eitaa logo
غرب شناسی|استاد جواهری
302 دنبال‌کننده
10 عکس
0 ویدیو
4 فایل
▫️یک دوره مختصر غرب شناسی مقدماتی ▫️آشنایی با تاریخ تمدن غرب از یونان تا مدرنیته ▫️معرفی و بررسی مکاتب فکری و فلسفی ✍️نویسنده های کانال، طلاب شرکت کننده در کلاس هستند. ادمین: @smojtabaamin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه سی و هشتم 🔹دوره فئودالیسم و ویژگی‌های این دوره ✍محمدرضا زارع توضیحاتی در مورد دوره برده داری داده شد و ما در این جلسه سعی بر این داریم که دوره بعد از برده‌داری یعنی دوره فئودالیسم را توضیح دهیم. ما باید غرب شناسی را از چند جهت معرفی کنیم: ۱) فکریو فلسفی ۲) اجتماعی و جامعه ،تمدنی واقتصادی 🔸توضیح: در دوران برده داری در مورد تمدن آنها باید گفت که اول به صورت قبیله‌ای زندگی می‌کردند پس از آن تبدیل به ملوک الطوایف شدند و سپس تبدیل به شهر و سپس کشور و حکومت مستقل شدند. ۳) ساختار سیاسی و حکمرانی و بین المللی در تاریخ 🔸توضیحی در مورد تمدن و هویت شخصی هر فرد در جامعه فئودالیسم: نام دیگر فئودالیسم سرواجی است، در این دوره فرد کشاورز در زمین خودش مشغول به‌کار می‌شد ولی این محصولات را به ارباب ها میدادندو آن‌ها را می‌فروخت و این دوره از جهتی شبیه دوره برده‌داری است چون کشاورز و برده هیچکدام تام‌الاختیار نمی‌باشند و هر دو مالک و اربابانی دارند. 🔸شهید مطهری در کتاب فلسفه و تاریخ جلد ۳ صفحه ۲۴۲ می‌گویند: اولین ویژگی دوره فئودالیسم این است که اربابان در دوره برده‌داری مالک برده‌ها بوده‌اند یعنی می‌توانستند آن‌ها را وادار به هر کاری بکنند و حتی می‌توانستند آن‌ها را به قتل برسانند ولی در فئودالیسم ارباب های کشاورزان تام الاختیار نسبت به کشاورزان نیستند بلکه فقط کشاورزان برا آنها کار میکنند. دومین ویژگی ملوک‌الطوایف بودن است: به این صورت که در یک منطقه چند قبیله وجود داشته است که که برای این قبایل یک رئیس وجود دارد و در دوران فئودالیسم که طوایف تبدیل به روستا شدند برای هر کدام از روستاها کدخدایی وجود داشت که امور روستا را در دست داشت سپس روستاها تبدیل به شهرها و کشورها شدند و و کدخداها جای خود را به سلطان ها و حکام داده‌اند. 🟠دوره بروجوازی(دلال ها) زمانی‌که محصول های کشاورزان بدست می‌آمد کشاورزان ناچار بودند که این محصولات را به ارباب‌های خود دهند و اربابان نیاز داشتند این محصولات را یک فردی به فروش برسانند بنابراین اربابان تصمیم گرفتند افرادی را برای این مسئولیت قرار دهند، بعد از این‌که افراد دلال این مسولیت را به دست گرفتند، محصول های اربابان را می‌گرفتند و به روستاهای دیگر می‌رفتند و آن‌ها را می‌فروختند و محصولاتی که در آن روستا بود را به روستای قبلی به فروش می‌رساندند، به‌همین ترتیب شد که دلال‌ها افراد دنیادیده و اهل تجارت شدند و کم‌کم دسته سوم به‌نام دسته دلال‌ها درست شد و شکل گرفت. و دلال‌ها محصولات را از اربابان می می‌خریدند و کم‌کم دلال‌ها خود صاحب درآمد شده‌اند و به‌همین گونه رقابت بین ارباب‌ها و دلال‌ها رخداد که اگر ارباب محصولات خود را زیر قیمت نمی‌فروختند به سراغ ارباب‌های دیگر می‌رفتند. در همین زمان شورشی بین رعیت‌ها و اربابان رخ داد که دلال‌ها آن را پایه‌گذاری کردند. و سپس ارباب‌ها از بین رفتند و دلال‌ها به فکر تضمین مال کشاورزان افتادند و کم‌کم مقدمه دولت‌سازی پیشامد و در همین زمان ماکیاولیسم رخ داد، بنابراین مردم به سمت دلال‌ها روی آوردند و ثروت‌هایشان را نزد دلال‌ها سپردند و کشاورزان از زیر بار کشاورزی آزاد شدند و مالک زمین خود شدند بنابراین دلال‌ها به‌جای این‌که تعداد کمی ارباب پول‌دار داشته باشد حالا چند برابرکشاورز ساده‌لوح داردو راحت تر میتوانند به درآمد بیشتری برسند. دوران فئودالیسم مخصوص مغرب زمین بوده و در مشرق زمین هستند نفوذی وجود نداشته است. این از توضیحات دوران فئودالیسم بود، بعد از این دوره پیدایش دولت‌ها شکل می‌گیرد که در جلسه بعد به آن اشاره می‌شود. 🚦@Westernstudies
جلسه سی و نهم غرب شناسی.mp3
31.64M
شکل گیری بانک ها و توضیحاتی پیرامون مسائل اقتصادی 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه سی و نهم 🔹 شکل گیری بانک ها و توضیحاتی پیرامون مسائل اقتصادی ✍ محمد مهدی عابدی یک اسکناس، به‌خودی‌ خود ارزشی ندارد، بلکه پشتوانه است که به آن ارزش می‌دهد، یعنی قدرت خرید آن اسکناس، در واقع حجم نقدینگی نشان از مقدار معینی از سرمایه مثل طلا دارد، یعنی به‌عنوان مثال اگر کشوری پنجاه تن طلا داشته باشد، میزان اسکناس و پولی که نزد مردم است هم به‌ اندازه‌ی پنجاه تن طلا می‌شود. حالا اگر دولت، بدون نظر به این سرمایه و بدون پشتوانه پول چاپ کند، به هر یک از این اسکناس‌ها میزان کمتری از طلا اختصاص خواهد گرفت، بنابراین ارزش پول کم‌تر خواهد شد، چون حجم پول‌ها از اندازه واقعی خود نسبت‌ به طلا بیشتر شده است، بنابراین اگر دیروز می‌شد با صد هزار تومان جنسی را خریداری کرد، امروز همان جنس را باید با دویست هزار تومان خریداری کرد. از چاپ پول نمی‌توان برای مهار تورم استفاده کرد، بلکه صرفاً می‌توان از آن برای مهار رکود استفاده کرد. پشتوانه پول کشورها می‌تواند میزان تولید ناخالص ملی هم باشد، یعنی شما با تولید و ارائه خدمات، خلق پول می‌کنید. مثل این‌که دولت نفت استخراج کند، هر بشکه نفت حجمی از اعتبار دارد، بنابراین می‌توان به‌جای این اعتبار، پول چاپ کرد. دولت به‌جای این‌که این کار را انجام بدهد، خودِ نفت را می‌فروشد و از آن، ارزآوری می‌کند. بنابراین نفت هم پشتوانه برای پول شد. از طرفی تولید هم پشتوانه است. مثل این‌که کشوری تسلیحات تولید کند و به دیگر کشورها بفروشد و با این کار ارزآوری کرده و ارزش پول خود را بیشتر کند. اما مراودات بین کشورها و انسان‌ها، از همان اول به این شیوه و با اسکناس یا اعتبار نبوده است. بلکه انسان‌ها در ابتدا برای برطرف کردن نیازهای خود، کالا تبادل می‌کردند، یعنی کالاهای خود را در عوض کالای دیگران، مبادله می‌کردند. کم‌کم مردم به این روی آوردند که شیء باارزشی زیاد را، به‌عنوان وجه برای تبادلات خود استفاده کنند، چون خیلی وقت‌ها، اشخاص اجناسی را می‌خواستند ولی مایل نبودند اجناس دیگران را بگیرند، و بالعکس. به مرور زمان، این شیءِ باارزش تبدیل شد به همان طلا و نقره. بعدها جای این‌که مردم به همدیگر طلا و نقره بدهند، از سکه‌ها و ضرب سکه استفاده کردند، هم به‌خاطر اطمینان خاطر از واقعی بودن طلا یا نقره، و هم برای تبلیغ و نشان‌دادن فرهنگ و تمدن کشورها. این سکه‌ها ثروت مردم بودند. در مرحله بعد، مردم سکه هایشان را به‌خاطر عدم امنیت و به‌خاطر حجم بالای سکه‌ها و سختی نگه‌داری و حمل کردن، نزد بزرگی از مردم، که معتبر و امانت‌دار و دارای زیردستان زیادی بود می‌بردند تا از ثروت خود محافظت کنند، بعد از گذشت مدتی، به‌خاطر کثرت مراجعات به این اشخاص، این افراد ثروت مردم را می‌گرفتند و رسیدی به آن‌ها می‌دادند که میزان امانتی فرد را نشان می‌داد، مردم هم می‌رفتند و با این کاغذها از دیگران خرید می‌کردند و به فروشنده می‌گفتند برود و جای پول، از امانت دار طلا بگیرد. به‌مرور زمان فروشنده‌ها نیز به‌جای این‌که رسید و امضاء از طرف مشتریِ خود برای امانت‌دار ببرند تا طلا بگیرند، به استفاده از کاغذها روی آوردند و آن‌ها هم از کاغذها برای خرید استفاده کردند، بعداً چون میزان این مراجعات به امانت‌دار خیلی زیاد شده بود و استفاده از کاغذها هم رواج پیدا کرده بود، خود امانت‌دار شروع کرد به چاپ این کاغذها و دادن آن‌ها به صاحبان طلا، برای همین چیزی به اسم پول اعتباری شکل گرفت. پس‌از مدتی، خود امانت‌دار گفت، طلاها نزد من بماند و شماها از کاغذها برای خریدوفروش استفاده کنید. هر وقت هم که خواستید، بیایید طلاها را از من خریداری کنید. به‌مرور زمان هم بانک‌ها شکل‌گرفتند، برای این است که برای بانک‌ها اعتبار مهم است. در کشوری مثل ایران، بانک‌ها را دولت ایجاد می‌کند. ولی در کشوری مثل آمریکا، سرمایه‌دارها هستند که بانک را ایجاد می‌کنند و برای همه بانک‌ها هم یک بانک مرکزی تشکیل می‌دهند. مشتری بانک مرکزی، خود بانک‌ها هستند، یعنی تمام بانک‌های عادی در بانک مرکزی حساب دارند. برای همین است که به‌عنوان مثال، می‌توان از خودپردازِ بانک تجارت، با کارت بانک ملی، از حساب بانک ملی پول برداشت کرد، چون بانک‌ها به وسیله شبکه ی بانک مرکزی باهم در ارتباط هستند که مجموعه شتاب را تشکیل می‌دهد. بنابراین شما از بانک تجارت پول برنمی‌دارید، بلکه خودپرداز بانک تجارت، صرفاً سخت‌افزار بانکی خود را در اختیار شما قرار می‌دهد. سوال: چرا نقدینگی موجب تورم می‌شود؟ 🚦@Westernstudies
🔹🔹ادامه جلسه ۳۹ علت تورم این است که وقتی کاغذهای پول بین مردم زیاد باشد، هر کس هر چیزی را که بخواهد می‌تواند تهیه کند. بنابراین اگر من جنسی داشته باشم و تعداد افراد متقاضی زیاد باشد، من که فروشنده هستم قیمت را تا جایی بالا می‌برم که هم خریداری باقی بماند و هم من نهایت سود را ببرم، چون وقتی تقاضا زیاد باشد ارزش پول کم‌تر می‌شود. همان‌طورکه قاعده «دست نامرئیِ» آدام اسمیت هم، همین روند را تأیید می‌کند، یعنی میزان عرضه و تقاضا، قیمت را مشخص می‌کند. سؤال: اگر میزان نقدینگی موجب تورم می‌شود، چرا کشور آمریکا درگیر تورم نمی‌شود؟ آمریکا در مرحله اول، نیروهای نظامی‌اش را در سراسر جهان پخش می‌کند. در مرحله دوم حکومت هایی که تحت استعمارش بودند را تصرف کرده و آدم‌های خودش را در رأس حکومت‌های آن‌ها قرار می‌دهد. در مرحله سوم، نهادهایی جهانی برای محافظت از منافع خودش تشکیل می‌دهد، مانند اف ای تی اف که حتی عضوی از سازمان ملل هم نیست. در مرحله‌ی چهارم، دلار را به ارز جهانی تبدیل می‌کند، یعنی دلار را حاکم می‌کند بر تجارت‌های جهانی. دلار به واسطه ی کدی که دارد، ارزشمند است، و این ارزش را بانک مرکزی آمریکا معین می‌کند. در حالت عادی اگر آمریکا دلار چاپ کند و آن را در اختیار مردم خودش قرار بدهد، میزان پولی که در اختیار مردم است بالا می‌رود و درنتیجه نقدینگی زیاد می‌شود و ارزش دلار کاهش پیدا می‌کند. اما اگر همین دلار چاپ شود و به آن‌سوی دنیا فرستاده شود، دیگر آمریکا درگیر تورم نمی‌شود، چون نقدینگی خودش زیاد نمی‌شود. از طرفی هم کلی دلار بدون پشتوانه می‌دهد و حجم بالایی از کالا دریافت می‌کند. یعنی حجم بالایی از سود که صرفاً به‌خاطرِ دادن دلار به دیگران گرفته شده، آمریکا با هیچی کالای واقعی بدست می‌آورد و در کشور خودش هم سبب تورم نمی‌شود! لذا تورمی که باید در کشور خودش به وجود بیاید را به کشورهای دیگر منتقل می‌کند. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهلم 🔹کتاب فلسفه تاریخ/ جلد٣/ صفحه ۲٣۶ 🔹عنوان : انتقال فئودالیسم به بروژوآ ✍🏻حسن احمدی منش 🔸هر نوع بی معنایی و پوچ دانستن عالم یک نوع، نهیلیسم است. نکته: از نظر پست مدرن، ذات مدرنیته، نهیلیسم است. به همین دلیل یک دید انتقادی به مدرنیته دارد. زیرا مخالف این تفکر و اندیشه است. 🔸بروژوآ: در روند تاریخ به زمانی می‌رسیم که فئودالیسم، توسط یک گروه تجار که متشکل از رعیت های با تجربه بود متزلزل می شود. این افراد، رعیت ها را برعلیه اربابان خود تحریک می‌کردند و به تدریج نظام فئودالیسم را متزلزل کردند. 🔸بعد از انقلاب بزرگ فرانسه، شعار ناپلئون بُناپارت آزاد کردن انسان ها بود و برای تغییر و ریشه کن کردن فئودالیسم جنگ می کردند. مانند شعار آمریکا برای ورود به عراق، (آزاد کردن مردم عراق از دست صدام) 🔸نکته : در قرن ١٨، انقلاب صنعتی شکل می گیرد و رباط و ماشین جایگزین انسان ها می شود، بروژوآ ها، کارخانه داران می شوند، و کاملا نظام فئودالیسم فرو می پاشد. 🔸نکته: در فضای فئودالیسم، پول و مبادلات، بسیار محدود بود. لکن از بعد از بوجود آمدن بروژوآ، پول ها و مبادلات افزایش بسزایی یافت. نکته: در زمان فئودالیسم، پول وجود داشته، لکن میان مردم رواج نداشته و اکثر معاملات مردم با تبادل کالا به کالا انجام می‌شده. 🔸نکته: بروژوآ کاری کرد که معادلات جابجا شدند و کار به جایی کشیده شد که، خود اربابان، محتاج بروژوآ شدند. 🔸در طول تاریخ بروژوآ به قدری روند سعودی داشت، که یک طبقه اجتماعی را تشکیل داد و بعنوان طبقه متوسط جامعه معرفی شد. نکته: دو طبقه دیگر نیز وجود دارد. الف: طبقه پایین، که همان طبقه کارگری می باشد. ب: طبقه برتر، این طبقه متشکل از ابر تجار و ابر بروژوآ ها است، که سرمایه ترین افراد محسوب می‌شوند. 🚦@Westernstudies
🔷️️ درس غرب شناسی 🔷️استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔷️جلسه چهل و یکم 🔷️سرمایه‌داری _انقلاب صنعتی ✍️تنظیم از: محمدمحسن دهنوی به عنوان مقدمه انقلاب صنعتی، تاریخ آن، کشور مبدا شروع آن، انقلاب صنعتی در حوزه تغییر بافت اجتماع و عملکرد انقلاب صنعتی در قبال بروژو ها و کارگرها را بررسی می‌نماییم. ماشین ابزاری که باعث تغییر کمی هم (تولید و هم نیروی کار) می‌گردد. *مطالعه کتاب فلسفه تاریخ شهید مطهری جلد ۳ صفحه ۲۵۴ *مطالعه کتاب فلسفه تاریخ شهید مطهری جلد ۳ صفحه ۲۵۷ سه نظریه اثر ماشین: ⭕️ماهیت ابزارها تغییر نکرده ⭕️اختلاف در نیروی محرک ⭕️ماشین تفاوت ماهوی دارد در توضیح این مسئله باید بگوییم: جنس فعالیت ماشین خارج از توان انسان است ابزار آنقدر مهمند که تمام سختی رسیدن به سوخت آن را ابرقدرت‌ها به جان می‌خرند. *بحث در مورد یک مقاله آینده پژوهی در ۳ موضوع (اینترنت اشیا برق خورشیدی پرینتر سه بعدی) *شرکت‌های بزرگ در آینده به این روی می‌آورند که خدمات خود را رایگان ارائه دهند و درآمد خود را از جای دیگری تامین نمایند. در آن زمان رقابت دیگر روی کالا نیست بلکه در امور انسان دوستانه رقابت انجام می‌گیرد ‼️جمله ای که بعد بیشتر آنرا توضیح خواهیم داد: امپریالیسم تجمیع بروژوهای کوچک است ذیل یک هلدینگ بزرگ که در تعامل با هلدینگ‌های دیگر است. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و دوم 🔹 انقلاب صنعتی و تاثیر آن بر بافت اجتماعی ✍ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده 🔺 مقدمه بحث: کشاورزی خیلی پیچیده نبود. اما ماشینیسم و کشاورزی صنعتی یک تخصص و مهارت خاص میخواهد. مثلاً اگر شما ده دقیقه به کسی یاد می‌دادی چگونه شخم بزند، درو کند یا بذر بکارد آن کار را یاد می‌گرفت و به مرور حرفه‌ای می‌شد؛ اما اگر بخواهی برای ایران‌خودرو ناظر بذاری باید هفت، هشت سال درس خوانده باشد. انقلاب صنعتی باعث تقسیم نقش‌های کار در جامعه شد و آنقدر این نقش‌ها زیاد شد و پیچیدگی پیدا کرد که دیگر یک نفر نمی‌توانست چند کار را انجام دهد. تقسیم علم از گذشته بوده اما نه آنقدر که نقش جامعه را ایجاد کند این ماجرای تغییر ماهوی است. مارکس میگوید ابزار اصیل است. اما اگر ما بر خلاف مارکس به ابزار اصالت ندهیم میتواند در فرهنگ هضم شود. و هضم شدنش هم به این است که بد نیست از این ابزار استفاده شود. نقش کارگر کارخانه بعد از انقلاب صنعتی شد نقش خانواده‌اش نسبت به خودش قبل از انقلاب صنعتی یعنی پرستاری از ماشین اتفاق بعد از انقلاب صنعتی این بود که نوع نگاه به عالم متکثر شد یعنی هرکس با توجه به تخصص خودش به عالم می‌نگریست. این نقش‌ها، زیست و روش زندگی متناسب با خودشون رو گرفتن تنها چیزی که برای این فرد مهم هست ماشینی است که با آن سر و کار دارد. از این رو قسمتی از علم به فرد منتقل میشه که بعد توی کار و فن بدردش میخوره بافت علم در دانشگاه اینگونه است که اگر دانشجو بخواهد درسش را بخواند اصلا چیزی از دین و وحی و...نمی‌فهمد. منطق علومی که در دانشگاه هست اینگونه است. علم دین خاصیتی دارد که می‌تواند انسان را علامه کند نه فقط عالم. ابن سینا معتقد است کسی که علم را از بالا شروع کند (مادر علوم) می‌تواند علوم مختلف را تحلیل کند. ما معتقدیم که در منطق جهان‌بینی شما باید سطوح بالاتر را به دانشجوی آن رشته بگویید. به عنوان مثال دانشجوی شیمی، باید فلسفه مبانی شیمی را بداند. چرا کسی از منجم‌ها از نجوم خدا را نمی‌فهمد، چه می‌شود که کسی نجوم میخواند ولی خدایی را برایش احساس نمیکند؟! چون میگوید من با قبلش کار ندارم (مکتب پراگماتیسم: فایده‌گرایی) گوش ما ارتعاش هوا را پردازش می‌کند حالا این جوهر و عرضش چیست؟ مقوله‌اش؟ علتش؟ ماهیتش؟ این ها می‌شود فلسفه علوم. حکمت اسلامی باید امتداد پیدا کند تا به این‌ها برسد. همانطور که مالکیت باعث شد تکثر بوجود بیاید، خود انقلاب صنعتی هم موجب تکثر شد. این تکثر موجب از بین رفتن عاطفه و فهم مشترک می‌شود. و این تکثر هرچند موجب تکامل جامعه می‌شود سبب نقص فرد میگردد. پس انسانیت مشترک میان آن‌ها کجا رفت؟ انسان تبدیل به یک ابزار می‌شود. و این نوعی از خودبیگانگی است. همین موضوع یکی از پایه‌های سیاسی اجتماعی برای نهیلیسم است. کانون اصلی که خدا بود از بین رفت، انسان نتوانست جایگزین بشود زندگی بی معنا شد. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و سوم 🔹موضوع: تفاوت میان ماشین و انسان در چرخه تولید (توضیح سکولاریسم در انقلاب صنعتی) ✍ تنظیم از : سید مهدی شاهمیری 🔰نکته فرعی: موضوع کلام جدید: کلام جدید موضوع مشخصی ندارد و مباحث پراکنده ای دارد. چون علم کلام وظیفه اش پاسخ به شبهات است. یعنی شبهه ایجاد میشود بعد کلام جواب میدهد. بنابر این ما باید پیش زمینه و نکات مقدماتی کلام را برای خودمان ملکه کنیم تا در برخورد با مسائل جدید خالی الذهن نباشیم. ❔سوال فرعی: آیا ترقیب مردم به خرید قسطی به محتاج کردن طبقه متوسط مربوط است؟ 🔅پاسخ: کلا چیزی که موجب کار کردن طبقه متوسط میشود نیازش است. کار نکردن طبقه متوسط به ضرر طبقه مدیر و بالا دست است. حالا هرچیزی که موجب کار کردن بیشتر شود به نفع سرمایه دار است. 🔰مبحث اصلی 🔸توضیح مالکیت در فقه: فرق میان مالیت و ملکیت در فقه اسلامی چیست؟ (مثلا ارزش کار پزشک و معلم و مهندس کدام بالاتر است؟) بعد از بیان سه نظریه گذشته وارد بحث تقسیم کار شدیم و اینکه نقش ها فردیت آدم ها را خراب میکند و جامعه میسازد. کدام نظریه در مورد ماشینیزم درست است؟ 🔹فلسفه تاریخ ج ۳ ص ۲۶۵ فرق بین انسان و ماشین بدیهی است. اینکه صرفا کمی باشد مردود است چون تفاوت ماهوی است. و اختلاف صرفا در قوه محرک نیز نیست. محصول نتیجه کار است چه انسان انجام دهد چه ماشین. 🔸مثلا در جنگ اخیر فلسطین شهید تهرانی مقدم چه تاثیری داشت؟ پشتوانه رزمندگان فلسطین موشکی ست که شهید تهرانی مقدم ده سال پیش ساخته. حالا در تولید، کارگری که در حال کار است ارزش بیشتری دارد یا مهندسی که یک خط تولید طراحی کرده؟ تهرانی مقدم چیزی ساخت که کاری میکند که یک لشکر نمی‌تواند انجام دهد. در اینجا نظام آموزشی تغییر میکند بعد نظام ارزشی تغییر میکند. در اینجا کارگر حقوقش کمتر از یک مهندس است. کارگر به کسی میگویند که فعالیتش به علمش مربوط نیست و بدنی است. 🔹وقتی ارزش ها تغییر کرد دیگر کسی که مثلا علوم انسانی خوانده نمیتواند درآمد داشته باشد مگر اینکه وارد یک چرخه اقتصادی شود. با انقلاب صنعتی دین کارایی اش را از دست میدهد. با انقلاب صنعتی پیدایش اجتماعی سکولاریسم اتفاق میافتد. 🔸مارکسیست ها میگفتند سرمایه است که اخلاق را میسازد. این یعنی همین. 🔹چگونه میخواهید دانش الهیات را در دانش صنعتی نشان دهید؟ مثلا اسلام کسی را تربیت میکند با الهیات مثل تهرانی مقدم. این یعنی ما میدانی جواب این را میدهیم. کسانی بوجود می‌آیند که از این طرف وابسته به دین و روحانیت هستند و از طرف دیگر منتها الیه صنعت و تکنولوژی را شکافته اند. وقتی ما بگوییم ماشین دارد تولید میکند، علمی که به این ماشین مربوط شود ارزشمند میشود و کسی که این علم را یادگرفت درآمد بیشتری دارد. 🔹ادامه مطلب کتاب: بنابر این بهترین نظریه این است که ما هم بگوییم اختلاف انسان و ماشین، اختلاف ماهوی است. آنجا انسان تولید کننده است و اینجا ماشین و در واقع انسان در درجه دوم قرار دارد. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و چهارم 🔹ارزش اضافی_ امپریالیسم ✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان 🔵مباحثی که پیرامون فلسفه غرب مطرح شد تفصیلی نبود و از بسیاری از دانشمندانی که هم عصر با دکارت و هیوم بودند نامی به میان نیامد. آگوست کونت یک جامعه شناس و فیلسوفی است که موضوع دین انسانیت را مطرح میکند. یعنی خود مرام های انسانی میتواند باعث ایجاد ارزش های اخلاقی بشود و نیازی نداریم که از بیرون بخواهیم یک موجودی به نام خدا را قبول کنیم که ارزش های اخلاقی را به ما معرفی کند ♦یک نکته این است که بحث مدرنیته در فرانسه با کشور های دیگر فرق دارد مثلا مدرنیته در آلمان خداباور بودند بخلاف آگوست کونت و مونتسکیو و درکل مدرنیته در فرانسه بسیار الحادی بود. مدرنیته در ایران هم تحت تاثیر فرانسه بود لذا مقام معظم رهبری جمله ای دارند که: روشنفکری در ایران بیمار متولد شد این موضوع از اواخر قاجاریه شروع و تا دوره پهلوی ادامه داشت 🔵درجلسات قبل آثار ماشینیسم را بیان کردیم که یکی از آنها تقسیم نقش ها و شغل ها در جامعه بود. دیگر اثر آن بحث ارزش اضافی بود. 🟡سپس صفحه 270 از جلد سوم کتاب فلسفه تاریخ خوانده شد. ارزش اضافی به این معناست که در پشت سر کالایی که تولید میشود یک ماشین درحال کار و کارگرهایی برای نظارت بر این ماشین ها وجود دارند. سوال اینجاست که ما برای قیمت گذاری این کالا چه ملاکی باید قرار بدهیم؟ درپاسخ به این سوال تئوری های مختلفی مطرح میشوند. 1️⃣یکی از آنها عرضه و تقاضا است: یعنی هرچقدر تقاضا هست عرضه بشود و ما مثلا قیمت یک سیب را تا حدی بالا ببریم که ببینیم کسی حاضر نیست چنین قیمتی برای سیب بپردازد بعد کم کن قیمت را پایین تر می اوریم تا به یک قیمت ثابت برسیم. این همان نظریه دست نامرئی آدام اسمیت است 2️⃣یک نظریه دیگر نظریه تساوی ارزش کالا با نیروی کار است: یعنی مثلا برای این کالا چندساعت نیروی کار استفاده شده به همان مقدار ارزش کالا بالا برود. این روش در کشورهایی که نیروی کار زیادی دارند مناسب است مثل چین 3️⃣مسئله ی دیگر کار تاجر است: یعنی واسطه هایی که کالا را از تولیدکننده دریافت کرده و وارد بازار میکنند قیمت کالا را مشخص کنند. این نظریات درمورد کالا بود اما در مورد خدمات هم همین بحث جاری است. یک مثال مقایسه ی معلم و دندانپزشک است . کار معلم مهمتر از دندانپزشک است اما ارزشی که به کار دندانپزشک داده میشود هرگز برای کار یک معلم صادق نیست. این درحالیست که کار دندانپزشک پزشک معمولا یک روند تکراری دارد اما معلم هرروز با صدها دانش آموزی که هرکدام یک دنیای متفاوت برای خودشان دارند روبرو میشود. علت این اختلاف این است که یک پزشک دوره ی مقدماتی سختی را سپری میکند تا تبدیل به یک پزشک شود. اما معلم اینطور نیست و فقط یک تدریس و کلاسداری انجام میدهد. پس برای این که ارزش کار معلم بالا برود باید آن را یک تخصص و یک دانش بدانیم و بگوییم یک معلم باید چندین سال دوره مقدمات را پشت سر بگذارد تا یک معلم بشود. البته مساله آموزش هنوز در کشورما تبدیل به اولویت نشده و طبیعی هم هست که مسئله معیشت و اقتصاد و امنیت در حساس ترین منطقه دنیا که کشورهای زیادی در این ناحیه پایگاه نظامی دارند در اولویت قرار بگیرد. 🔵امپریالیسم: در مورد ارزش اضافی یک موضوعی کم کم به وجود آمد که سرمایه داران باهم جمع شوند و اجازه ی دخالت شخص بیگانه ای در روند بازار را ندهند. این موضوع درکتاب فلسفه ی تاریخ با عنوان پیدایش کارتل ها ذکر شده. ♦شهید مطهری در اینجا میفرمایند: ⚫عنوان کارتل: مدرنیته که با شعار آزادی روی کار امد اینجا تبدیل به نقیض خودش میشود چون این تاجر ها و سرمایه داران وقتی میبینند رقابت به ضرر همه شان است این رقابت تبدیل به سازش و تشکیل شرکت هایی میشود که به آنها کارتل میگویند و این شرکت ها باهم توافق هایی انجام میدهند برای مدیریت قیمت. ⚫عنوان سندیکا: یک درجه بالاتر از کارتل سندیکا است یعنی استقلالی که شرکت ها در کارتل داشتند در سندیکا ضعیف میشود و این شرکت ها استقلال و جدایی زیادی از هم ندارند. ⚫عنوان تراست: یعنی همه جمع میشوند یک شرکت میزنند و هرکدام از این شرکت های ریز میشوند سهام داران این شرکت بزرگ اگر پا را فراتر از این بگذاریم هولدینگ ها تشکیل میشوند و کم کم صاحبان این هولدینگ ها تنه به تنه ی رییس جمهور یک کشور میزنند از نظر اعتبار و موقعیت اجتماعی مثل ایلان ماسک که وقتی به اسراییل رفت رییس جمهور اسراییل به استقبالش آمد . این موضوع باعث شده که برخی بگویند در اینده جنگ بر سر دولت ها نخواهد بود بلکه بین کمپانی ها خواهد بود. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و پنجم 🔹کتاب تاریخ اروپا (بیزانس و تحولات داخلی) ✍ محمد رضا زارع در این جلسه استاد کتاب تاریخ اروپا نوشته آقای عباس‌قلی غفاری فرد که از قبل‌از مسیحیت تا اواخر قرن ۲۰ را نگاشته اند را موضوع بحث قرار دادند. فصل‌های کتاب شامل: ۱) عصر باستان: براساس آن‌چه که قبلاً از قرون باستان و عصر باستان گفته شد این فصل از کتاب خوانده نشد ۲) از قرون باستان تا قرون وسطی: فصل ۱ تشکیل بیزانس تحولات داخلی آن: بیزانس بخش شرقی امپراتوری روم باستان را دربر می‌گرفت. خاک بیزانس شامل یونان، شبه‌جزیره بالکان در جنوب دانوب، آسیای غربی تا دره دجله و فرات، مصر و نواحی ایتالیا بود. آن‌چه پس‌از یورش‌های بربرها در سده‌ی پنجم میلادی از امپراتوری روم باز مانده بود همین قسمت‌ها بود عرب‌ها در سده هفتم میلادی، مصر و سوریه و دجله فرات را تصرف کردند سایر دشمنان هرچند گاهی بخش‌هایی از خاک بیزانس را جدا می‌ساختند .اینک در سده پانزدهم میلادی تنها نوار باریکی در راستای کرانه‌ی شمالی بسفر و داردانل به‌اضافه شهرهای قسطنطنیه برای بیزانس باقی‌مانده بود. ۱)بیزانس و مسیحیت: امپراتوری بیزانس رسماً مسیحی بود کلیسا مقام‌های مرسوم خود را داشت مانند سر اسقف‌ها و اسقف‌ها، کشیش‌ها، رؤسای دیرها، راهبه‌ها، اسقف بزرگ قسطنطنیه رئیس کلیسا بود و کلیسا را با کفایت اداره می‌کرد بااین‌همه نامزد اسقف اعظم با اشاره به امپراطور به آن مقام دست می‌یافت امپراتور در اداره‌ی کلیسا دخالت مستقیم نداشت اما می‌توانست در امور شرعی نیز حکم صادر کنند چنانچه در سال ۷۲۸ میلادی با حکم امپراتور تمثال‌ها را برداشتند. از آغاز تأسیس امپراتوری بیزانس، کلیسا و مسیحیت از ارکان اساسی آن به حساب می‌آمد دولت بیزانس می‌کوشید با حمایت از مسیحیان و کوشش در گسترش مسیحیت قلمرو خود را در مرزهای ایران و عربستان و شمال آفریقا گسترش دهد. ۲) بیزانس در جدال با ساسانیان و مسلمانان: سال ۳۹۵ میلادی که تئودوزیوس امپراتوری را به غرب و شرق تقسیم کرد بیزانس همسایه شاهنشاهی ساسانی شد در این هنگام بهرام چهارم معروف به کرمانشاه در ایران سلطنت می‌کرد. خسرو و والی ارمنستان که از سوی امپراتوری روم بر ارمنستان را حکومت داشت با امپراطور روم تبانی کرد که سر از اطاعت ایران بپیچاند بهرام او را گرفت و در قلعه فراموشی حبس کرد و بهرام برادرش را به‌جای او منصوب کرد. در روزگار بهرام پنجم ( بهرام گور) بواسطه تعدیاتی که به مسیحیان روا می‌داشت جنگی میان بیزانس و ایران درگرفت و بهرام درنتیجه موافقت‌نامه‌ای پذیرفت که آزادی دینی و مسیحیان ایران اعطاء نماید. از سوی دیگر دولت بیزانس و نیز پذیرفت که سالیانه مبلغی به دولت ایران بپردازد تا ایران یک نیروی نظامی نیرومند در دربند دانیال قفقاز نگه دارند و بدین وسیله از تجاوزات مردمان شمالی به حدود ایران و روم جلوگیری به عمل می‌آید و در زمان بهرام گور ارمنستان یکی از ایالات ایران شد. از آن‌جا که بیزانس درحال نیرومند شدن بود انوشیروان او را برای خود خطرناک می‌دید و لذا تصمیم به جنگ گرفت و ۳ بار با بیزانسی‌ها جنگید: ۱) جنگ نخست به این بهانه آغاز شد که میان حارث بن جیل پادشاه غسان و منذر بن نعمان پادشاه حیره، دست نشانده‌ی ایران منازعه پیش آمد. ژوئوستینین در منازعه آن‌ها دخالت کرد و بدون رجوع به دولت ایران حکم خود را صادر کرد، انوشیروان به بین‌النهرین تاخت و انطاکیه را گرفت و غنائم زیادی به چنگ آورد. ۲) جنگ دوم از آن‌جا آغاز شد که ایران و بیزانس هر ۲ در لازیکا (بخش غربی گرجستان امروزی در کنار دریای سیاه) نفوذ داشتند، روم در شهر پترا حاکمی داشت که تجارت را در آن‌جا انحصاری نمود، پادشاه بلژیکی‌ها از این امر ناراضی شدند و از انوشیروان یاری خواستن انوشیروان موقعیت را مغتنم شمرد که حدود ایران را به دریای سیاه برسانند پس‌از چندین سال جنگ طرفین، هر ۲ طرف خسته شدن و در سال ۵۶۲ با یکدیگر صلح کردند و مقرر گردید ایران لازیکا را تخلیه کرده و به او واگذار کند و در مقابل رم به مدت ۵ سال ۳۰ هزار سکه طلا سالیانه به ایران بپردازند و مسیحیان ایران در مذهب خود آزاد باشند. ۳) و جنگ سوم ناشی از نگرانی ژئوستینین دوم از فتوحات انوشیروان بود انوشیروان با سرعت شگفت آوری از دجله گذشت تا قلعه دارا را تصرف کرد تصرف این قلعه اثر عجیبی در جهان آن روز داشت زیرا این قلعه ، قلعه محکم رومیان در شرق بود و تصرف آن محال به نظر می‌رسید بر اثر این شکست ژستینین دوم استعفا داد و تیبریوس جای او را گرفت و صلحی به مدت یک سال با انوشیروان منعقد نمود بعد از این یک سال جنگ دوباره جرأت جنگ را نیافت و معاهده صلح را سه سال تمدید نمود و در سال ۷۵۶ میلادی یک بار دیگر جنگ میان طرفین درگرفت و قشون بیزانس به شدت شکست خورد و پس از آن انوشیروان درگذشت. 🚦@Westernstudies
🔹🔹ادامه جلسه ۴۵ ۳)بیزانس و مسلمانان: پس از شکست ایرانیان مسلمانان فتوحات خود را اغاز کردند و بیزانس از آن پس با مسلمان‌ها درگیر شد در سال ۶۳۴ مسلمانان وارد شام شده، و سپس مصر را تصرف کردند. در سال ۷۱۷ میلادی مسلمانان بار دیگر قسطنطنیه را محاصره کردند اما این بار نیز لئون سوم امپراتوری بیزانس آنها را عقب راند و تا آسیای صغیر ایشان را تعقیب نمود سلجوقیان پس از استقرار در آسیای صغیر توانستند تا پشت دروازه‌های قسطنطنیه پیش بروند. بابک خرمدین که در محاصره افشین قرار داشت از امپراطور بیزانس، تئوفیل از سلسله فریژی کمک خواسته بود. پس از آنکه آلب ارسلان سلجوقی، حلب را تصرف کرد رومانوس دیوجانوس با ۲۰۰ هزار سرباز یونانی، گرجی، بلغاری، و روسی و فرانسوی به آسیای صغیر آمد و در شهر ملازگرد( مابین وان و ارزنه الرومم در شمال اخلاط) اردو زد. آلب ارسلان با ۱۵ هزار سپاه بر او غلبه کرد و رومانوس به اسارت افتاد و آلب ارسلان با گرفتن یک میلیون و پانصد هزار دینار او را بخشید و با او صلحی به مدت ۵ سال بست فتح ملازگرد یکی از وقایع مهم تاریخی آسیای غربی به شمار می‌رود. فتح ملازگرد و تصرف بخش عمده آناتولی به دست سلجوقیان در دهه‌های بعد ،نخستین نشانه‌های سقوط بیزانس بود، اگرچه بیزانس می‌توانست سلاجقه را از آناتولی عقب براند اما نظارت روم بر قسطنطنیه و کوشش‌های بیزانس در باز پس گرفتن مرکز امپراتوری، خطوط دفاعی آنان را در مقابل سلجوقیان از بین برد. ۴) بیزانس در عصر ژئوستینین و تحولات داخلی آن: نئودوزیوسذاول از مردم ایلیری و مردی مصمم و دلیر بود او بیشتر تلاش خود را در راه احیای قدرت امپراتوری به کار برد. ژئوسین اول جانشینی را به برادرزاده خود یعنی (ژئوستینین) داد و از آنجا که توجه زیادی به ایجاد و وحدت در سراسر ممالک رومی داشت و همچنین به مناسبت تلاش‌های که برای غلبه و سیادت بر دنیای قدیم کرد شاید بزرگترین امپراطور بیزانس باشد اما از سوی دیگر او مردی بی‌اعتماد حسود و مستبد بود که بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به جزئیات کارهای اداری و مسائل مذهبی می‌کرد‌. در دوران ژئوستیتن بحران‌های سخت اتفاق افتاد و چیزی نمانده بود که او تخت و تاج خود را از دست بدهد یکی از این بحران‌ها شورش نیکا بود که در اوایل سلطنت او در پایتخت رویداد وقتی به هم می‌رسیدند به بانگ بلند می‌گفتند: (نیکا) یعنی پیروزی به این عنوان شهرت یافت. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و ششم 🔹تهاجم بربر ها و موقعیت کلیسا کتاب تاریخ اروپا صفحه ۱۵۵ بخش دوم: ۱.اقوام مهاجمی که پس‌از سقوط روم در اروپا مستقر شدند: پس‌از تشکیل امپراتوری بیزانس و ظهور اسلام، اراضی اطراف مدیترانه به سه قسمت تقسیم شد: ۱.روم شرقی یا امپراتوری بیزانس، شامل شبه‌جزیره آسیای صغیر، شبه‌جزیره بالکان و بخش‌هایی از ایتالیا. ۲.دنیای اسلام و عرب که از حدود پیرنه ازاسپانیا آغاز می‌گردید و از شمال آفریقابه عربستان سعودی ومشرق امتداد می‌یافت. ۳.و اراضی مشتمل بر ایتالیا که بخشی ازآن درقلمرو روم شرقی بود، فرانسه، بلژیک، حوضه‌ی رود رن و انگلستان. این بخش اخیر نه در انقیاد امپراتوری بیزانس بود و نه اعراب توانایی فتح آن را داشتند. در این اراضی، سلاطین بربری دراداره حکومت‌های کوچک خود نهایت تلاش را به عمل می‌آوردند، اما در حقیقت شیرازه‌ی دولت ازهم پاشیده شده بود. مردمان غریب و خشنی به میل خویش ازجایی به‌جای دیگر درحرکت بودند. بربر واژه ای بود که نخستین بار یونانی ها از آن استفاده کردند. یونانی ها تمام مردم غیر یونانی را بربر می نامدیدند و مقصودشان از بربر، غیرمتمدن بود. رومیان نیز واژه بربر را به همان معنا به کار می بردند، با این تفاوت که رومی ها، از واژه‌مذکور، فقط اقوام مهاجر و مهاجم مرز های شمالی و جنوبی خود، در اروپا و آفریقا را مدنظر داشتند. بربرها را عموماًبه خطا، مردمی وحشی پنداشته‌اند، درحالی‌که بربر به کسی گفته می‌شد که به زبان یونانی و رومی سخن نمی‌گفت و از موهبت‌های فرهنگ‌یونانی، رومی محروم بود. مرزهای امپراتوری روم با انواع گوناگونی از این فرهنگ‌های بربری همسایه بود. آن‌ها که در نزدیکی مرز روم می‌زیستند‌طبعاً فرهنگشان پیشرفته‌تر از کسانی بود‌که‌در‌ناحیه‌های‌دوردست سکونت‌گزیده‌بودند. سلت‌ها مقارن عصرمسیح، همه اقوامی که درقاره اروپا می‌زیستند تابع امپراتوری روم شدند و حدود سال چهارصد میلادی ازنظر فرهنگی کاملاً رومی شده بودند. سلت های جزایر بریتانیا نیز براثرپیروزی‌های پی‌درپی رومیان تااندازه زیادی فرمان‌بردار شده بودند. اما سلت هایی که از کارلابل در نزدیکی دریای شمال تصادفاً به بریتانیا راه یافته بودند و در شمالِ دیوار رومی می‌زیستند و سلت هایی که بخش‌های کوهستانی و دست‌نیافتنی ویلز را تصرف کرده بودند هیچ‌گاه رومی نشدند. بنابراین زبان جدید ویلز رگه‌هایی از فرهنگ سلتی باستان را حفظ کرده‌است. رومی ها، ایرلند را نیز نگرفتند و فرهنگ سلتیِ ایرلند دست‌نخورده باقی ماند. اما از میان اقوام سلت تنها چند قوم بازمانده در اسکاتلند و ایرلند و ولز می‌توانستند زندگی قبیله‌ای کهن خود را ادامه دهند ژرمن ها درواقع پراکندگی جغرافیایی، ژرمن‌ها را به سه دسته تقسیم کرد: ۱.ژرمن‌های شمالی در اسکاندیناوی. ۲.ژرمن‌های غربی که مابین راین و آلپ و بخش جنوبی امتداد رود دانوب تا ناحیه‌ی دوردست دشت مجارستان می‌زیستند. ۳.ژرمن‌های شرقی، که در دشت‌های شمال دریای سیاه اقامت داشتند. زندگی ژرمن‌ها از راه شکار و گله‌داری می‌گذشت. بااین‌حال در پاره‌ای نقاط به کشت و ذرع نیز می‌پرداختند. آن‌ها با صنعت آشنایی نداشتند، سلاح و ظروف گلی و حتی لباس خود را مانند دوره‌های پیش‌از تاریخ، خود تهیه می‌کردند. ژرمن ها در شهر زندگی نمی‌کردند، چون اصولاً شهری در دیار آن‌ها وجود نداشت، همه در دهات یا خانه‌های دور از هم که از چوب و گل و نی ساخته می‌شد به سر می‌بردند. بیشترِ اقوام بربری که در امپراتوری روم تشکیل دولت دادند از شاخه‌های اقوام ژرمنی محسوب می‌گردند. سرزمین گل نویسندگان قدیمی، حدود سرزمین گل را به ناحیه‌ای محدود می‌کردند که حد جنوبی آن، کوه‌های پیرنه و حد شرقی اش کوه های آلپ و رود رن بود. این حدود را بعدها سرحدِ طبیعی فرانسه نامیدند. سلاطین فرانسه مدت‌ها به فکر آن بودند که هر جا جزءِ گل قدیم بود ضمیمه‌ی خاک فرانسه نمایند. اراضی گل، شامل خاک فعلی فرانسه و بلژیک و بخشی از هلند و ایالت رنانی و لوکزامبورگ و نصف سوئیس را شامل می‌شد. از ساکنان قدیمی گل باید به لیگورها، ایبرها، سلت‌ها، بلژها و فرانک ها اشاره کرد. در سرزمین گل، در سده نخست پیش‌از میلاد، سه عشیره متمایزِ آکیتن (در جنوب گارن) سلت (مابین گارن و سن و مارن ورن و آلپ و اقیانوس اطلس) و بلژ (در شمال سن و مارن) میزیستند. هر سه این عشیره شاخه هایی نیز داشتند. تعداد آنها روی هم رفته به ۶۰ بالغ می شد. در سرزمین قدیم گل، کسانی به حل و فصل امور دینی می پرداختند که به آنها (دروئید) می گفتند. فرانک ها فرانک ها از اقوام ژرمن محسوب می‌شدند. نخستین‌بار در سده‌ی سوم پیش‌از میلاد، در یک تصنیفِ سربازان رومی، نامی از فرانک ها به میان آمده‌است. فرانک ها زمانی‌که در شمال گل به سر می‌بردند، چندین‌بار برای دفاع از امپراتوری روم اقدام کردند، از جمله در ۴۵۱ میلادی دربرابر سپاه آتیلا جنگیدند.
🔹🔹ادامه جلسه ۴۶ فرانک نیز مانند بسیاری دیگر از اقوام بربر، گاهی در خدمت سرداران روم و گاه با ایشان در جنگ بوده‌است. فرانک ها به دو قومِ (سالی) و (ریپونی) منشعب می‌شدند. ویژگی‌های ظاهری فرانک ها را چنین توصیف کرده‌اند: دارای موهای خرمایی و چشمان نمناک که به سبزی می‌زند، صورت را می تراشند، ریش نمی‌گذارند، جنگجویانی بلندبالا هستند، لباسی تنگ و چسبان دربر می‌کنند، زیر زانو را نمی‌پوشانند، شال پهنِ تنگی به کمر می‌بندند. استروگت ها قوم استروگت (گت شرقی) در حدود ۴۶۰ میلادی در دشت‌های مجارستان کنونی، در ساحل راست رود دانوب، در پانونی اقامت داشت. در حوالی سنه مذکور به سمت جنوب سرازیر شد. امپراتور بیزانس ناگزیر آن‌ها را به خدمت گرفت، اما آن‌ها دست از تاراج و غارت نمی‌کشیدند، امپراتور چون نتوانست آن‌ها را سرباز خود کند، به ایشان اجازه داد تا در ایتالیا سکنی گزینند. در این هنگام ادو آکر در ایتالیا امپراطور بود. استروگت ها در ۴۸۹میلادی به فرماندهی سردار خود تئودوریک، سپاه ادوآکر را شکست دادند و تئودوریک خائنانه ادوآکر را کشت. بدین‌ترتیب ایتالیا بدست استروگت ها افتاد و ایلیری، پانونی، سیسیل و ناحیه .پروانس، ضمیمه خاک آن‌ها گردید ویزیگت ها ویزیگت ها (گت های غربی) در ناحیه ای سکونت داشتند که پایتخت آن تولوز بود و مرز آن در شمال تا رود لوار کشیده می شد. ویزیگت ها خیلی بیشتر از استروگت ها به ایتالیا رفتند و امیر آنها به نام آلاريك در ۴۱۰ میلادی رم را گرفت و آن را به باد غارت داد. قوم ویزیگت از ایتالیا به خاک گل رفت و در دو طرف جبال پیرنه (آکیتن و اسپانیا) ساکن گردید. اوريك قدرت امپراتور را به رسمیت نشناخت و این امر در اروپای سنه پنجم میلادی نظیر نداشته است. قلمرو ویرگت ها وسیعترین قلمرو در میان حکومتهای بربر بود اما در ۵۰۷ الاريك دوم به دست فرانك ها مغلوب و کشته شد و تمام اراضی آنها در گل از دست رفت. پس از آن نیروهای امپراتوری مشرق، آندالوزی را به تصرف در آورد. در ۵۶۷ میلادی، سلطنتِ ویزیگت ها دوباره قدرت یافت و یکی از پادشاهان ویزیگت، مذهب مسیح را پذیرفت و این امر موجب افزایش قدرت کلیسا گردید که منجر به دخالت استقفها در انتخاب پادشاه و بدرفتاری با پیروان ادیان دیگر شد. پس از آن کلیسا و نجبا زمامدار واقعی کشور بودند و يك نوع تئوکراسی (حکومت روحانیون) شکل گرفت. بورگنت ها قوم بورگند در جنوب شرقی گل دولتی تأسیس کرد و قلمرو آنها کوچکترینِ کشورهایی بود که پس از حمله ژرمن ها ایجاد شد. بورگندها که متحد بودند بتدریج ساووا و تمام حوزه رود رن را به استثنای منطقه پروانس به تصرف در آوردند. پادشاهان این قوم القاب رومی داشتند و امپراتور را محترم می شمردند. معروفترین پادشاه آنها گندبو نام داشت که مردی جنگجو و در عین حال قانونگذار بود. مشکلاتی که در حکومت بورگندها وجود داشت، همان مشکلاتی بود که فاتحان ژرمنی با رعایای رومی خود داشتند و اگر چه رفتار بورگندها با رعایای رومی خود خوب بود، ولی اختلاف میان آنها که در نتیجه اختلافات مذهبی شدید تر می شد، هنوز باقی بود. بزودی بورگندها مجبور شدند، تبعیت فرانك ها را بپذیرند و قلمرو آنها در ۵۳۴ میلادی ضمیمه خاک فرانك ها شد. واندال ها حکومت و اندال ها شامل شهرستانهای قدیمی رومی یعنی موریتانی (در جنوب الجزایر)، نومیدی (الجزائر) و آفریقا و جزایر کرس، ساردنی، سیسیل و مجمع الجزایر بالثار (در سمت شرقی اسپانیا در دریای با نثار در مدیترانه) بود. واندال ها که از پیروان آریوس، از بدعتگذاران آیین مسیح بودند، عیسی را پسر خدا می دانستند، اما نه هم ذات پایدار یا چون او ازلی و ابدی، کلیساهای کاتولیک را ویران کرده، به اعدام روحانیون یا تبعید روحانیون آنها پرداختند. از پادشاهان معروف آنها ژان سريك بود كه امپراتور بیزانس را وادار کرد استقلال دولت واندال را به رسمیت بشناسد. ژان سريك در ۴۷۷ میلادی در گذشت. جانشینان او اشخاص ضعیف و بی لیاقتی بودند و بزودی تسلیم امپراتوری بیزانس شدند. آنگلو ساکسون ها برتانی از سده چهارم میلادی در معرض حمله ساکسون ها که از شمال غرب ژرمانی آمده بودند قرار داشت. پیکت های ساکن کالدونی نیز بر این ناحیه هجوم می بردند. در سنه پنجم میلادی، اسکوت ها که در ناحیه هیبرنی (ایرلند) سکتی داشتند به کالدونی تاختند و کالدونی از این پس اکوس نام گرفت. ورتی ژرن، پادشاه برتونها در مقابل حملات پیکت ها و اسکوت ها از ساكسون ها كمك خواست اما ساکسون ها پس از ورود به برتانی دیگر از آنجا بیرون نرفتند و چیزی نگذشت که دو دسته دیگر از اقوام ژرمن یعنی ژوتها، سکنه ژوتلند و آنگلها که مرکزشان در شلسویگ بود، به مهاجرت پرداختند و دولت هایی در برتانی شکل گرفت و در سده ششم تعداد این دولتها به هفت رسید، یعنی كنت، وسكس، سوسکس، اسکس به دست ساکسون ها، و استانگلی، مرسی، تور تمیری به وسیله آنگلها. 🚦@Westernstudies
🔹 درس غرب شناسی 🔹 استاد سید مجتبی امین جواهری 🔹جلسه چهل و هفتم 🔹موقعیت کلیسا ✍سید محمد موسوی کتاب تاریخ اروپا صفحه ۱۶۰: ۲.موقعیت کلیسا پس از سقوط روم میان سالهای ۱۰۰ تا ۵۰۰ میلادی، کلیسای مسیحی دچار تغییرهای شگفت انگیزی شد. در سال ۱۰۰ میلادی کلیسا از اقلیت کوچکی تشکیل یافته و به تناوب، تحت آزار و اذیت قرار می گرفت. اگر چه انجیل های چهارگانه و رسالت رسولان در کلیساها مورد استفاده قرار می گرفت، اما انجیلها به شکل مجموعه ای مدون جمع آوری نشده، شکل عهد جدید را به خود نگرفته بود. کلیسا از نظر سازمانی تحت نظم و قانونمندی خاصی نبود و در منطقه، سازمانی ویژه داشت. اَشکالِ مشخصِ پرستش و عبادت وجود نداشت. در سده سوم میلادی پاپ آتین اول ادعای برتری در سایر اسقفها را کرد. این ادعا به تدریج در غرب مورد قبول قرار گرفت زیرا در آن تاریخ رم پایتخت امپراتوری و پاپ تنها کسی بود که عنوان خلیفه داشت. اما در شرق، این موضوع به سادگی پذیرفته نشد و اسقفهای قسطنطنیه، انطاکیه اورشلیم و اسکندریه حاضر به قبول اولویت پاپها نبودند. البته پاپ رم جانشین پطرس، شاخص ترین حواری عیسی محسوب می شد. پاپ لئون اول به تحمیل نفوذ و برتری خود بر اسقفهای غرب اکتفا کرد. اما هجوم بربرها این کار را نیز ناممکن ساخت؛ و چون اغلب اقوام بربر از پیروان آریوس بودند، در نتیجه مذاکراتی که لئون با آتیلا و ژان سريك به عمل آورد، رم از دستبرد اقوام بربر مصون ماند و به این ترتیب همه کاتولیکهای غرب قدرت مذهبی او را پذیرفتند. لئون در ۴۶۱ در گذشت. در سال ۵۰۰ میلادی وضعیتی کاملاً متفاوت حاکم بود اکثریت عظیمی از کسانی که در گستره امپراتوری روم می زیستند، خود را مسیحی میخواندند و مسیحیت به مذهب رسمی امپراتوری تبدیل شده بود. همچنین کلیساهای مستقلی نیز در ماورای امپراتوری، مثلاً در اتیوپی و هند وجود داشت. همچنین درک صریحی در مورد دراست دینی (ارتدودکسی) مسیحی، خصوصا در مورد آموزه تثلیث و شخصیت مسیح وجود داشت که در تقابل با بدعتها قرار می گرفت. خدمت کلیسایی به سه شکلِ خدمت به اسقفان، مشایخ و شماسان دیده می شد. پرستش کلیسا کاملاً شکل گرفته و به همراه مجموعه ای از دعاهای مدون برگزار می شد. بسیاری از این تغییرها بتدریج طی چهار صد سال به وقوع پیوست. پس از سقوط امپراتوری غرب و استیلای امپراتوری شرق بر ایتالیا، وضع مشکلی برای پاپها پیش آمد. امپراتور خود را حاکم بر کلیسا می دانست. عزل و نصب اسقفها به وسیله او انجام می گرفت و یکی از پاپها که با امپراتور به مخالفت برخاست دوبار تبعید شد. هجوم لمباردها بر ایتالیا مخاطرات دیگری ایجاد کرد، قدرت امپراتور کاهش یافت و پادشاهان لمبارد که از هواخواهان آریوس بودند، در صدد تحمیل قدرت و حکومت خود بر سراسر شبه جزیره ایتالیا برآمدند. ویرانی های حاصله از هجوم لمباردها و فجایع ناشی از تهاجمات اقوام بربر، موجب رغبت مردم به زهد و ورع و بسط رهبانیت شد. بسیاری از مسیحیان، حتی بزرگ زادگان و دانشمندترین ایشان در جستجوی پناهگاهی، به دیر و کنشت می آمدند و عمر خود را به عبادت و مراقبت می گذرانیدند. از سال ۵۹۰ تا ۶۰۴ اداره کلیسا به دست گرگوار کبیر افتاد گرگوار در ۵۴۰ میلادی به دنیا آمد. او از يك خانواده مشهور رومی بود و مهمترین مشاغل را که حکومت شهر بود به عهده داشت. او از مصائب روزگار اندوهگین گشته، دارایی خود را وقف بنای چند صومعه در روم نمود و از امیری چشم پوشیده، رهبانیت اختیار کرد و در قصر خود که به صومعه تبدیل شده بود، منزوی گشت. با این همه شهرت او موجب شد که پلاژ دوم چندین مأموریت به او محول کند و او را به قسطنطنیه فرستاد. پس از مرگ پلاژ در ۵۹۰ ملت روم و اهل علم به اتفاق او را به مقام پاپی برگزیدند. گرگوار که مردی پارسا و کاردان و فاضل بود، به این امید مقام پایی را پذیرفت تا مرهمی بر زخمهای مردم روم بگذارد. او در غرب نفوذ و اعتبار فوق العاده ای کسب کرد و یکی از علل توفیق او در این کار ایجاد روابط دوستانه با امپراتور و پادشاهان اقوام مهاجم بود تجاوزات پادشاهان لمبارد و اختلاف عقیده با امپراتوران، پاپها را بر آن داشت تا در صدد پیدا کردن متحد و كمك دیگری بر آیند و به همین دلیل متوجه فرانکها شدند. اتین دوم از پیین لویرف و آدرین اول از شارلمانی تقاضای كمك كردند. نتیجه مداخله فرانکها، انهدام سلطنت لمبارد و تشکیل دولتهای کلیسا بود تا آنجا که شارلمانی امپراتور غرب در سال ۸۰۰ میلادی، در رم به دست لئون سوم تاجگذاری کرد. 🚦@Westernstudies
🔷️ درس غرب شناسی 🔷️استاد سیدمجتبی امین‌جواهری 🔷️جلسه چهل و هشتم 🔷️فئودالیسم و پیدایش دولت‌ها در اروپا ✍️محمدمحسن دهنوی (صفحه ۱۸۲ تاریخ اروپا نظام سیاسی بخش شوالیه‌ها) در جایی که دولت نبود قدرت‌ها در دست مناطقی بود به نام کُنت. در فئودالیته قدرت محض نبود هر کدام چیزی به دیگری مدیون بودند. محاکمه رعایا با زدن بوده است و محاکمه اربابان توسط مافوق آنها انجام می‌گرفته است. در میان اشراف‌زادگان تنها پسر ارشد به عنوان وارث بود و بقیه فرزندان شوالیه نام می‌گرفتند و در جنگ‌ها شرکت می‌کردند؛ در ۸ سالگی به غلام بچه در ۱۴ سالگی به سپردار ملقب میگشتند. پایان دوران شوالیه‌ها در قرن ۱۷ بود. ⭕️مهمترین اتفاقات قرون وسطا: فئودالیسم اسکولاستیک و جنگ‌های صلیبی بود. ⭕️پیدایش دولت‌ها در اروپا سیر اینگونه بود که ابتدا شارلمانی بود سپس تجزیه گشت و تشکیل حکومت پس از این تجزیه صورت گرفت. کشور هایی که از آن بحث می‌شود فرانسه آلمان انگلیس. در انگلیس آنگلاساکسون‌ها ساکن شدند. 🟡فرانسه) از سال ۸۴۰ میلادی تا سال ۱۲۰۰ یا ۱۳۰۰ مرگ لویی اول بود پس از آن لوتر فرزند لویی مسئول گرداندن حکومت گردید در قرن ۹ تقسیم قلمرو شارلمانی بین سه برادر لویی اول صورت گرفت. لویی دوم تا سال ۸۷۹ میلادی قدرت داشت. پس از آن لویی سوم تا سال ۸۸۴ میلادی حکومت نمود. سپس شارل لوگر در سال ۸۸۵ میلادی در مقابله با نرمان‌ها ناتوان ظاهر شد. تا سال ۹۸۷ میلادی شارل ها روی کار بودند. 🟡سلسله کاپسین) روبر لوفر در جنگ با نرمان‌ها موفق بود و لقب والی را گرفت. هوگ کاپه والی فرانسه بود اگرچه پادشاه نبود ۸۰۰ سال حکومت کردند. روبر دوم سپس هانری اول سپس فیلیپ و فتح انگلیس توسط ویلیام فاتح در سال ۱۰۶۰ تا ۱۱۸۰ رخ داد. ادوارد کانسفورد هارول ویلیام از قوم نورماندی پادشاه انگلیس ویلیام فاتح در سال ۱۱۰۰ میلادی درگذشت در این زمان زبان فرانسه زبان دربار و نجبا شد. هنری یک دختر داشت که او را به کنت آنژو داد، کنت آنژو که داماد هنری بود پادشاه شد؛ سپس هنری دوم که فرزند کنت آنژو بود به پادشاهی ادامه داد درگیری بین کلیسا و پادشاهی رخ داد. هنری ایرلند را در سال ۱۱۷۱ میلادی گرفت سپس هنری دوم در سال ۱۳۷۹ میلادی درگذشت. ریچارد اول یا همان (ریچارد شیردل) فرزند هنری بود که در جنگ سوم صلیبی نیز شرکت نمود. ‼️۱۲۱۵ میلادی جان سانته مجبور به امضای سند کبیر شد این سند توسط بزرگان و کلیسا به جان سانته تحمیل شد. اساس مشروطیت فرانسه توسط پاپ و بزرگان به جان سانته اجبار شد و پس از آن لویی هشتم پادشاه فرانسه شد. 🚦@Westernstudies