- 𝟤𝟥:𝟣𝟧 ꩜ ᮫࣭
- به قولِ استاد شهریار :
من به بند تو اسیرم تو زِ من بیخبری؟
آفرین ، معرفت این است که زِ من میگذری :)))
- 𝟤𝟥:𝟣𝟧 ꩜ ᮫࣭
اگه الان کنارم بودی بهت میگفتم که . . .! ادامش با شما و برام بفرستید:)🥲♥️ نوشتههارو، با "اسم" خودتو
اگهالانکنارمبودمبهتمیگفتمکه . . .!
تو را باران به باران گریه کردم
فرستنده: دختریبهبغضآلوده
حرف از عشق که میشد بلند میخندید انگار که سال ها بود چیزی در او مرده بود ..
- 𝟤𝟥:𝟣𝟧 ꩜ ᮫࣭
اگه الان کنارم بودی بهت میگفتم که . . .! ادامش با شما و برام بفرستید:)🥲♥️ نوشتههارو، با "اسم" خودتو
اگهالانکنارمبودیبهتمیگفتمکه . . .!
تو در مورد دلتنگی چی میدونی؟ از حفرههای دردناکِ توی دل آدمها خبر داری؟! از سایهای که تمام روز ازش فرار میکنن و قبل از خواب پشت پلکشون میبیننش شنیدی؟ از فلسفهی دردناکِ کلمهی سه حرفیِ «کاش» کسی برات حرف زده؟ دلتنگی یه زخمِ پنهانه.، یه سرطانِ بینشونه؛ آدمای دلتنگ شبیه بقیهی آدمان؛
راه میرن، میخندن، لذت میبرن و تو هیچوقت از ظاهر آرومشون نمیتونی بفهمی پشت این رد پاها و ته این خندهی بلند چه ایکاشِ بزرگی جا مونده؛🙃:)
فرستنده: :)
- 𝟤𝟥:𝟣𝟧 ꩜ ᮫࣭
دیگر چیزی برای صحبت کردن باقی نمانده بود ، تنها چیزی که مانده بود ؛ رفتن بود .