eitaa logo
🚩 کاروان زیارتی حضرت ام‌البنین(س) اصفهان🚩
409 دنبال‌کننده
533 عکس
857 ویدیو
0 فایل
هر که دارد هوس کربلا بسم الله..... پل ارتباطی ما از طریق ایتا @Karimi1031 ۰۹۱۳۹۲۶۰۴۱۴ https://eitaa.com/Tharullah12892 کپی با 5 صلوات به نیابت ظهور آقا حجت ابن الحسن 🌹🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️‌‌ سلام امام زمانم 🔹‌‌السَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ اَوْلِیآئِهِ... 🔹‌‌سلام بر تو ای مولایی که همچون پدران پاکت، بر ذره ذره این عالم ولایت داری.سلام بر تو و بر روزی که زیر پرچم ولایت تو جهان آباد خواهد شد. ....
خورشیدخاڪبوس حرمخانہ‌ےشماسٺ اےصاحب‌اجازه‌ےخورشیدالسلام امروزهم‌بہر رخصتتان میڪشم‌نفس اےعشق‌بےنهایت‌وجاویدالسلام صبحتون حسینی💚🌤 🚩کاروان عشق... 🍃💔💔🍃 https://eitaa.com/Tharullah12892
❤️ صبح شد باز دلم تنگ تو ... از دور سلام ✋ تو نیاز و ضربان دلمے، ختم ڪلام ❤️ 🚩کاروان عشق... 🍃💔💔🍃 https://eitaa.com/Tharullah12892
12.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢عروسک باربی، یک رسانه قدرتمند! 🔗 تمام قسمت‌های برنامه ۳۶۰ را در صفحه تلوبیون شبکه افق ببینید! با اهداف شوم برای کودکان و القا زندگی غربی آشنا شوید ❗️ ─‌┅═‎✧❁°°❁✧═‎┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️‌سلام امام زمانم 🔹‌السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّینَ... 🔹‌️ سلام بر تو ای فرزند امامان هدایتگر! سلام بر تو و بر روزی که واژه واژه، هدایت را معنی میکنی برای قلب‌های تشنه هدایت... ...
ای مالک شش‌گوشه‌ی آفاق، حسین ای کشته‌ی اشک‌های مشتاق، حسین حسرت به دلیم و کربلا می‌خواهیم ای غایت آرزوی عُشّاق، حسین 🚩کاروان عشق.. 🍃💔💔🍃 https://eitaa.com/Tharullah12892
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘ماجرای ساخت مسجد با یک حبه انگور آقای قرائتی نقل میکند: روزی به مسجدی رفتیم که امام جماعت مسجد دوست پدرم بود، گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد، برایتان تعریف کنم: روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود، بعدازظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید لطفا انگور را بیاور تا دورِهم با بچه ها انگور بخوریم. همسرش باخنده میگوید: من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوشمزه و شیرین بود! مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید..؟! زن لبخند دیگری میزند و میگوید: بله تمامش را مرد ناراحت شده میگوید: یک مَن (سه کیلو) انگور خریدم یک حبه‌ی اون رو هم برای من نگذاشته‌اید؟! ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو می‌رود، ناگهان از جا برخاسته از خانه خارج میشود... همسرش که از رفتارش شرمنده شده و او را صدا میزند، ولی هیچ جوابی نمی شنود مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشته... به او میگوید: یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری میکند، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند و میگوید: بی زحمت همراه من بیایید؛ او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید: میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید.. معمار هم وقتی عجله مرد را می‌بیند تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت مسجد میکند... مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد. همسرش به او میگوید: کجا رفتی مرد...؟! چرا بی‌جواب چرا بی خبر؟! مرد در جواب همسرش میگوید: هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک مَن مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش میگوید چطور؟ مگر چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم‌لطفی کردیم معذرت میخواهم... مرد با ناراحتی میگوید: شما حتی با یک دانه از یک مَن انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست... جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا به یاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟!؟ و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند... امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده، ۴۰۰سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می‌باشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت. 🚩کاروان عشق.. 🍃💔💔🍃 https://eitaa.com/Tharullah12892