۱۲ بهمن ۱۴۰۲
Willi
مثلِ کوهِ برف در بهمن نباید سُست بود، دل فقط باید بریزد با صدای یک نفر!
تا حواس ِهمهی شهر به برف است بیا؛
گرم کن این بغل ِ سرد ِ زمستانی را ..
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
چه عاشقانهای بنویسم که دلتان برایم بلرزد؟ وقتی نه دستانش را گرفتهام، نه در آغوشش کشیدهام و نه حتی او را بوسیدهام. من فقط از دور، او را در خویش گریستهام، عشقِ میانِما معصومترین عشقِ تاریخِ جهان بود.
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
Willi
چه عاشقانهای بنویسم که دلتان برایم بلرزد؟ وقتی نه دستانش را گرفتهام، نه در آغوشش کشیدهام و نه حتی
بیم آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم مبادا خسته شوی و بیم آن دارم که سکوت کنم، مبادا گمان کنی که دیگر برایم مهم نیستی ..
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
هدایت شده از منِسلیطه-
ـ فاطیما . .
مهربون ، سلطون آهنگ ، به شدت غیرتی ، یکی از پایهترین های ایتا .
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
Willi
جدی جدی پیویت داره میره اون تَهمَها ..
تموم شد؟
بههمین راحتی؟ بدون خدافظی؟
اصن مگه میشه، همینطوری یهویی بیای دلو ببری، چندوقت بعد یهو از این روبه اونرو بشی، تهشم هیچیِ هیچی؟
نمیدونم چی بگم واقعا ..
ولی حداقل، بهم قول بده اون روزارو فراموش نکنی، مراقب خودت باش.
وَ،
شبت بخیر، عزیزِ دورِ من.
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
Willi
بیم آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم مبادا خسته شوی و بیم آن دارم که سکوت کنم، مبادا گمان کنی که دیگر
برای شکستن من آنهمه آسِمان ریسمان نیاز نبود که جانم، من با کوچک ترین نسیمِ بیمهریات، قلبم هزار تکه میشد.
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
اینجوریه که یهعالمه غم نشسته رو دلت، میگی خب بزار برم پیویِ فلانی حرف بزنم، خالی شم، شاید تونست یکم آرومم کنه، همدردم بشه.
ولی میگردی، میگردی ..
میبینی هیشکی دیگه واست نمونده.
تکبهتک همهرو رد میکنی، آخرشم مجبوری نتو خاموش کنیو با غمای تلنبار شدهی رو دلت، بخوابی.
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
Willi
تا حواس ِهمهی شهر به برف است بیا؛ گرم کن این بغل ِ سرد ِ زمستانی را ..
باشد اشکال ندارد تو به من "فحش" بده
گذر داغ لبت روی لبم میافتد ..
۱۶ بهمن ۱۴۰۲