اگه صد بار هی رفتی و دیدی هیش کس مث من نمیفهمتت و باز میخواسی برگردی ، هر صد بار کنارم! تراژدے

واستون‌ آرزو می کنم از اون حس قشنگا که وقتی شب تو جاده ای ، یکی چشم به راه بمونه تا بهش خبر بدی رسیدی(:

چرا دلم میخواد ثانیه به ثانیه باهات حرف بزنم؟ هوم؟

ینی میشه استوریات ، حرفات ، چیزایی که ازت میشنوم ، با من باشه؟؟

یه بار از عمقِ وجودم تورو آرزو کردم ، همون یه بار واسه هفت پشتم بس((:

و با تمامِ وجودم دوباره خندیدنَت را آرزو دارم...

من خوبم. فقط دلم برای وقتایی که فقط کنارِ من حالت خوب بود تنگ‌ شده... همین(:

اصن فقطشو ولش کن همین که کنارم حالت خوب بود واسم دنیا بود...(:

تا حالا شده کنارِ کسی باشین ، از لحاظ فاصله ای شاید یه قدم باهم فاصله داشته باشین ، ولی از اعماق وجودتون دلتون واسش تنگ شده باشه؟ شاید واسه اون خودِ قبلیش که از اعماق وجودش دوستون داشت... درد داره. نه؟😄

بعد از آن زندگی آنقدر به من سخت گرفت ، خانه از بعدِ همان ثانیه ها ریخت بهم...

من هیچوقت نمیتونم تورو فراموش کنم چون کنارت حسی رو تجربه کردم که قبل از دیدنت نمیدونستم وجود داره...

بعضی از آدما یه جورین که حتی اگه ده سالم از اتفاقای قشنگ و بد زندگیشون در کنار آدمایی که دوسشون داشتن بگذره ، بازم یه روزایی بی وقفه یاد اون روزان! اما بعضیام هستن قشنگ ترین اتفاق و ، همون فرداش فراموش می کنن و میشن همون آدم عادیی که نگاش می کنی حسرت میخوری((: