ببین به کی نزدیکی ...

میلاد امام محمد باقر علیه السلام و حلول ماه رجب مبارک باد 🌷

دله دیگه ساعت ۱ شب یهو هوایی میشه 💔

.. در حال برنامه ریزی هستیم برای کارهای جدید داخل کانال یه کوچولو صبور باشید 😇 ..

شبِ ما دراز می‌گذرد...🌱 شبتون آروم 🌙

زمان شروع سال جدید برای افراد متفاوت هست به نظرم شروع سال جدید اول فروردین نیست ، بلکه فردای روز تولد هر فرد هست چون روز تولدت توجه عمیقی به سِنت میکنی به گذشته نگاه میکنی به یکسالی که گذشت به اعمالی که انجام دادی و تصمیم میگیری که سال متفاوتی رو شروع کنی امیدوارم هر سال ، روز تولدتون ، وقتی به گذشته نگاه می‌کنید لبخند بیاد روی لب هاتون و از اینکه یکسال بزرگ‌تر شدی خوشحال باشی برای من فردا شروع سال جدید هست سالی که گذشت در کنار شما بود و همین ، باعث خوشحالی منه یک سال فراموش نشدنی... یکسال کاملا متفاوت... چند خط به بهانه‌ی...😇

.. سلام علیکم عیدتون مبارک 🌷 عذرمیخوام بابت چند روز غیبت هم یه سفر فوری پیش اومد هم مشغول یه سری از کار های اطعام شب میلاد بودیم هم یکی از اقوام فوت کردن ‌، دیگه فرصت مطلب گذاشتن نبود . یه خبر خوب هم دارم شهریور ماه قول داده بودیم صوت جلسات یهود‌شناسی رو خدمت شما تقدیم کنیم اما متاسفانه به خاطر کرونا جلسه‌ی یهود‌شناسی برگزار نمیشد ، الحمدلله دیشب جلسه‌ی اول بحث یهودشناسی برگزار و صوت جلسه ضبط شد. ان شاالله سال جدید صوت یهود شناسی رو تقدیم می‌کنیم 😇 ..

. نتیجه‌ی نظرسنجی حقیقتا فراتر از انتظار بنده بود الحمدلله که دوستان پیگیر مبحث هستن ان شاالله تلاش می‌کنیم جلسات آینده رو بهتر و با شیوه‌‌ای شیوا تر تقدیم کنیم .

سلام علیکم ببخشید امروز و فردا مطلب نمیذاریم چون 👇🏻👇🏻

پای دیگ اطعام فردا شب هستیم 😇☺️

جاتون سبزه سبز 🌱

.🌱 همین الان ۳ تا قند عسلِ ۵ ، ۶ ساله ( ۲ تا دختر کوچولو و یه پسربچه ) اومدن لب در اشپز خونه ، زدن به در ، تق تق تق ، صدا زدن، عمو ، عمو ، میشه در رو باز کنید ؟ رفتم لب در میگم جانم عزیزم ؟ میگه عمو غذاتون کی آماده میشه ؟ میگم ساعت ۸ شب عمو جون میگه میشه ما بیایم به ما هم غذا بدید گفتم اره عمو جون ساعت ۸ شب بیاید بعد خودش با اون لحن کودکانه ادامه داده ، آخه ما شب بابامون از سر کار میاد ، هیچی شام نداریم تو خونه ، نه برنج داریم نه ... نذاشتم ادامه بده ، لبخند زدم میگم باشه عمو جون ساعت ۸ اینجا باشید داداششون میگه غذا چیه عمو؟ میگم قرمه سبزی هست عزیزم دخترا به هم نگاه کردن چشماشون از خوشحالی برق میزد یه عالمه تشکر کردن و بعدش خداحافظی کردن که برن و ساعت ۸ شب بیان ، یهو یکیشون برگشت با یه لحن معصومانه‌ای گفت عمو ، خودتون هستید شب ما بیایم بگیریم ؟ اخه ممکنه بیایم به ما غذا ندن گفتم آره عمو جون بیاید، هستم .🌱