امشب "لیلهالرغایب" است.
هر آرزویی که با نیتی پاک و دلی صاف بکنید، برآورده خواهد شد.❤️
×آرزوهای خوب خوب بکنید ^_^💐
×آرزوی ریشهکن شدن این ویروس منحوس...😞
×آرزوی برقراری صلح در جهان...🤩
×آرزوی تنی سالم و دلی خوش برای همه مردم دنیا☘...
×آرزوی سر و سامان گرفتن جوانها...🌹
×آرزوی آمدن رزق و روزی و برکت به خانهها...🌺
×آرزوی...
هر آرزوی قشنگی که دارید در این شب مبارک به گوش خدا برسونید. امشب خدا یه #پارتی بازی کوچولو میکنه برای بندههای خالصش✨
#مناسبتی
#مجموعه_فرهنگی_اجتماعی_دختران_ترنج
@toranjnameh99
🌙دعای کمیل
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ
خدایا! با یاد تو بهسویت نزدیکی میجویم.
#نور
#مناجات
#دعای_کمیل
#از_جنس_ملکوت
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب "لیلهالرغایب" است.😍
هر آرزویی که با نیتی پاک و دلی صاف بکنید، برآورده خواهد شد.🙌
×آرزوهای خوب خوب بکنید ^_^🌹
×آرزوی ریشهکن شدن این ویروس منحوس...🌹
×آرزوی برقراری صلح در جهان...🌹
×آرزوی تنی سالم و دلی خوش برای همه مردم دنیا...🌹
×آرزوی سر و سامان گرفتن جوانها...🌹
×آرزوی آمدن رزق و روزی و برکت به خانهها...🌹
×آرزوی فرج آقا امام زمانمون....🌹
هر آرزوی قشنگی که دارید در این شب مبارک به گوش خدا برسونید. امشب خدا یه پارتی بازی کوچولو میکنه برای بندههای خالصش✨
@toranjnameh99
سلام صبح بخیر ❤️
کـدهاۍ خوشبختـۍ
خيلـىهـم #پيچيـده نيستنـد!💐
ڪمـۍ بيخيالـۍ را چاشنـىِ
روزمرگـىهايـت كـن ..🌱
و در كنـار شعلـه زندگـۍ ،
تَـنِ شادى و💝ڪودڪ درونت
را گرم نگـهدار ツ
غصـههـا را از پنجـرهۍ زندگـی
بيـرون بينـداز
و بگـذار از سرمـا يــخ بزنـند 😌👌🏼•
@toranjnameh99
📚 رمان
#عاشقانہ_دو_مدافع
#قسمت_ششم
داشتم زیر لب غر میزدم ک دوستم مریم اومد سمتم و گفت بہ بہ عروس خانم چیه چرا باز دارے غر غر میکنے مث پیر زنها❓❓❓
اخمے بهش کردم گفتم علیک سلام بیا بریم بابا کلاسموݧ دیر شد
خندیدو گفت:اوه اوه اینطور ک معلومه دیشب یه اتفاقاتی افتاده.
یارو کچل بود❓زشت بود❓
نکنه چایے رو ریختی رو بنده خدا❓❓بگو مـݧ طاقت شنیدنشو دارم
دستشو گرفتم وگفتم بیا کم حرف بزن تو حالا حالا ها احتیاج داری ب ایـݧ فک.تازه اول جوونیتہ
تو راه کلاس قضیہ دیشب و تعریف کردم اونم مث مـݧ جا خورد
تو کلاس یه نگاه ب من میکرد یہ نگاه ب سجادے بعد میزد زیر خنده.
نفهمیدم کلاس چطورے تموم شد کلا تو فکر دیشب و سجادے و....بودم
خدا بگم چیکارت کنه مارو از درس و زندگے انداختے....
بعد دانشگاه منتظر بودم ڪ سجادے بیاد و حرفشو تموم کنه اما نیومد...
پکرو بی حوصلہ رفتم خونہ
تارسیدم ماماݧ صدام کرد...
اسماااااا❓❓❓❓
سلام جانم ماما❓
سلام دخترم خستہ نباشے
سلامت باشے ایـݧ و گفتم رفتم طرف اتاقم
ماماݧ دستم و گرفٺ و گفت:
کجا❓❓❓چرا لب و لوچت آویزونہ❓
هیچے خستم
آهاݧ اسماء جاݧ مادر سجادے زنگ
برگشتم سمتش و گفتم خب❓خب❓
مامان با تعجب گفت:چیہ❓چرا انقد هولے
کلے خجالت کشیدم و سرمو انداختم پاییـݧ
اخہ ماماݧ ک خبر نداشت از حرف ناتموم سجادے...
گفت ڪ پسرش خیلے اصرار داره دوباره باهم حرف بزنید
مظلومانہ داشتم نگاهش میکردم
گفت اونطورے نگاه نکـݧ
گفتم ک باید با پدرش حرف بزنم
إ ماماݧ پس نظر من چے❓❓❓❓
خوب نظرتو رو با هموݧ خب اولے ک گفتے فهمیدم دیگہ
خندیدم و گونشو بوسیدم
وگفتم میشہ قرار بعدیموݧ بیروݧ از خونہ باشه
چپ چپ نگاهم کرد و گفت:
خوبہ والاجوون هاے الاݧ دیگہ حیا و خجالت نمیدونـݧ چیہ ما تا اسم خواستگارو جلوموݧ میوردن نمیدونستیم کجا قایم بشیم
دیگہ چیزے نگفتم ورفتم تو اتاق
شب ک بابا اومد ماماݧ باهاش حرف زد
ماماݧ اومد اتاقم چهرش ناراحت بودو گفت
اسماء بابات اصـݧ راضے ب قرار دوباره نیست گفت خوشم نیومده ازشوݧ...
از جام بلند شدم و گفتم چے❓چرااااااا❓
ماماݧ چشماش و گرد کرد و با تعجب گفت❓
شوخے کردم دختر چہ خبرتہ
تازه ب خودم اومد لپام قرمز شده بود....
ماماݧ خندید ورفت بہ مادر سجادے خبر بده مث ایـݧ ڪ سجادے هم نظرش رو بیرون از خونہ بود
خلاصہ قرارموݧ شد پنج شنبہ
کلے ب ماماݧ غر زدم ک پنجشنبہ مـݧ باید برم بهشت زهرا ...
اما ماماݧ گفت اونا گفتـݧ و نتونستہ چیزے بگہ...
خلاصہ ک کلے غر زدم و تو دلم ب سجادے بدو بیراه گفتم
بامــــاهمـــراه باشید🌹
نوشتار:مبینا محمدی❤️
#رمان
#جمعه
#مجموعه_فرهنگی_اجتماعی_دختران_ترنج
@toranjnameh99