eitaa logo
𑁍ترنجــــنامه𑁍
1.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
یه جمع دخترونہ‌🧕🏻 به سبڪ ترنـج . . از هرجایی که هستی به جمــع دختران شاهیــن‌شهر خوش اومـــدی😘 💜 📩انتقادات و پیشنهادات: @toranjnameh_box 🎼 مسئول گروه ســرود: @T_keshavarzian
مشاهده در ایتا
دانلود
16.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢میمونم تا ابد پای اباعبدلله 🖤 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ژنرال کشتی فرنگی ایران، پهلوان حمید سوریان🤼‍♂ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
گاهی هم باید گوش هایت را بگیری! و تنها به ندایِ قلبت گوش بسپاری... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
19.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید 😭🎥 حالم از شرح غمت افسانه ایست…❤️‍🩹 دیگه تموم شد.. •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش سبزه عدس🌼🍂 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢معرفی چندتا اپلیکیشن کاربردی: 1⃣: اپلیکیشن نقاشی دیجیتال 🔸 Tayasui Sketches 2⃣: اپلیکیشن طراحی گرافیک و لوگو 🔸 Canva 3⃣: اپلیکیشن ساخت والپیپر متحرک 🔸 KLWP 4⃣: اپلیکیشن پخش پادکست 🔸 Castbox 5⃣: اپلیکیشن آشپزی و تقویم وعده‌های غذایی 🔸 Whisk •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
امروز دست ِ خودم را می گیرم با خودم قدم می زنم. خودم را به یک فنجان قهوه ی گرم دعوت میکنم برای خودم شاخه گلی، گلدان ِ کوچکی می خرم... امروز بابت ِ همه ی روزهای ِ رفته از خودم سپاسگزاری می کنم خودم را می بخشم و به خودم قول می دهم همیشه بهترین همراه و یارِ خودم باشم •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
حرف‌های در گوشـــی👂🏽 2⃣فقط جا مانده‌ها می‌دانند، فقط جا مانده‌ها می‌فهمند، لحظه‌ای را که به خود می‌آیی و می‌بینی همه رفتند و زمان تمام شده و تو مانده‌ای و توهمِ رسیدنی که اسیرت کرده بود و نافرجام مانده ... و آرزو می‌کنی:  که ای کاش یک مُشت خاک بودم! یا لیتنی کُنتُ ترابا.... و این روزها، حال زمین و زمان، برای شرح این رفتن‌ها و این جاماندن‌ها کافی است. •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
بهتـــرین خودتــان باشید... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همان حس ناامنی را من هم داشتم؛ البته تقریبا همه در آمریکا به نحوی همین حس را تجربه می‌کردند؛ ولی بعضی از افراد برایشان تحمل پذیر بود. من تصمیم گرفتم با این حس، کاری بکنم. گفتم این حس، یک حس حرکت دهنده است، با این حس چه کار کنم؟ این حس الان مثل یک موتور است. این موتور را کجا خرج کنم و نیرویش را کجا مصرف کنم؟ نگذاشتم این حس سرد شود. گرم نگهش داشتم و نیرویش را به هجرت منتقل کردم. گفتم این حس می‌تواند موتوری برای هجرت باشد. یکی دیگر از مهم‌ترین دلیل های هجرتم هم درک جدیدی بود که همان روزها برایم به‌وجود آمد. مدت‌ها بود من از بیمه و بیمارستان های آمریکا مبلغ زیادی را طلبکار بودم،منتها آن روزها شرایط اقتصادی در آمریکا در یک وضعیت جنگی بود و دولت پول پیمانکارها را با تاخیر می‌داد. طبیعی بود که در دل من حسی به‌وجود آید که کاش زودتر این ماجراها تمام شود و دولت آمریکا به یک آرامش نسبی برسد تا بتواند پول ما را تسویه کند. روزی با خودم فکر کردم آیت چه حس بدی است که من دارم؛ اینکه تو آرزوی دوام سیستمی را داشته باشی که می‌دانی مسیر اشتباهی را انتخاب کرده است و اطمینان داری از محوریت ارزش‌های خودش خارج شده و به نابودی هرچه که با ارزش های او منافات دارد کمربسته؛ چون آمریکایی که ما در سال‌های اول ورودمان با آن مواجه شده بودیم این‌طور نبود. آن روزها در آمریکا اصل بر این بود که همه بی‌گناه بودند، مگر اینکه خلافش ثابت می‌شد؛ اما این روزها دیگر آن ارزش‌های اجتماعی‌اش را هم از دست داده بود. این شد که اطمینان پیدا کردم باید به سرزمینی مهاجرت کنم که اگر برای دوامش آرزو یا تلاش می‌کنم، دچار خسران نباشم. عده‌ای مکزیک را پیشنهاد می‌دادند و عده‌ای دیگر آمریکای جنوبی را؛ اما، راحت‌تر از همه آمدن به ایران بود که هم‌زبانم بودند و از نظر مذهبی هم اکثریتشان هم کیش من بودند. همین که با راحله مطرح کردم او هم خوشحال شد و استقبال کرد. گفت خودش از قبل نیت و نذر کرده بوده که یک روزی به ایران بیاییم و زندگی کنیم. ظاهرا در یک روز خاص دعاهایی به مقداری برنج خوانده و ریخته توی یک کیسه که اتفاقا توی اسباب‌کشی پیدایش کردیم. آن روز راحله گفت پنج سال قبل این نذر را کرده است. یکی دیگر از احساساتی که در ماجرای مهاجرت به ایران در خودم آزمایش کردم، توکلم به خداوند بود. اینکه زندگی مرفه و منظمی مثل زندگی آمریکا را که با وجود همه مشکلاتش باز هم برایمان شناخته شده و نسبتا امن بود، رها کنیم و برویم در سرزمینی که خیلی از مسائلش برایمان مبهم است، کار چندان راحتی نبود؛ اما ، روایتی که آن روزها از امیرالمومنین(ع) خوانده بودم باعث شد راحت‌تر به خداوند توکل کنم. حضرت می‌فرماید: هیچ شهری هیچ مزیتی بر شهر دیگر ندارد، مگر آن شهری که شما بیشترین رشد را در آن داشته باشید. این جمله را در نهج‌البلاغه دیدم و خیلی روی ذهن من تاثیر گذاشت. می‌فهمیدم منظور حضرت در این جمله رشد معنوی است. نوشتار: زهرا باقری☺️ ممنون که با ما همراه بودید 💚 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @toranjnameh99