eitaa logo
𑁍ترنجــــنامه𑁍
1.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
یه جمع دخترونہ‌🧕🏻 به سبڪ ترنـج . . از هرجایی که هستی به جمــع دختران شاهیــن‌شهر خوش اومـــدی😘 💜 📩انتقادات و پیشنهادات: @toranjnameh_box 🎼 مسئول گروه ســرود: @T_keshavarzian
مشاهده در ایتا
دانلود
𑁍ترنجــــنامه𑁍
🍒 دوره تابستانی طرح «آیــــه» 🍒 ✨ مجموعه فرهنگی اجتماعی ترنج با برنامه‌هایی متنوع به استقبال اوقات
🍒طــرح تابســـتانــه آیــــه🍒 ثبــت نام کردی⁉️ 👐🏼دســت رو دست نــذار👐🏼 ایــن طرح پــر از اتفــاق‌‌های قشنــگه😻 گوشـ👂🏽ـت رو بیــار تا یواشڪی بگم😚 🔮میدونــستی شــروع این طــرح با👇🏼👇🏻 یـــه اردوی یڪ روزه،،اونم خــارج از شهــر شروع میشه😗😃😉🚌🎒 پــــس ثبت نام کن تا بقیه رو هم بهتون بگم😅 | •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◽️پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۱ 🖇پیامی برای امروز : ••••••••••••••••••••••••••••••••••• آفتابگردانی ست در وجودِ هر یک از ما درخشان و زیبا و قد کشیده به سمت ِ نور... برخیز! با آفتابگردان ِ وجودت یگانه باش و هر لحظه و هر جایی که هستی نور را پیدا کن... 🤍🪴 •┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈• @toranjnameh99
📝 🍃 دخترم بیا بریم امشب خونه مادربزرگت، دلش برات تنگ شده! 💥 مگه نمیدونید من امسال امتحان تیزهوشان دارم؟ 🍃 پسرم، آخر هفته بچه‌هات رو بردار بیاین خونه‌ی ما، من و پدرت دلتنگتیم. 💥 من تا پایان‌نامه‌ام رو تحویل ندم، و دفاع نکنم، نمی‌تونم بیام مامان! 🍃 عزیزم، شب جمعه، من و بچه‌ها رو شام می‌بری بیرون؟ خیلی از فضای خونه خسته شدیم. 💥 نه شب جمعه هیئت داریم ... نمیشه که یک هفته نرم! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آیا شما هم، اهل ضایع کردنِ نعمت های حال، برای رسیدن به نعمتهای آینده‌اید؟ اگر پاسخ‌تون مثبته ... شما ؛ ۱ـ هم اصل شکرگزاری رو نیاموختید، ۲ـ و هم اصلِ امانتداری رو! مراقب باشیم🙏🏻 تلاش برای رسیدن به مطلوب‌ها، چشم‌اندازها و آرزوهای آینده‌، ما رو از ۱ ـ دیدن نعمتها💚 ۲ـ پرداختن و لذت بردن از نعمتها غافل نکنه🌱 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با دیدن این ویدئو و با چندتا وسیله ی ساده که تو همه ی مغازه های خرازی پیدا میشه همچین انگشتر قشنگی برای خودت و دوستات درست کن🌸🌸😍😍 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
قرآن خوندن و برا خودتون واجب کنید... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
ســـــلاااااام عصــــر گــــرم🤪 خـــردادماهتون بخیر امتحانات تمــوم شــد یا ادامـــه داره⁉️ ما ڪه ڪلــی برنــامه براتون تدارک دیدیم📝😚 🔮طــــرح آیــه ؛ ڪه معــرف حضورتون هست، مختص دخترانی که از اول مهـرماه به پایه‌های ششــم _ هفتم و هشتم میرن😁 امــّـــااااا مابقـــی دختــراااااا پس چی⁉️🎤 نگــران نباشــید ما برای شمـــا هم بــرنامه داریــم😍 دورهمـی های تــرنج رو یــادتونــه‼️👇🏽 دوباره دارن شــروع میشن👏🏼👻 ڪلاس ورزش سینمــا و کلی برنامه های جــذاب دیگه هم توی راه هستن... منتـــظر ڪـولاڪ مجموعــه‌ی تــرنج باشــید....💪🏼✌️🏽 | •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣مــــسابقـــه📣 📸مسابقه از این قــراره که باید دخترای گلی که در جــشن روز دختــر، حضــور داشتند، با دستبنــدی که به عبارت او‌می‌بیند نقش بستــه، یه عڪس هنــری خوشگل بگیرن و برای صنــدوق ترنجنامه به آدرس زیر همراه با مشخصات کامل ارسال کنند👇🏽 📬 @toranjnameh_box 🎊قـراره به نیت امام رضا (ع) به 8⃣نفر، از بهترین تصاویر شارژ ۱۰ هزار تومانی هدیــه شود.🎊 ✅نکتـــه: •مشخصات فرد شرکت کننده بایستی بین اسامی ثبت‌نام کنندگان جشن روز دختر باشد. •در هر تصویر یک نفر بایستی حضور داشته باشد. •تصاویر تکراری قابل قبول نیست. •کیفیت ،وضوح و خلاقیت در عکاسی امتیاز بالا دارد. ⏰مهلت ارسال از اکنون تا جمعه ۲۰ خــرداد ماه ساعت ۲۴ ⭐️اســامی برندگان شنبه در روز میلاد شمــس‌الشمــوس، حضـرت علی ابن مــوسی‌الرضا(ع) اعلام خواهد شد. | | •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
◽️جمعه ۲۰ خرداد ۱۴۰۱ 🖇پیامی برای امروز : ••••••••••••••••••••••••••••••••••• شجاع باش! و شجاعت بیشتر اوقات به این معنی ست: بدون ِ اهمیت دادن به قضاوت دیگران آنچه باید را انجام دهی، بهترین ِ خودت باشی و در هر رویدادی صدایِ قلبت را بشنوی. 🤍🪴 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
فکر کردم کارناوال تازه شروع شده و حالا حالاها هم ادامه دارد. بهتر است عجله نکنم.یکی دو ساعتی استراحت کنم و دوش بگیرم، بعد خودم را به کارناوال برسانم. روی تخت دراز کشیدم؛ ولی خوابم نمی‌برد. برای اینکه چشمم خسته شود و خوابم ببرد باید چند صفحه‌ای کتاب می‌خواندم.سراغ کوله‌ام رفتم. ناگهان یک کتاب کوچک با برگ های کهنه کاهی و جلد سبز، به بیرون سُر خورد. اولش یادم نبود این کتاب چیست و از کجا آمده؛ اما با کمی دقت ، یاد روز حرکتم از " لُس آنجلس" افتادم. با مادرم خداحافظی کرده و کوله‌ام را انداخته بودم روی شانه. داشتم کفش‌هایم را می‌پوشیدم که خواهر بزرگترم، " فریبا" از راه رسید. از سر و وضعم حدس زد که دوباره راهی سفرم. گفت:" اُوغور به‌خیر محمد، کجا میری؟" گفتم:"برزیل." گفت: "اُه، همین یکی را نرفته بودی، حالا برزیل چه خبر است؟" گفتم: " می‌روم ببینم چه خبر است!" فریبا چشمک زد و هر دو خندیدیم. بغلش کردم و خداحافظی کردم. وقتی خواستم از در خانه بیرون بروم، صدایم زد. برگشتم. رفت طرف شومینه، روی پیشخوان شومینه ، سفره هفت‌سین پهن کرده بود.از توی سفره کتابی برداشت و آمد طرفم. گفت:" بیا از زیر قرآن رفته کنم." پرسیدم:" برای چی؟" گفت:"برای اینکه محافظت باشد، برزیل خیلی دور است." از زیر قرآن که رد شدم دوباره جلوی در ایستادم و گفتم: " فریبا قرآن را بده همراهم باشد." فریبا با تعجب نگاهم کرد؛ اما با این حال قرآن را داد دستم و من هم گذاشتم توی کوله‌ام. با خودم فکر کردم دختره خرافاتی خجالت هم نمی‌کشد. آمده اینجا، در آمریکا، توی مرکز علم و دانش، مثل آمریکایی ها می‌خورد، می‌گردد و می‌رقصد؛ اما، هنوز دست از این خرافات برنداشته.انگار یک کتاب هم می‌تواند آدم را از بلا حفظ کند.بگذار سرفرصت چند صفحه‌اش را بخوانم و چند مطلب غیر علمی و خرافاتی‌اش را پیدا کنم تا وقتی برگشتم، توی صورتش بزنم و بگویم:" دختره کم‌عقل! اینجا دیگر دست از این عقاید خرافاتی‌ات بردار. اگر قرار بود با این چیزها زندگی کنیم پس چرا آمدیم اینجا؟ می‌مانديم همان ایران و مثل بقیه زندگی‌مان را می‌کردیم." حالا این قرآنی که می‌گویند مال مادربزرگم بوده و توی این چند سال حتی یک بار هم باز نشده و فقط گاهی در سفره هفت‌سین سروکله‌اش پیدا می‌شد، توی دستم بود. فکر کردم:" چرا که نه؟ کِی بهتر از حالا؟ وقت که دارم، دنبال کتاب هم که می‌گشتم، پس چند صفحه‌اش را می‌خوانم تا ببینم اصلا حرف حساب قرآن چیست." صفحه اول را باز کردم. دیدم به زبان عربی است. بلند نبودم؛ اما زیر عربی ها کلمات ریزی به فارسی بود که با کمی دقت می‌شد خواند:" به نام خداوند بخشاینده مهربان.اینک آن کتاب که در آن هیچ شبهه‌ای نیست و راهنمای پرهیزکاران است..." برای همین خط، چند لحظه مکث کردم. فکر کردم:" اوووووه! چه اطمینانی هم به خودش دارد. کتابی که هیچ شک و تردیدی در آن نیست.پس کار من معلوم شد. می‌گردم و چند جا را که تناقض یا شک و تردید دارد، پیدا می‌کنم و دستش را رو می‌کنم. این حرف‌ها به درد همان عرب هزاروچهارصد سال پیش می‌خورد که علم نداشت و نمی‌دانست دلیل خیلی از اتفاق ها چیست. نوشتار:زهرا باقری ☺️ ممنون که با ما همراه بودید 💚 @toranjnameh99 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
P3.mp3
3.54M
قسمت سوم رمان تولد در لس انجلس گوینده : رویا سعید •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99