eitaa logo
هر روز با یکی از شهدا 💔
202 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
42 فایل
اللهم عجل لولیک فرج 💓 هر ماه یک چله برای یکی از شهدا 👇🌺 چله شهدایی اعمال هر روز تبادل رمان خاطرات تصویر زمینه خنده تأسیس کانال:۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ ارتباط با مدیر : @AiAiZ113 کپی؟ حلالت رفیق با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان( عجل الله )
مشاهده در ایتا
دانلود
-السلام علیک یا حجه الله فی ارضــــه💚 بر مهــــدی و آن هالـــه ی نورش صلــوات بر خــال ِ لــب و جــام ظهـــــورش صلـوات بـــی پـرده همــه انـس و مــلک می گوینـد بر ســال و مــه و وقـت ظـهــورش صلـوات 🌱
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسلام علیک یا صاحب الزمان ✋🌱 بیعت میکنم همین ساعت همین لحظه ... دنیای بدون تو اصلا...🌷 نیمه شعبان پیشاپیش تبریک 🥰
حرف حق😢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تنهایی بیای رأی بدی کافی نیست... چندنفر از اطرافیان خودت رو هم بیار، ما همه مسئولیم. 🍃... چقدر حرفش به دل میشینه...
مهدی جان پسر حیدر کرار تو ارباب منی)))'✨
شهید مهدی منتظر قائم نویدشاهد: نیمه شعبان سال 1369 بود. گفتیم امروز به یاد امام (عجل الله تعالی فرجه) می گردیم. اما فایده نداشت. خیلی جستجو کردیم. پیش خودم گفتم: «یا امام زمان! یعنی می شود بی نتیجه برگردیم.» در همین حین، 5-4 شقایق را دیدم که برخلاف شقایق ها که تک تک می رویند، آنها دسته ای روییده بودند. گفتم حالا که دست مان خالی است، شقایق ها را می چینم و برای بچه های می برم. شقایق ها را که کندم، دیدم روی پیشانی یک شهید روییده اند. او نخستین شهیدی بود که در تفحص پیدا کردیم، شهید «مهدی منتظر قائم
آبی‌گوارا در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. او در حالی روی زمین افتاده بود که دو دبه پلاستیکی 20 لیتری آب در دستان استخوانی اش بود. یکی از دبه ها ترکش خورده و سوراخ شده بود. ولی دبه دیگر، سالم و پر از آب بود. درِ دبّه را که باز کردیم، با وجود این که حدود 12 سال از شهادت این بسیجی سقا می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود.
حسین جانم! یکی از شهدا که داخل یک سنگر نشسته بود و ظاهراً تیر یا ترکش به او اصابت کرده و شهید شده بود را یافتیم. خواستم بدنش را داخل یک کیسه بگذاریم و جمع کنیم که انگشت و انگشتر وسط دست راست او نظرمان را جلب کرد. از آن جالبتر این که، تمام بدن کاملا اسکلت شده بود، ولی آن انگشت، سالم و گوشتی مانده بود. خاک های روی عقیق انگشتر را که پاک کردیم، اشک همه مان درآمد. روی آن نوشته شده بود: «حسین جانم!»