تمام عمر در گوشم گفتند وابسته کسی نشو! غافل از اینکه من نیاز به یک تکیه گاه داشتم. نیاز به یک فرد که به خاطر او ادامه بدهم؛ برایش بمیرم و به خاطرش زندگی کنم. من وابسته ی او شده بودم، معتاد خاطرات و غرق در خاطرات. هرچه میگذشت نیازمند تر میشدم و در آخر من ماندم و خاطراتی که دوباره و دوباره و دوباره با اشکانم ادغام و مرور میشدند. راست است که خاطرات خوش میتوانند مارا غمگین کنند. همین است که همانند یک معتاد هرچه بیشتر خاطره میسازی بیشتر محتاج میشوی و تا اخر عمر نمیخواهی که این حس شیرین تمام شود چون این اتمام، مساوی با به پایان رسیدن زندگی است.
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذهنت تا ابد گنجینهی اسرار توست؛ تا زمانی که دهانت بسته بماند.