رفتم کلاس شنا مربیه گفت واسه شنای قورباغه باید توی ذهنت تجسم کنی یه قورباغه ای، بعد به من گفت تو شروع کن
منم زبونمو اوردم بیرون باهاش یه پشه گرفتم.
مامانم با سوالایی که در مورد موبایلش
از من میپرسه انتقام تمام سوالات
کودکیم رو ازم میگیره.
‹نازنین آمدُ دستی به دل ما زدُ رفت
پردهی خلوت این غمکده بالا زدُ رفت،›♥️
تنهایی ام را با گل سرخی دور ریختم تنهاتر از من عابری بود که گل را برداشت:")-نوشین جمشیدی
اگه اون پیامو چند سال پیش به 7 نفر فرستاده بودیم الان وضع این زندگیمون این نبود.