eitaa logo
🌸 طیبه 🌸
163 دنبال‌کننده
564 عکس
90 ویدیو
0 فایل
✍🏻 فاطمه بختیاری طيبه | دنیای قرآنی یک مادر💕 شخصی : @Fatemeh_Bakhtiari_79 لینک پیام ناشناس : https://daigo.ir/secret/6560192500 ممنون که امانتدارید و مطالب رو با "ذکر منبع" منتشر می‌کنید 😉
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 🍃 (بخش دوم) دیدن "فرآیند تولید" همیشه برای بچه ها جذاب و پرفایده ست ! هرچقدر هم توی کتاب و تلوزیون درباره‌ش مطلب ببینن ، مشاهده از نزدیک واقعا یه چیز دیگه ست ! که توی طبیعت و خصوصا روستا خیییلی زیاده!👌🏻 - مامان بزرگ که شیر گاو رو میدوشید ، ما عین فیلم سینمایی مینشستیم به تماشا ! بعدم گوشمونو میبردیم نزدیک سطل شیر که از بس گاز داشت میگفت : پیییسسس!😄 فرداش نوبتی مینشستیم دو طرف مشک بزرگ فلزی و هرچی حرص داشتیم با هل دادن محکم مشک تو شکم طرف جلویی تلافی میکردیم😜 بازیگوشیای ما که تموم میشد ، مامان و خاله ها از اون شیر پربرکت ، کره و خامه و ماست و دوغ درست میکردن 😋🥛 - پشت بوم همیشه پر سینی های لواشک و کشک بود ... که البته هیچوقت سالم و یکدست پایین نمیومد و ما بچه ها خدمتشون میرسیدیم !🤭 - بهار که میشد دیگه چادر واسه خونه درست کردن ما کوچیکترا پیدا نمیشد ! چون تو بالکن و گوشه های اتاق ، روشون گل محمدی و انواع سبزی های کوهی پهن بود . چه عطری داشت ! ❤️ یادمه یبار از همسایه دستاس امانت گرفتن و من و دخترخالم باهاش آویشن پودر کردیم ! چقدر کیف داد!🥲 - دایی با چکمه رفته بود تو یه تشت بزرگ غوره و نوبتی ما رو قلندوش میکرد ! بعدا هر موقع چشمم به شیشه آبغوره می افتاد از شیطنتای اون روز خنده م میگرفت😅 - تو اون لباس زنبورداری ، داییم شبیه فضانوردا شده بود !😄 موم ها رو تو یه دستگاه استوانه ای میذاشت و باهاش عسل رو زلال میکرد ... ما هم طبق معمول اون اطراف میپلکیدیم و ناخنک میزدیم !👀🐝🍯 . . . وسط بازی و شیطنت هامون ، خیلی چیزا آروم میومد و تو ذهنمون مینشست : - اینکه قرار نیست همه چیز حاضر و آماده جلوت گذاشته بشه ! خودتم خیلی کارا ازت برمیاد !💡 - اینکه همون کره و مربایی که سه سوته میذاری لای نون و میخوری ، با کلی زحمت تهیه شده !⚠️ - اینکه شربت آلبالویی که خودت با دست خودت چیدی و درست کردی چقدر بیشتر میچسبه !😍 - اینکه خدا چقدر مهربون ، حکیم ، قدرتمند و با سلیقه ست که اینهمه نعمت متنوع و خوشمزه بهمون داده !😇 - اینکه پشت چروک های دست بابابزرگ ، چقدر تلاش و شرافت و زحمته !❤️‍🩹 - اینکه اسراف این نعمت ها چقد زشت و تاسف آوره!😞 - اینکه حیوانات چقدر بابرکت و مفیدن ! گاهی بیشتر از بعضی ...😱😶 - اینکه خودکفا بودن چقدر لذت بخش تر از آماده خور بودنه !😉 - اینکه دیدن نتیجه ی یه کار - با وجود همه‌ی سختی ها و چالش هاش- چقدر شیرینه !✌️🏻 ادامه دارد ... 🖋طیبه @Tayyebeh_79
🧕🏻 بگو شب بخیر ! 👧🏻 ابدیبس؟! 🧕🏻 شببب بخیییرر! 👧🏻 دبیدنبیس؟! 🧕🏻 هیچی !😒 👧🏻 هیچی؟!🤔 🤣🤣🤣🤣 🖋طیبه @Tayyebeh_79
🔸 تجربه های ناقص ! میگن تا با کفشهای کسی راه نرفتی قصاوتش نکن !⚠️ این درسته که تجربه یه شرایط مشترک باعث میشه دو نفر بیشتر حال همدیگه رو درک کنن ، ولی گاهی این تجربه ی عزیز عمل نمیکنه!😒 گاهی احتمال میدی طرف چون شرایط تو رو داشته ، آخرین نفری باشه که نمک به زخمت میپاشه ؛ ولی اینطور نیست !😶 خودش پشت کنکور مونده ، ولی چند سال بعد دخترای فامیلو دست میندازه! خودش چندسال انتظار کشیده تا مادر شه ، الان تازه عروسا رو سوال پیچ میکنه! خودش تجربه تلخ سقط داشته ، الان به یکی تو همون شرایط میگه چته مگه شلوغش میکنی! خودش تو بچگی از بداخلاقی والدینش شاکی بوده ، الان بچشو کتک میزنه! خودش ۴ تا بچه داره ! ولی بازم با مامان های اطرافش نامهربونه ! خودش همیشه از دخالتای مادرشوهرش تعریف میکرد ، الان شب و روز واسه عروسش نذاشته! خودش اضافه وزن داشته ، حالا که رژیم گرفته دوستای تپلش رو مسخره میکنه! حافظه ش ضعیفه ؟ مهربون نیست؟ داره انتقام سختی هاشو از بقیه میگیره ؟ بداخلاقه ؟ بخاطر خلاء های روحیشه ؟ نمیدونم! انگار یه چیزی (شاید چن تا چیز !) باعث میشه از اون تجربه‌ی مشترک در جهت درک طرف مقابل و رفتار درست استفاده نکنیم❗️ بنظر تو دلیلش چیه؟!🧐 🖋طیبه @Tayyebeh_79
🔸تحول !🎥 دوستام در جریانن ! من کتابو نمیخونم ! میخورم ! میییرم تو بحرش ... هر چند وقت یبار کتابایی که خیلی دوست دارم رو بازخوانی میکنم ، جاهایی که خیلی به دلم نشسته رو خط میکشم یا حاشیه و نقد مینویسم ...🤓 فیلم رو هم نمیبینم ! با کله میرم توش!🤭 حتی قبل تر ها وسط فیلم خوراکی هم نمیتونستم بخورم ! معمولا یکی دو روز از فضاش بیرون نمیومدم و اغلب یه اشکی میریختم! هر فیلمی هم که خوشم میومد رو اقلا دوبار تو سینما میدیدم ! تا چند سال هم از تلوزیون نگاه میکردم ! سی دی شم میگرفتم ! 👀 😂 آما بعد بچه در این زمینه هم مجبور شدم یه آدم دیگه بشم !🙃 اولین بار دو ماهگیش بود و کل فیلم خواااابید بچم !😍 ولی حیف چه فیلم مزخرفی بود!😶 دومین بار واسه فیلم قشنگ "غریب" رفتیم ، خوب بود ! شیش ماهش بود و نمیتونست زیاد بچرخه ، ولی یه جاهایی انقد آواز خوند فقط تصویر میدیدم و صوت نداشتم😂 سومیشم دیشب بود ! خواستم بسپرمش به مامان ، ولی گفتم بذا یبار ببرمش ببینم چطوره ... از چیزی که تصور میکردم بهتر بود ! فکر میکردم باید نصف فیلم من بچرخونمش ، نصف فیلم باباش! ولی در این حد نشد ... فقط از وسطای فیلم هی پله های کنارمون رو بالا و پایین میکرد و میگفت در در ! بد نبود ولی این کجا و تمرکز و غرق فیلم شدنای قبل کجا🤣 البته بیشتر تقصیر بوفه‌ی سینما بود که پفیلا نداشت ! اگه بود مطمئنم کلشو جیک نمیزد!😢 حالا میگم چی دیدیم 😉 🖋طیبه @Tayyebeh_79
"آسمان غرب" رو دوست داشتم 👍🏻 خصوصا از اواسطش جذاب شد و متوجه گذر زمان نشدم شهید شیرودی فیلم ، باغیرت وشجاع بود و فیلم ، حسی ‌که باید رو منتقل میکرد... حس نفرت از خائن بیشعوری به نام بنی صدر ، از نامردایی به نام حزب بعث ! حس افتخار به ارتشی های غیوری که مافوق گفت عقب بشین و اونا تمرد کردن ! به شیرزنای عشایر ! به همسرانی که صبورانه دلهره و فراق رو به جون خریدن... شاید بنظرم بعضی سکانسها میشد بهتر از این هم باشه ، ولی در کل به دلم نشست☺️ نوشته آخر فیلم هم که عالی🥲❤️ 🖋طیبه @Tayyebeh_79
🔸 🍃 (بخش سوم) تو مهمونیا که میبینم ۶،۷ تا بچه‌ی قد و نیم قد دور یه گوشی جمع شدن و جیک نمیزنن ، و بزرگترهام طبعا از خداشونه و راضی ان ! 😒 واقعا مخم سوت میکشه !😤 از مدرسه که میومدم ، بعد خوردن نهار انقدر بازی میکردم تا عصر بشه . بعد با یه کاسه خوراکی میخوابیدم جلوی تلوزیون و عمو پورنگ میدیدم 📺 صبحهای جمعه هم به هوای فیتیله بیدار میشدم و تلوزیون رو روشن میکردم ... بیشتر از این برنامه کودک نبود که ببینم🙄 آمااا .... نگم از وقتی که شبکه پویا افتتاح شد!😶‍🌫 ینی یه وقتایی میخوام واسه اونهمه وقتی که پای تلوزیون آتیش زدم گریه کنم ! از لحظه ای که از مدرسه برمیگشتم تا خود شام ، پویا ! به جز : وقتایی که میرفتیم روستا !👌🏻 که الحمدلله تلوزیون قدیمی آقاجون اینا ۴،۵ تا کانال بیشتر آنتن نمیداد ، همونم انقد برفکی و داغون بود که قیدشو میزدیم ...🚶🏻‍♀ صبح هرکی زود بیدار میشد میرفت سراغ مرغای زبون بسته که تخم مرغا رو صاحب شه !🥚🐓 بعدش اگه خونه بودیم ، تا غروب فقط واسه نهار تو خونه پیدامون میشد و بقیه ش تو باغچه بزرگ آقاجون مشغول بودیم صحرا هم که میرفتیم فقط واسه نهار یه جا بند میشدیم ! مشغول چی بودیم؟ بازی های من درآوردی و خلاقانه! تخته های چوبی که از جعبه های میوه مونده بود رو برمیداشتیم ، میشد مثلا دفتر ! ذغال توی اجاق هم میشد مدادمون یه تخته بزرگ هم گیر میاوردیم و میذاشتیم جای تخته سیاه و معلم بازی میکردیم یا رستوران میزدیم ! برگای بزرگ گردو میشد بشقابمون و بقیه علفا و گلا هم جسارتا میشد غذا 🤣 گلفروشی بازی و آب بازی و گِل بازی هم که کار همیشگیمون بود ... بخاطر همین شب که میشد زودتر از همیشه غش میکردیم تو رختخواب😴 ولی وقتی برمیگشتیم شهرمون دوباره روز از نو ، تلوزیون از نو ! تازه اون موقع گوشی نبود !😩 ینی بود ولی ته جذابیتش یه بازی مار بود که انقد میباختی خودت گوشیو پرت میکردی میرفتی !😶‍🌫 از یه طرف واقعا دلم به مامان های الان میسوزه ! خصوصا مامان اولی ها که تنها همبازی بچشون هم هستند ! زندگی قدیم سختی های خودشو داشت ولی همون حیاط و باغ و حیوونا و فضای آزاد و همبازی ، چقدر به مادر کمک میکرد! فک کنم اگه یدونه جوجه تو خونه ما بود دخترم تا شب طرفم نمیومد🤣🤣🤣 بعد به اینا اضافه کن شبکه محترم پویا با کارتون صبح تا شب !🙄 اضافه کن گوشی های هوشمند همه رو با کلی بازی و فیلم و دوربین شکلک دار و...🚶🏻‍♀ اضافه کن آپارتمان نشینی رو ! اضافه کن موانعی که خودمون درست کردیم رو ! (تو قسمت بعد درباره ش میگم) و البته اضافه کن راحت طلبی همگانی و بی حوصلگی رو که انگار فقط قراره صدای بچه و تحرکش کم بشه ! این وسط ، حتما زحمت مادر برای سرگرم کردن درست بچه و مراقبت و کنترل رسانه های مصرفیش ، بیشتر میشه❗️ اگه فکر میکنی مظلوم نمایی کردم و به بقیه توپیدم ، منتظر قسمت بعد باش که یه جوالدوز حسابی به خودمون بزنم !🤕 🖋طیبه @Tayyebeh_79
این سروده‌ی دلنشین آقا جانمون روزمو ساخت ! زیبا ! پر از امید ! و دوست داشتنی ! مثل خودشون❤️ لذت ببرید : دلا ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز توراست معجزه در کف! ز ساحران مهراس! عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز تو موج غیرت و عزمی! ز بحر بیم مدار حذر ز غرش طوفان مکن ! ز جا مگریز ز سست عهدی ایام دلشکسته مشو نشانه باش چو پرچم ز بادها مگریز چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز تو از تبار دلیران خیبر و بدری! چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا مگریز به نوشخند منافق ز ره کناره مگیر به زهرخند معاند به انزوا مگریز چو ره به قبله‌ی امن است ، پایمردی کن خطا مکن ! ز توهم به ناکجا مگریز چو تیر راه هدف گیر و بر هدف بنشین ز کج‌روی به حذر باش و از خدا مگریز "امین" خلق و امانت‌گذار یزدان باش به صدق کوش و خطر کن ، ز مدعا مگریز پ.ن : "امین" تخلص آقاست🌷 🖋طیبه @Tayyebeh_79
چهارصد و دوی پر نی نی !🥲 لیست قدم های نورسیده ای که باید بریم دیدنشون ! تازه امسالم ۵،۶ تا قراره بهشون اضافه بشه ان شاءالله🌸 امیدوارم خدا از اول لیست منو موفق کنه خدمتشون برم ، و از آخر لیست هی بهش اضافه کنه!😎 والا !😌 کاش صدای نی نی تو همه‌ی خونه ها بپیچه❤️ 😁 🖋طیبه @Tayyebeh_79
قربون مهربونی که آغوشش همیشه بازه❤️ (آیه ۵۴ سوره مبارکه انعام) 🖋طیبه @Tayyebeh_79