من حتی اگه همون موقع که اتفاق
ناراحتکننده افتاد و گریه نکردم حتما
بعدا که تنها شدم و یادش افتادم گریه
میکنم.
اگه همیشه حس مزاحم بودن نداشتم
شاید بیشتر میتونستم برم پیوی دوستام
و باهاشون حرف بزنم و نزارم این رابطه
به سردی و دوری بکشه.
هیچکی نمیتونه به قدر ادمهای خونسرد
و ادمهای که کارو اروم اروم انجام میدن
من رو حرص بدن :))))
شاید یادت نمیاد ولی خوب یادمه چجور
غیبت کسانی میکردیم که الان دوستای
تو هستن .
یه سری چیزا و حرفا هیچوقت توقع
نداشتم از تو ببینم یا بشنوم ولی خب
حیف توام مثل اونا درامدی :))