کوه را با دست کندن ،
بهتر از دل کندن است ..
بینِ هر دل کندنی ؛
جان کندنی رخ می دهد ..!
معده درد من اینجوریه که، صبح ها (مثل همین حالا) از شدت معده درد از خواب بیدار میشم، کل روز هرچقد میخوام نادیدهش بگیرم (متأسفانه) موفق نمیشم، آخر شبم زودتر از من تو تختخوابمه:))
ولی این ورژن آخر شب آدمام بد عجیب غریبه،
نمیدونم چه فعلو انفعالاتی اتفاق میوفته که
منطقت کمرنگ تر میشه و جرئتت بیشتر.
ببخشید جوابتو ندادم عزیزم ، اخه وقتی منتظرت بودم و میخواستمت و نیازت داشتم پیدات نشد الان دیگه نمیتونم جواب پیام و تماس تو رو بدم چون من دیگه با این غریبه ای که اسمش روی گوشیم افتاده هیچ حرف مشترکی ندارم.
چمیدونم مثلا تکست بده بگو: « بیا از اول شروع کنیم داستانِ ما نباید اینجوری تموم بشه.»
وقتی بر گردش ایام مرور میکنم، میبینم تو هیچی به اندازه عاشق بودن خوب نیستم. هیچی قدر اینکه بتونم ریز ریز به کسی محبت و توجه و عشق بدم بهم کیف نمیده
نمیدانم اسم این احساس را چه میتوان گذاشت اما کمی عجیبتر از دلتنگیهای گاه و بیگاهِ ماست. هر چه هست مرا بین این دیار و آن دیار در هالهای از غمِ جاماندگی رها کرده و دلش هم نمیسوزد که نمیسوزد.
یکی نیست به این جسمِ ناتوان تشر بزند که مگر ضعیفتر از تو هم پیدا میشود؟ بس کن این فراق از روح را.. او را ببین، چه خوش خیال در دیارِ غریبی که دل هم آنجاست سرگردان است و تو..؟
اگر تویی که داری اینو میخونی هم مثل من، امسال رو هم جا موندی و رفتنِ دونه دونه اطرافیانت رو با حسرت تماشا میکنی؛ بیا فقط با هم گریه کنیم عزیزِ من.
Unsaids.
اگر تویی که داری اینو میخونی هم مثل من، امسال رو هم جا موندی و رفتنِ دونه دونه اطرافیانت رو با حسرت
تا اطلاع ثانوی برای هیچ انسانی هیچ تلاشی نمیکنم، میخوام ببینم تهش چی میشه.
"هیچ انتظاری از کسی ندارم"
این نشون دهندهی قدرت من نیس
مسئله خستگی از اعتماد های شکستهست
یکهو به قدری ناراحت میشم و پرت میشم تو گودال غم و ناراحتی، انگار من نبودم که همین چندساعت پیش میخندیدم و میو.
مثل اون آهنگی که هیچوقت پاک نمیکنم ولی ردش میکنم و مثل خاطراتت که هیچوقت پاک نمیشه ولی دیگه فکر نمیکنم بهشون دقیقا مثلِ همینا توام همیشه جات یه گوشه از قلبم میمونه ولی دیگه سمتت نمیام.