزد حسسسسسسسين"...😭😭😭😭
برسی ورودی حرم و ناخودآگاه بشینی رو زمين دست برسينه سلام بدی...