💌🍃
#مــــــــهــــــم✖️👌🏻
⇦تفاوت
ایشااللـہ ، انشااللـہ و انشاءاللـہ
درڪجاست⁉️
•[ ایشاالله: ]•
⇦یعنے خدا را بـہ خاڪ سپردیم.
(نعوذبالله) (استغفرالله) .
•[ انشااللہ : ]•
⇦یعنے ما خدا را ایجاد ڪردیم.
(نعوذبالله) (استغفرالله)
•[ ان شاءالله: ]•
⇦یعنے اگر خداوند مقدر فرمود.
(بـہ خواست خدا) .
👇👇👇
@Tarkgonahan
💞چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد.
چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و گفت:
"به گردنت بزنم یا به لبت؟"
چوپان گفت:
"آیا سزای خوبی این است؟"
مار گفت:
"سزای خوبی بدی است."
قرار شد تا از کسی سوال بکنند، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند.
روباه گفت:
من تا صورت واقعه را نبینم نمیتوانم حکم کنم، پس برگشته و مار را دوباره درون بوتههای آتش انداختند، مار به التماس برآمد.
روباه گفت:
بمان تا #رسم_خوبی از جهان برافکنده نشود.
👇👇👇
@Tarkgonahan
❣
بواقع ما انسان را از تبار خاک آفریدیم.
بعدها خلقت انسان بواسطه ی نطفه ای که آن را در رحم مادر قرار دادیم به وقوع پیوست.
سپس نطفه را بصورت خون بسته درآوردیم و بعد خون بسته را تبدیل به جنین کردیم و سپس از گوشت نرم جنین استخوان پدید آوردیم و آنگاه بر آن استخوانها گوشت پوشانیدیم سپس با الحاق روح به جسم، خلقتی کامل آفریدیم: منشأ برکات است خداوند، آن خالق یگانه و بی همتا.
آنگاه قطعاً شما [انسانها بعد از خلقت و زندگی] خواهید مرد.
و محقّقاً در روز قیامت برانگیخته می شوید.
سوره مومنون آیات ۱۲ تا ۱۶
🌸 با به اشتراک گذاشتن آگاهی ، زندگی ها را متحول کنید ..
👇👇👇
@Tarkgonahan
خــــــــــــدایا ..💞
به حق قرآن و به حق این آیه مبارکه هر عزیزی هر حاجتی هر مشکلی و هر گرفتاری داره خودت
با دستهای مهربانت حاجت روا کن و مشکل و گرفتاریشو برطرف بگردان 🙏
✨🌺آمین یارب العالمین🌺✨
👇👇👇
@Tarkgonahan
✍آیت الله بهجت(ره):
این همه سراغ دکترهای داخلی وخارجی رفتید، یک دستور هم ما می دهیم؛ #صلوات زیاد بفرستید به نیت برآورده شدن همه #حوائج از جمله شفای خودتان. وقتی هم خسته شدید به نیت صلوات زبانتان را حرکت دهيد.
و زياد #استغفار کنيد. آنقدر استغفار کنید که زبانتان از کار بیفتد. این گنجینهای است که تمام نشدنی است، کنز است، گنجینهای است که فناپذیر نیست.
👇👇👇
@Tarkgonahan
مستند سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱)
قسمت#بیست_هفتم
🦋بازگشت🦋
کمتر از لحظهای دیدم، روی تخت بیمارستان خوابیده ام و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. دستگاه شوک را چند بار به بدنم وصل کردن و به قول خودشان بیمار را احیا کردند. روح به جسم برگشته بود حالت خاصی داشتم ،هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتهام و هم ناراحت بودم که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتهام . پزشکان بعد از مدتی ، کار خودشان را تمام کردند و در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پایانی عمل بودند، که من ۳ دقیقه دچار ایست قلبی شدم و بعد هم با ایجاد شک، مرا احیا کردند. من در تمام آن لحظات شاهد کارهای شان بودم، پس از اتمام کار مرا به اتاق مجاور جهت ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی کم کم اثر بیهوشی رفت و درد دوران جهاد، دوباره به بدنم بازگشت. حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمی خواستم حتی برای یک لحظه ای از آن لحظات زیبا دور شوم. من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی داشتم را با خودم مرور میکردم .
من بهشت برزخی را با تمام نعمتهایش دیدم، من افراد گرفتار را دیدم، من تا چند قدمی بهشت رفتم ،من مادرم حضرت زهرا را با کمی فاصله مشاهده کردم، من یقین کردم که در آن سوی هستی مادر ما چه مقامی دارد. برایم تحمل دنیا واقعاً سخت بود، دقایقی بعد دو خانمپرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل کنند.
آنها میخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند همین که از دور آمدن از مشاهده چهره ی یکی از آنان واقعاً وحشت کردم ، من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک می شد، مرا ببخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند، یکی دو نفر از بستگان ما میخواستند به دیدنم بیایند آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در راه بودند، من این را به خوبی متوجه شدم ،یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشکردم ،بدنم لرزید، به یکی از همراهان گفتم، تماس بگیر و بگو فلانی برگردد. تحمل هیچکس را ندارم احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است .باطن اعمال و رفتار و ...
به غذایی که برای می آوردن نگاه نمیکردم می ترسیدم باطن غذا را ببینم اما از زور گرسنگی مجبور بودم بخورم .
دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم اما نمی دانستن که وجود آنها مرا بیشتر تنها می کند بعد از ظهر تلاش کردم تا روی خودم را به سمت دیوار برگردانم میخواستم هیچ کس را نبینم اما یک بار با چیزی مواجه شدم که رنگ از چهره ی من پرید!! من صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم، اما نمی دانستن که من از دیدن چهره اطرافیان ترسی دارم، و برای همین چشمانم را باز نمی کنم .آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود، من نمیتوانستم این گونه ادامه دهم با این وضعیت حتی با برخی نزدیکان خودم نمیتوانستم صحبت کرده و ارتباط بگیرم. خدا را شکر این حالت برداشته شد و روال زندگی من به حالت عادی بازگشت .اما دوست داشتم تنها باشم دوست داشتم در خلوت خودم آنچه را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم مرور کنم تنهایی را دوست داشتم در تنهایی تمام اتفاقاتی که هم شاهد بودم را مرور میکردم. چقدر لحظات زیبایی بود آنجا زمان مطرح نبود آنجا احتیاج به کلام نبود، با یک نگاه، آنچه میخواستیم منتقل می شد .
🌹🌹پیشنهاد ویژه برای خواتدن🌹🌹
#ایست_قلبی_چشم_برزخی_پرستار
ادامه دارد........____________
👇👇👇
@Tarkgonahan
💕چهار اصطلاح غلطی که نیاز به اصلاح دارد:
۱- خدا بد نده:
این کلام بی معرفتی به پروردگار است.
زیرا خدای تعالی در قرآن فرموده:
هیچ خوبی به شما نمیرسد مگر از ناحیه خدا و هیچ بدی به شما نمیرسد مگر از ناحیه خود شما (که بخاطر اعمال خودتان است)
۲- عیسی به دین خود، موسی به دین خود:
این جمله معنای صحیحی ندارد.
زیرا بین پیامبران خدا، کوچکترین اختلافی نبوده و همه آنها مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت میکردند و عقیدۂ یکسانی داشتند.
۳- ولش کردی به اَمان خدا:
این حرف کفر آمیز است.
زیرا اگر کسی مال یا فرزند خود را به امان خدا بسپارد که غمی نیست. بهتر است بجای این کلام گفته شود:
"ولش کردی به حال خودش"
۴- انسان جایز الخطاست:
این حرف نیز غلط است، زیرا انسان برای خطا کردن جایز نیست.
بهتر است بگوییم انسان "ممکن الخطا" است.
یعنی ممکن است خطا کند و بهترین خطا کنندگان، توبه کنندگان هستند.
👇👇👇
@Tarkgonahan
💞همه مردم آموزگاران شما هستند:
آدمهای خشمگین به شما آرامش می آموزند.
آدمهای ریاکار به شما یکرنگی می آموزند.
آدمهای سرسخت به شما نرمش می آموزند.
آدمهای وحشت زده به شما شهامت می آموزند.
همیشه در رابطه با آدمهایی که وارد زندگیتان میشوند از خود بپرسید: این شخص برای آموزش چه چیزی به من نشان داده.
👇👇👇
@Tarkgonahan
نیایش صبحگاهی
خدایا ...
قرار ده ما را از زمره کسانی که
برای عبادتت او را لایق کردی
و در ارادت خویش دل خوشش کردی
و برای مناجات خویش انتخابش کردی
و بریدی از او هر چه را که
موجب بریدنش از تو میگردد.
" آمین یا رب العالمین "
#صحیفه_سجادیه
👇👇👇
@Tarkgonahan
#داستان_کوتاه
بلدرچینی در مزرعۀ گندم لانه ساخته بود.
او همیشه نگران این بود که مبادا صاحب مزرعه محصولاتش را درو کند.
هر روز از بچه هایش می خواست که خوب به صحبت آدمهایی که از آنجا عبور می کنند، گوش دهند و شب به او بگویند که چه شنیده اند.
یک روز که بلدرچین به لانه برگشت، جوجه ها به او گفتند: اتفاق خیلی بدی افتاده است. امروز صاحب مزرعه و پسرش به اینجا آمدند و گفتند: همۀ گندمهای مزرعه رسیده است. دیگر وقت درو کردن است. پیش همسایه ها و دوستان برویم و از آن ها بخواهیم که در درو کردن محصول کمک کنند. مادر، ما را از اینجا ببر چون آنها می خواهند مزرعه را درو کنند... بلدرچین گفت: نترسید فردا کسی این مزرعه را درو نخواهد کرد.
روز بعد بلدرچین از لانه بیرون رفت و شب که آمد، جوجه ها به مادرشان گفتند: صاحب مزرعه باز هم به اینجا آمده بود. او مدت زیادی منتظر ماند. ولی هیچکس نیامد. بعد به پسرش گفت: برو به عموها و دایی ها و پسر خاله هایت بگو پدرم گفته است فردا حتما به اینجا بیایید و در درو کردن مزرعه به ما کمک کنید... بلدرچین گفت: نترسید فردا هم این مزرعه را کسی درو نمی کند.
روز سوم وقتی بلدرچین به لانه برگشت، دوباره بچه ها گفتند: صاحب مزرعه امروز به اینجا آمد، اما هرچه منتظر ماند هیچ کس نیامد. بعد به پسرش گفت: انگار کسی در درو کردن مزرعه به ما کمک نمی کند. پسرم، گندم ها رسیده اند. نمی توان بیش از این منتظر ماند. برو داس هایمان را بیاور تا برای فردا آماده شان کنیم. فردا خودمان می آییم و گندم ها را درو می کنیم... بلدرچین گفت: بچه ها، دیگر باید از اینجا برویم.
چون وقتی انسان، بدون منتظر ماندن برای کمک، تصمیم بگیرد کاری را انجام دهد، حتما آن کار را انجام می دهد...
👇👇👇
@Tarkgonahan