بالٰانشین.
بالاٰ نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه. از دنیا سه بهارش را دیده و اغراق نبود اگر میگفتند از آن سه بهار، دو نوبتش را بر دوشِ عباٰس «ع» گذرانده. سرِ تاب دادنش در آغوشِ سجاد «ع» یا شانه زدنِ زلفش به دستِ علی اکبر «ع» رقابتی برادرانه بود. آخر هم حسین «ع» سر میرسید و همانطور که میگفت: «نازِ دختر کشیدن را فقط پدرش میداند..» روی کنده زانو مینشست، دو دست را چون دو درخت، چون دو سپر، چون دو مَلَکِ نگهبان دورِ جثهی دردانه میگرفت و باغِ کوچکِ یاس را در آغوش میکشید.
بالا نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه. دست به دست، از سینهی زینب «س» جدا میشد و به دامن رباب میرسید. بندهای نعلین چرمیِ کوچکش را به نوبت سکینه «س» و لیلا دورِ پاهایش کیپ میکردند و میگفتند:« در حیاط میدوی احتیاط کن…»
بالا نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه! تا آنکه فصلِ آشنایی رسید؛ ماه بر بالای دیوار نشست و بلبل خرما شهادتین خواند. نعلینهایش چند منزل آن سوتر از خرابه گم شد و آتش زلفِ معطر به دستهای علی اکبر «ع» را چید. طبقی آوردند، پوشیده با حریر و ابریشم که از آن بوی خاکستر و شوریِ خون به مشام میزد. سرخ بود اما سرخی از آنِ ابریشم نبود. دست بُرد و پردهی افتاده بر طبق را کنار زد.
دست برد و حسین «ع» را مرتب کرد، دست برد و شکستگی را بند زد، دست برد و شنِ بیابان را از دندان و دهان پاک کرد، دست برد و با خار و خاک و خاشاک آشنا شد. دست برد و نازِ پدر را خرید، دست برد و دو دست را چون دو ساقهی نحیف، چون دو مَلِکِ نگهبانِ کوچک دورِ باقی ماندهی پدر کشید، دست برد و سَرِ حق را به سینهی ترسیدهاش چسباند، دست برد و با خاک عجین شد، دست برد و در میانِ خاک تپید. دست برد و از خاک پرید..
بالا نشین بود بلاخره..
✍ #میم_سادات_هاشمی
@Twiitaa
هدایت شده از مدرسه جوانه
📖 جلسه کتابخوانی
#کتابخانه_جوانه
📚 با محوریت کتاب:
💠 بازگشت از نیمه راه
👤 علی الفت پور
🔵 ویژه خواهران
🗓 شنبه ۲۳ تیر
🕙 ساعت ۱۰ صبح
📍 سالن جلسات سازمان بسیج دانشجویی
🔺 برای هماهنگی و حضور به آیدی زیر در ایتا پیام دهید:
🆔 @ketab_javaneh
#با_کتاب
@javaneh_edu
سلام
بی تفاوت نباشید
شده تو یه تیکه کاغذ بهش تذکر بدید که متوجه بشه مردمی که پای منبرش نشستن سواد دارن. دیگه قدیم نیست هرچیزیو بگن
#میم_قاف
سلام علیکم، شبتون بخیر
التماس دعای فراوان
ببخشید در خصوص این مطلب که مردم سواد دارن و مثل قدیم نیست که هر چیزیو بگن، یه مطلبی رو میخواستم عرض کنم، اونم اینه که، توی سایت ویکی فقه این صحبتی که اون حاج آقا کردن به این شکل اومده:
روایت مسندی که ابن قولویه از علی بن صاعد بربری (متولی مرقد امام رضا) و او از پدرش، و او از امام رضا نقل کردهاند، گویاتر از روایت پیشین است. ترجمـهایـن روایت چنین است: روزی نزد امام رضا (علیهالسّلام) رفتم. آن حضرت پرسید: مردم درباره جغدها چه میگویند؟ گفتم: دوست دارم نظر شما را بدانم. فرمود: جغدها در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خانهها و قصرها میزیستند و هنگام غذا نزد سفرهها مینشستند و از غذاهایی که مردم مقابلشان میانداختند خورده، از آب سیراب میشدند، و سپس به لانه خود بازمی گشتند؛ اما پس از قتل حسین (علیهالسّلام) از آبـادیهـا خـارج شدند و سر به خرابهها و کوهها و بیابانها گذاشتند و گفتند: چه بد امتـی هستید شما که فرزند دختر پیامبرتان را کشتید؛ پس ما نیز خود را از شر شـما در امان نمیبینیم.
منبعش هم صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۱، ص۱۹۲ ذکر کرده.
صرفا خواستم این رو نکته رو ذکر کنم که اگه مطلبی که گفته میشه برای ما خیلی ملموس نیست یا شاید تازگی داره، به این معنا نیست که شخص سخنران داره "هر چیزیو" میگه.
در خصوص بقیه ی پرندگان و حیوانات هم احادیثی این چنین داریم البته.
#بینام
@Twiitaa
سلام
روحانی مراسم امشب ما گفت که جغد چون حادثه کربلا رو دید به خدا گفت اگه میشه من روزا نیام بیرون شب بیام که دیگه آدمارو نبینم😐
کاش سخنرانان مراسمات بدونند که با فرض صحت گزاره هایی که بیان میکنند توجه کنند که چیو تو چه جمعی باید بگن
#حشمت
سخنران ها واقعا دارن گندشو در میارن یه چیزای چرتی میگن که من واقعا دیگه زده شدم گوش نمیدم مداحی خیلی بهتر از سخنرانی بعضی آدم های.....
#بینام
@Twiitaa
| توییتا |
سلام و رحمت یکی از دوستان جهادی تهران برنامه اردوی استان خراسان جنوبی رو داره که همراه با زیارت مشهد