eitaa logo
پـــلــاکـ خـــاکی🕊️
236 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
15 فایل
بسم رب حریم حرم]•🕊🥀 شھادت🕊 آغاز خوشبختے است خوشبختے‌اۍ‌ڪہ‌پایانے ندارد شہید ڪہ بشوے! خوشبختِ ابدے میشوے🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندڪۍزما♥↶ @Companiono ⊰نا‌شنآسمـوטּ https://harfeto.timefriend.net/16468027837062 کپی حلال💫
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 ازدهنش‌پریدکه‌‌توبالاخره‌از‌طریقِ‌این‌ چشم‌هات‌شهیدمیشۍ.. چشم‌هاش‌درخشیـدوپرسید: چرا؟ گفت: چون‌خدابه‌این‌چشم‌هاهم‌جمال‌داده‌ه‍م‌کمال این‌چـشم‌هادرراهِ‌خدا‌بیدارۍ‌زیادڪشیده اشڪ‌هم‌زیاد‌ریخته! شھادت‌به‌تو‌می‌آید🗞..! -شھیدمحمدابراهیم‌همت @testimonial
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️سخنرانی استاد عالی 🎬موضوع: تسلیم خواست خدا @testimonial
پـــلــاکـ خـــاکی🕊️
|بسم‌رب‌الشُھدا‌والصدیقین| #سلام‌_بر_ابراهیم صفحھ ۸۲ آن هم در شرايطی كه در شهرك المهدی مهمات و سل
|بسم‌رب‌الشُھدا‌والصدیقین| صفحھ ۸۳ چند روزی گذشت. ديدم اين ها اهل نماز نيستند! تا اينكه يك روز با آنها صحبت كردم. بندگان خدا آدم های خيلی ساده ای بودند. آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه به امام آمده بودند جبهه. از طرفی خودشان هم دوست داشتند كه نماز را ياد بگيرند. من هم بعد از ياد دادن وضو، يكی از بچه ها را صدا زدم و گفتم: اين آقا پيش نماز شما، هر كاری كرد شما هم انجام بديد. من هم كنار شما می ايستم و بلندبلند ذكرهای نماز را تكرار می كنم تا ياد بگيريد. ابراهيم به اينجا كه رسيد ديگر نميتوانست جلوی خنده اش را بگيرد. چند دقيقه بعد ادامه داد: در ركعت اول، وسط خواندن حمد، امام جماعت شروع كرد سرش را خاراندن، يكدفعه ديدم آن پنج نفر شروع كردند به خاراندن سر!! خيلی خنده ام گرفت اما خودم را كنترل كردم. اما درسجده، وقتی امام ُهر به پيشانيش چسبيده بود و افتاد. جماعت بلند شدم پيش نماز به سمت چپ خم شد كه مهرش را بردارد. يكدفعه ديدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز كردند! اينجا بود كه ديگر نتوانستم تحمل كنم و زدم زير خنده! . . .‌ زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی @testimonial
پـــلــاکـ خـــاکی🕊️
|بسم‌رب‌الشُھدا‌والصدیقین| #سلام‌_بر_ابراهیم صفحھ ۸۳ چند روزی گذشت. ديدم اين ها اهل نماز نيستند!
|بسم‌رب‌الشُھدا‌والصدیقین| صفحھ ۸۴ حلال مشکلات «یکی از دوستان شهید» از پيامبر(ص)سؤال شد: »کدام يک از مؤمنين ايمانی کامل تر دارند؟» فرمودند: آنکه در راه خدا با جان و مال خود جهاد کند سردار محمد کوثری (فرمانده اسبق لشكر حضرت رسول)ضمن بيان خاطراتی از ابراهيم تعريف می كرد: در روزهای اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهيم گفتم؛ برادر هادی، حقوق شما آماده است هر وقت صالح ميدانی بيا و بگير. در جواب خيلی آهسته گفت: شما کی ميری تهران!؟ گفتم: آخر هفته. بعدگفت: سه تا آدرس رو مينويسم، تهران رفتی حقوقم رو در اين خونه ها بده! من هم اين کار را انجام دادم. بعدها فهميدم هر سه، از خانواده های مستحق و آبرودار بودند. ٭٭٭ از جبهه برمی گشتم. وقتی رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فكر؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هايم از من پول می خواهند. تازه اجاره خانه را چه كنم!؟ . . . زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی @testimonial
دوپارت ازکتاب،تقدیم نگاه پرمهرتون🤗
🌙 🕋عاشقان بنده نواز است اذان می‌گویند...📿 پاشومومن نمازت سرد نشه!!!!🍃 ♥️
سحر روز دوازدهم شد و ناگهان به یاد غربت مهدی (عج) افتادم💔😔 ʝơıŋ➘ 🌷@testimonial
کاش‌در‌این‌رمضان‌لایق‌دیدار‌شوم سحــری‌با‌نظر‌لطف‌تو‌بیـــدار‌شوم❤ اَللّهُمَ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج @testimonial
🔴 این تصویر مربوط به است وقتی که در سامرا بود گفت اینجا حجاب ندارند و برای ندیدن بی حجابی چفیه روی سرش می انداخت و بیرون میرفت... @testimonial
بعد از سالها، همین یه پسر را داشتم، نمی خواستم بی پشت بمونم ولی به مادرش گفتم: دیگه محمود را فرزند خودت ندان! او دیگر مال ما نیست، مال خداست خودش از قبل ذخیره نگهش داشته بوده برای همین روزها..!🍃 شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤