eitaa logo
پـــلــاکـ خـــاکی🕊️
236 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
15 فایل
بسم رب حریم حرم]•🕊🥀 شھادت🕊 آغاز خوشبختے است خوشبختے‌اۍ‌ڪہ‌پایانے ندارد شہید ڪہ بشوے! خوشبختِ ابدے میشوے🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندڪۍزما♥↶ @Companiono ⊰نا‌شنآسمـوטּ https://harfeto.timefriend.net/16468027837062 کپی حلال💫
مشاهده در ایتا
دانلود
༼ مُٰٰٰٖعَٰٰرِٖٖٖٖٖفٰٰٰٰےٖٖٖشٰٰٰٰهٖٖٖیٰدٰٰٰٰٖٖ✿⃭ ༽ نام ⬅️ بابڪ‌نورےهریس نام پدر ⬅️محمد تولد ⬅️ ۱۳۷۱/۷/۲۱ محل تولد ⬅️رشت بزرگ شده وساڪن رشت اصالت ⬅️ هریس "ازتوابع،خلخال،اردبیل" وضعیت تاهل ⬅️ مجرد |🌹|@morabiZ
امروز تولد فرشته ای آسمانیست...🎂 فرشته ای خاکی از جنس آسمان و با دلی دریایی... 🌊 پرستویی که هجرت کرده اما هجرت به هرجایی نه! هجرت به وادی عشق...آری مقصدش وادی عشق بود...🕊 و چه زیبا پا به عرصه ی گیتی نهادی...وچه زیبا رفتی و  افتخار آفرین شدی... 🌈و با رفتنت امر به  معروف و نهی از منکر را به ما آموختی... در این زمانه که در منطقه شهرک غرب هرکس به فکر دغدغه های خودش است ، چه زیبا رفتنت را ارباب امضا کرد...💠 و چه زیبا لبیک گفتی... فرشته جایش این دنیا نیست... تو از همان اول رفتنی بودی...❤️🍂 تولد شهید بابک نوری هریس 🎉 |🌹|@morabiZ
📑 +سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔 +این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐 +به نظرنتون کارخوبیه⁉️🤔 +کیا موافقن؟؟؟ ✅ +کیامخالف؟؟؟؟ ❌ _اکثر دانشجویان مخالف بودن❕ ❌😡 _بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏 _بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن❕"😤 _بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته❕😰 +تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄 _همه سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔 +ولی استاد جواب نمیداد...😐 _یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی❓ _ شما مسئول برگه های ما بودی❓😡😤 +استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝 +استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️ _همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین⁉️⁉️ _گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓 _درس خوندیم📚📖🖊 _هزینه دادیم💵💶💷 _زمان صرف کردیم...🕒 +هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝 +استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه❓ _یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄 +استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. _صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱 +استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌 _دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. +برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه⁉️🤔 +بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔 _+چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔 💔تنها کسی که موافق بود .... 💔فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود...😔 •••·····~🍃♥️🍃~·····•••
به ساعت بگو بایستاد🕕 امروز تمام نشود✋😌 امروز که مثل هروز نیست امروز تولد داداش بابکه😍🌷 ‌تولدت مبارک برادر💐💐
!😐☕️ تو گردان شایعه‌شد نماز نمے خونه! گفتن،تو ڪه رفیق‌شی.. بهش تذکر بده.. باور نکردم و گفتم: لابد می‌خواد ریا نشه.. پنهانی مےخونه..! وقتےدو نفری‌توی‌‌سنگرکمین‌جزیره‌مجنون ²⁴ ساعت‌نگهبان‌شدیـم.. با چشم‌خودم‌دیدم‌که‌نمازنمی‌خواند!! توی‌سنگر کمین،در کمینش‌بودم تا سرحرف‌را باز کنم .. گفتم : ـ تو که برای‌خدا می‌جنگے.. حیف‌نیس‌نماز نخونی؟! لبخندے(: زد و گفت : +یادم‌میدے‌نمازخوندن رو؟ ➖ بلد نیستے❓ ➕نه..تا حالا نخوندم --_ نمازخواندن رو توی‌توپ‌وآتش‌دشمن یادش دادم . . ‌‌اولین نماز‌صبحش‌را با من‌اول‌وقت‌خواند. دو نفر نگهبان بعدی‌آمدندو جاےماراگرفتند ماهم‌سوار قایق‌شدیم‌تا برگردیم.. هنوز مسافتےدورنشده‌بودیم‌که‌خمپاره نشست،توی‌آب‌هور‌ ،پارو از دستش‌افتاد آرام‌‌کف‌قایق‌خواباندمش،لبخندکم‌رنگےزد🙂 با انگشت‌روی‌سینه‌اش‌صلیب†کشید وچشمش‌به‌آسمان‌،با لبخند به.. شهادت🕊رسید . . . اری،مسیحے بودکه‌مسلمان شد و بعد از اولین‌نمازش‌به‌شهادت‌رسید... به‌ یاد
کاش رسانه ملی چند روز برنامه‌های طنز پخش نکنه؛ آخه به نظر می‌رسه بعضیا بنی‌صدرن :)))))) ⁉️
♨️دختر بی حجاب و پسر طلبه!!! 🔻یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد. همینطوری که داشت راه میرفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد : ❌خواهرم حجابت !! خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!. 🔻نگاه کرد، دید یه جوون ریشوئه از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده. 🔻به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید. 🔻تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه‌ وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات ، بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.. پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت: خدایا این کم رو از من قبول کن !! شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد. فردای اون روز دوباره آینه و آرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت. توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد: خانمی برسونیمت؟ لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده ، پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید. دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد اما کسی جلو نمیومد، اینبار با صدای بلند التماس کرد اما همه تماشاچی بودن، هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه: آهای ولش کن بی غیرت !! مگه خودت ناموس نداری؟؟ وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو ، و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد !! دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن از همونا که به نظرش افراطی بودن افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه ناخودآگاه یاد دیروز افتاد ، اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد: وقتی خواستن به زور سوارش کنند، همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت: خواهرم حجابت !! همون ریشوی افراطی و تندرو همون پسری که همش بهش میخندید.. اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود ، بلکه یه مرد شجاع و با ایمان بود دیگه از نظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود 🌹حالا متوجه شدیم که این جوون ریشو کسی نیست جز شهید امر به معروف و نهی ازمنکر 🌹 💚 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
«ألا بذکر اللّه تطمئن القلوب» استادی می‌فرمود: این آیه معنایش این نیست که با ذکر خدا دل آرام می‌گیرد! این جمله یعنی خدا می‌گوید: «جوری ساخته‌ام تو را که جز با یاد من آرام نگیری...» تفاوت ظریفی‌ست! اگر بیقراری؛ اگر دلتنگی؛ اگر دلگیری؛ گیر کار آنجاست که هزار یاد، جز یاد او، در دلت جولان می‌دهد...🍃
♥️🖇 هر‌گناهے‌یہ‌اثر‌خاص‌داره ... مثلا‌بعضے‌از‌گناهان نعمت‌هارو‌ازت‌میگیرن حال‌خوب‌رو‌ازت‌میگیرن اشك‌برا‌سید‌الشھدا‌‌رو‌ازت‌میگیرن ... آدم‌هاےِ‌خوب‌رو‌از‌ت‌میگیرن _رفیقاےِ‌خوب ... -جاهای‌خوب ... !!!↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •••·····~🍃♥️🍃~·····•••
🍃☀️ •• دوستان‌عیــب‌ڪنندم‌ •• ڪہ‌چــرادݪ‌بہ‌تــ♥️ــودادم؛ •• بایداوݪ‌بہ‌تــوگفتــن‌ •• ڪہ‌چنیــن‌خـــوبــ‌چــــرایے!