eitaa logo
طیبه بِیدَقی|تربیت کودک
2هزار دنبال‌کننده
929 عکس
224 ویدیو
1 فایل
📋دانشجوی ارشد روانشناسی 📋کارشناس علوم تربیتی 📚سابقه بیش از ده سال فعالیت و پژوهش در حوزه کودک و نوجوان اینجا قراره یاد بگیری که: چطور بافرزندت رفتار کنی تا اونها در آینده به بزرگترای بهتری تبدیل بشن💐 ارتباط با من👈 @Tbeydaghi
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ بدغذایی پسر وسطی و پرت کردن قاشق دختر بزرگه سمت داداش کوچیکه که موهاش و کشیده رو سر سفره ناهار هم تحمل میکنه😑 باز به خودش میگه:((مگه نشنیدی میگن تو دعوای بچه ها دخالت نکن،ولشون کن😏)) لباس‌های لباسشویی🧺 که پهن میکنه بعد از چند دقیقه میبینه که لباسا رو زمین افتادن و میدونه که کار بچه هاست😶 باز هیچی نمیگه چون به خودش قول داده🤫 ادامه👇 ☘
۳ یه چایی میریزه ،میشینه و میگه آخيش تا اینجا که خوب پیش رفتم😴 🕑تو همین لحظه بچه ها بدو بدو از اتاق میان بیرون 🏃🏃‍♀🏃‍♂که پای پسروسطیه میخوره با چایی و پسرک و چایی هر دوشون پخش زمین میشن🤦‍♀ 😩مامان که هنوز دو دقیقه از اون آخيش گفتنش نگذشته میخواد یه داد بلند بزنه سرشون😣 که یاد مطلب کانالمون میوفته و میگه،فعلا بدجور از دستتون عصبانیم برید اتاقتون😤👈 👫🏃فسقلیا بدو بدو میرن تو اتاق تا ترکشای عصبانیت مامان بهشون نخوره😬🤫 ادامه👇 ☘
☘ ۴ 👩‍🦱مامان یه نفس عمیق میکشه تا بتونه عصبانیتشو مهار کنه😴 _ : ((خدایا شکرت که تونستم😊💪)) 🚶‍♀میره شام درست کنه که از تو اتاق صدای افتادن چیزی میاد😱 بدو بدو 🏃‍♀میره سمت اتاق که میبینه دختر و پسرش مشغول بازی بودن🏓 و پسر آخری کشوی کمد و باز کرده و رفته بالا و از اونجا افتاده زمین و گریه و جیغهایی که میزنه😩 ادامه دارد ☘
. سلام عزیزدل☺️ بریم ادامه داستان و بخونیم😊👇 .
۵ خلاصه اینکه مامان دیگه حالا تبدیل به کوه آتشفشان شدو داد میزنه و میگه: ((معلومه چه غلطی دارید میکنید چه خبرتونه😡)) ((از صبح هی هیچی بهتون نمیگم هی میخوام باهاتون مهربون باشم شما لیاقت ندارید، دیگه دوستون ندارم خستم کردید😠)) 👨تو همین لحظه بابای بچه‌ها از راه میرسه🚶 میبینه که بچه‌ها دارن جیغ و داد و گریه میکنن و مامانشون داره دعواشون میکنه سلام میده و میره میشینه رو مبل و تلویزیون و روشن میکنه😐
۶ حدیثه خیلی ناراحت میشه از اینکه اصلا درک نشد😢 همسرش هیچی نگفت🤐 مگه ندید اینا چقدر جیغ و داد کردن⁉️ مگه نمیدونه چقدر اذیت میکنن‼️ مطمنا میدونه که چقدر خسته میشم🙁 منم آدمم دیگه صبح تا شب با اینا سر و کله میزنم😖 اصن به من چه خودش بره چایی بریزه بخوره😒 ادامه👇 .
۷ 🧒پسر وسطی از اتاق میاد بیرون و میپره بغل باباش که سرش تو گوشیش بود📱 و شروع میکنه با دست و پا انداختن به سر و صورت باباش🙃 بالاخره حوصله بابایی سر میره و کاری که نباید و میکنه😨 یه سیلی به پسرش میزنه😠 و میگه:👇 (( چه مرگته تو بچه؟؟ مرض داری مگه؟؟ و....)) ادامه👇 .
۸ 🤨حدیثه که ناراحت میشه به همسرش میگه : ((چیه سر آوردی برامون از صبح تا شب رو سر و کله ی منن دست روشون بلند نکردم😠✋ تحمل یه دقيقه شونو نداری برا چی میزنی بچه رو😡)) همسرش :(( آره دیدم چقدر مهربون بودی باهاشون😏)) _ : ((چی میگی تووووو......)) 🌀و جرو بحث کش پیدا میکنه و بچه ها هم که ساکت و پر از استرس یه گوشه داشتن جرو بحث مامان و بابا رو میدیدن🙁😰 رفتن تو اتاق و شروع کردن گریه کردن🥺😫😭 دختر خونه با حالت گریه به داداشش گفت :(( تقصیر تو بود که دعوا کردن)) داداشش بلند شد که آجیشو بزنه و .... 🌠شــب تـــمــام شد و آن روز هـــر روز تــکــرار مــیــشــد🔄😞 پایان.
. خداروشکر داستانمون رو دوست داشتید😍 به نظرتون مشکل حدیثه خانم چی بود؟؟ @Tbeydaghi .
. ماشالله به مشارکتتون👏 ممنون از صبوریتون😍 خیلیا گفتید این دقیقا سبک زندگیه ماست .
. همینطوری که دارید نظراتتون رو می‌فرستید یه بازی ببینید😊 .
🥗کدوم غذا،کدوم حیوون🐶 مامان گلمون خانم بیرنگی عزیز و گل دخترشون این بازی و فرستادن برامون😍 🔮اول خودشون نقاشی حیوونا و غذاشو جداگونه کشیدن بعد اونارو درهم گذاشتن 🎨 👈گل دخترشون باید تشخیص بده کدوم غذا 🥦برای کدوم حیوونه🐹⁉️ 🌸☘@Tayebeh_beydaghi
🌼 💓ســـلــــام مــهــربـــان بـــانـــو☺️ میگم آدم دلش میخواد بره تو این عکس زندگی کنه😍 😊البته همینجا که زندگی میکنم و خیلی دوست دارم چون.... جای خالی را پر کنید🙃 (۲ نمره)😉 🌼
. خیلیا نظرات درستی دادید😊 یه سریا رو خوندم و جواب دادم یه سریا رو هنوز نرسیدم بخونم🙈 .
. تا اونارو هم بخونم موافقید یه داستان تربیتی که نوشتم براتون بذارم؟؟🙃😇 .
۱ 📻صدای خانم گوینده از رادیوی ماشین میومد که می‌گفت سلام از صبحی دل انگیز🤩🏝 سلامی پر انرژی به همه ی شما سحرخیزان🙃 👨فرهاد یه پوفی کشید که همون موقع 🚗مسافری که تو ماشین فرهاد بود گفت: ((من همین کنارا پیاده میشم )) و کرایه رو داد 💵 فرهاد گفت :(( ۲۰ تومن میشه این ۱۵ تومنه داداش))💰 🌸☘@Tayebeh_beydaghi ادامه👇 .
۲ مسافر داد و بیداد که من همیشه ۱۵ تومن میدم😲 فرهاد گفت: (( داد زدن نداره که منم همیشه ۲۰ میگیرم)) و خندید😬 و پاشو گذاشت رو پدال گاز و رفت🚗 🌥رو کرد به آسمون و گفت :((ای خدا اینم امتحان اول صبح ما🙂)) فرهاد همیشه مسیر رفت و برگشت🔄 خونه تا مغازه رو مسافر میزد،تا کمکی باشه برای مخارج خونه 🌸☘@Tayebeh_beydaghi ادامه👇 .
. خداروشکر که برای آگاهیتون اقدام میکنید😍 .
۳ 💒کرکره و مغازه رو داده بالا و منتظر اولین مشتریه🙃 امروز قراره یه ماشین عروس🚘 و بیارن تا آقا فرهاد گلکاری کنه آخه آقا فرهاد گلفروشی داره💐 📱گوشیش زنگ میخوره و بعد از چند دقیقه میگه :((باشه اشکالی نداره،به دل خوش ان شاالله، مبارکتون باشه،خداحافظ)🙍‍♂ ای بابا اینم که کنسل کرد😞 بدجوری به پولش احتیاج داشتم ادامه👇 .
☘ سلام عزیزای دلم☺️ 😊 بریم ادامه داستان ☘
۴ 🧔‍♂مشتری‌میاد تو و یه دسته گل قشنگ میگیره و میگه یه کارت نینی خوش اومدی هم بذار 💐داداش قراره برم دخترم و ببینم امروز بدنیا اومده😍 فرهاد:(( به به بسلامتی و دل خوش مبارکت باشه😍)) وقتی مشتری از مغازه میره بیرون گوشی فرهاد زنگ میزنه📱 بعد از تموم شدن صحبتهاش سرشو میذاره رو میز و ناراحت😞 از حرفای صاحبخونه که گفته بود ۱۰۰ میلیون به پول پیش خونه اضافه کنه💴 ولی فرهاد تو این مدت پول چندانی نتونسته بود پس انداز کنه🙍‍♂ باز پیش خودش میگه : ((خدا تا حالا منو شرمنده نکرده،جورش میکنم ان شالله💪 )) ادامه👇 .
۵ حدودای ساعت ۵ عصر بود که یه مشتری با یه گلدون وارد مغازه میشه🪴 ای چه گلیه به من دادی سر یک هفته خشک شد🥀 این پولا خوردن داره؟!😠 چه جوری نون میبری سر سفره ی زن و بچت😐 فرهاد بهت زده داشت نگاه می‌کرد 😦که گفت چیشده خانم،بجای داد و بیداد کردن واضح توضیح بده مشتری رفت و فرهاد داشت فکر می‌کرد که امروز روز خوبی براش نبود ادامه👇 ☘
. روال کانال قرار نیست با داستان گویی پیش بره امروز داستانمون تموم میشه عزیزای دلم😊 .
۶ 👩‍👧‍👦پیش خودش گفت اگه زن و بچم این حس و حالمو ببینن حتما ناراحت میشن🙁 یه شاخ گل نرگس 🌼برای خانمم میبرم که شب خوبی و کنار هم داشته باشیم😊 تو راه که مسافر و رسونده بود تازه یادش افتاد موقع قفل کردن در گل و روی میز جا گذاشته بود🤦‍♂ پیش خودش گفت : ((ای فرهاد گیج🌀 اشکال نداره حواست باشه فرهاد ناراحتتیو کسی نفهمه)) ادامه👇 ☘
۷ تمام فشارهایی که امروز بهش وارد شده بود و خستگیارو گذاشت پشت در و کلید🗝 انداخت و وارد خونه شد🚪 که دید مامان بچه‌ها داره باهاشون دعوا میکنه به خودش گفت هیچی نگو🤫 فرهاد،حتما هر سه تا بچه ها کار بدی کردن برو بشین🚶 که یه وقت به حدیثه نگی چرا داری اینجوری سر بچه‌ها داد میزنی اگه بجای استقبال و یه لیوان آب اینجوری ازت پذیرایی کردن هیچی نگو پایان.