🔰🔰🔰🔰🔰
#پست_چهارم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
شوخی که نیست. جهاد زن خوب شوهرداری کردن است. و جهاد یعنی انجام کاری که سخت است. مسلم است که زینت کردن برای همسرخان برای من سخت است و ترجیح میدهم به جایش صدها کتاب بخوانم و هزار کار سخت دیگر را انجام بدهم. اما هیچکدام از آنها وظیفه من نیست. برای من سخت است رژیم بگیرم و هی حواسم باشد که از پوستم مراقبت کنم و بدون دستکش کار نکنم و ... اما مگر برای آن رزمنده جنگیدن در میان خاک و خون و آتش سخت نیست؟
اما اگر دیدگاه من به رژیم و ورزش و رسیدگی به پوستم، نه خودنمایی و تفاخر جلوی دوست و آشنا، که راضی کردن همسرم باشد، آیا اجر من از اجر آن مجاهد فی سبیل الله که الان دارد مقابل اسرائیل میجنگد کمتر است؟ آیا اجر من از عماد مغنیه و اصلاً خود سیدحسن نصرالله کمتر است؟
"جهاد المرء حسن التبعل" کلام کسی ست که خداوند به صراحت فرموده است: "و ماینطق عن الهوی. ان هو الا وحی یوحی" ( او از روی هوا و هوس سخن نمیگوید و هر چه میگوید وحی الهی ست) ... پس میشود گفت در عبارت جهاد زن خوب همسرداری کردن است ذره ای اغراق وجود ندارد و حقیقتاً خوب همسرداری کردن عینا مطابق مجاهد فی سبیل الله اجر و مزد دارد.
این شد که با خدای خودم عهد بستم و امام زمانم (ع) را بر آن شاهد گرفتم که تا پایان سال ۹۱ این ۵ مورد را رعایت کنم:
۱ – کالری دریافتی ام در روز به هیچ عنوان بالای ۱۶۰۰ نرود ( مگر وقتی که برای پیشبرد رژیمم نیاز باشد. مثلاً برای شوک دادن به بدن موقع استپ کردن وزن و ... ، آنهم با برنامه ریزی قبلی. )
۲ – روزی حد اقل نیم ساعت پیاده روی بجز جمعه ها.
۳ – استفاد ه از کرمهای دست و صورت و ... در مواقع مناسب.
۴ – مسواک هر شب ( شرمنده، ولی من در این یکی خیلی تنبلم. گفتم حالا که بگیر و ببنده این یکی رو هم توش بگنجونم!)
۵ – نخوردن غذا در آخر شب، بجز چای و خرما ( آخه من عادت دارم شب بیدار بمانم و مطالعه کنم و در کنارش هی چیز میز بخورم! )
میریم تا داشته باشیم یک عدد رضوان مجاهد مصمم را ... پس باز هم بسم الله الرحمن الرحیم.
پایان پست چهارم
👈 ( تکمیلی نوشت : البته در ارتباط با گرفتن رژیم و لاغر شدن و همچنین شادابی پوست الان طب اسلامی راهکارهای بسیاااار مفید وموثر و کاربردی داره که رضوان جان اون موقع اطلاعی ازش نداشته... انواع رژیم های لاغری وکرمهای شیمیایی انواع عوارض جانبی را در پی دارد اما در طب اسلامی روشهای عالی و بدون ضرر و امتحان شده وجود دارد👌)
#پست_چهارم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
هدایت شده از 🌸طب اسلامی کودکان🌸
AUD-20200216-WA0003.mp3
783.8K
♨️فوری♨️
💢 حضرت حجت الاسلام والمسلمین #عالی:
🔻اگر مطمئن نبودم نمیگفتم، ختمی است در رابطه با حضرت زهرا سلام الله علیها برای حاجات بزرگ بسیار مجرب است
۵۳۰ بار به عدد نام فاطمه این صلوات را در یک مرحله بگویید:
《اللهم صلی علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک》
♦️دوستان عزیز به نیت انتخابات خوب و حفظ نظام و نجات کشور از چنگ لیبرالها و غربزده ها حتما بخوانید!♦️
✅ #کانال_حجت_الاسلام_عالی
🆔 @eitaa_Ostadaali
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
⁉️چرا تحمل میکنم⁉️
همسرخان آدم بدجنس و خسیسی نیست. مقتصد هست، اما خسیس نیست ... یه مرد عادیه که به حد معمول خونواده ش رو دوست داره، نه مثل بعضی مردها که خودکشون میکنن برای زن و بچه شون و نه مثل اونهایی که اصلاً زن و بچه سرشون نمیشه! ... با اینها مشکلی ندارم.
اما یه خصلتی توش هست که تحملش خیلی خیلی مشکله و اون اینه که آستانه تحملش به شدت پایینه. به عبارت ساده تر یک کم زود از کوره درمیره. البته یک کم از یک کم بیشتره، اما من سعی میکنم یک کم ببینمش. طاقت هیچ مخالفتی رو با نظر خودش نداره. خییییییلی زودرنجه و تا یه چیزی بر وفق مرادش نباشه قهر میکنه و کم محل میشه ... این جور مواقع در عین این که ازش میترسم، از اینهمه حرص و جوش خوردنش برای چیزهای معمولی، خنده م هم میگیره!
سالهای سال زیباترین سرگرمی من این بود که دراز بکشم و در خیالاتم تجسم کنم که دارم از خونه ش میرم. چمدونم رو برداشته ام و دارم یکی یکی وسایلم رو میذارم توش. با لذت فکر میکردم که چه چیزهایی رو باید بردارم و چه چیزهایی رو نه. بعد میرفتم ترمینال و یه بلیط مشهد میگرفتم و بعدش همونجا مجاور آقا میموندم و یه زندگی جدید رو شروع میکردم، بدون این که کسی بدونه کجا هستم، حتی خونواده خودم ... در واقع به معنای کامل مثل یک قطره آب توی زمین فرو میرفتم.
شاید اگر آنقدر زود بچه دار نشده بودم و سر و کله خانوم خانوما توی زندگیم پیدا نشده بود، همین کار رو هم میکردم. اما در اون شبها و روزهای سخت فقط و فقط حس مادری و این که تکلیف این بچه بی پناه قراره چی بشه من رو سر زندگیم نگه داشت. اصلاً شاید به خاطر این که به اون رحم کردم بودم، خداوند بهم رحم کرد و آروم آروم آرومم کرد و کمکم کرد که حالا که نمیتونم همسرخان رو تعییر بدم، خودم رو عوض کنم.
تغییری که توی زاویه دید من ایجاد شد یک شبه نبود. یواش یواش یاد گرفتم خودم رو از نظر احساسی ازش جدا کنم. اینطوری بداخلاقیش دیگه اونقدرها آزارم نمیداد. اما این هم چیز خوبی نبود. مدتها زندگیمون در پایینترین سطح احساس قرار داشت. ما با هم بودیم، اما نه از روی احساس و عاطفه. نه از روی " وجعل بینهم موده و رحمه" ... میدونستم که این هم درست نیست، اما لااقل دیگه مثل قبل اذیت نمیشدم و به همین هم قانع بودم.
نقطه عطف زندگی من مشهد رفتن امسالمان بود. سفری که در آن بارقه ای امید توی شب تار زندگی من روشن شد.
نزدیک محل اقامتمون یه سی دی فروشی بود که محصولات فرهنگی داشت. و من مثل ماهی که تازه به آب رسیده باشه هر روز به اونجا سر زدم و کلی از سی دی های دکترحسن عباسی و .جاج آقا پناهیان و ... ازش خریدم. بین اونها یه سی دی از حاج آقا پناهیان بود که مجوعه سخنرانیهای ایشون بود و در بین اونها یه مجموعه سخنرانی بود با عنوان " خانواده متعالی " ... و خدا میخواست که گوش دادن به اون سخنرانیها نقطه عطف زندگی من باشه.
بار اول که گوش کردم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، اما اوضاع زندگیم بدتر از اون بود که با همون یه بار متحول بشم. اما حداقلش این بود که فهمیدم یه جور دیگه هم میشه به زندگی مشترک نگاه کرد.
اونجا بود که یادم اومد همه ما توی این دنیا مسافریم و زندگی این دنیا فقط فرصتیه که بتونیم خودمون رو به خدا نشون بدیم. یک فرصت ناب برای هنرنمایی مقابل خداوندی که خالق ماست. مهم فقط همینه ... ضربه آخر هم خوندن این آیه :
التوبة : ۱۶ >> أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنینَ وَلیجَةً وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ
آیا گمان کرده اید که رها شده اید؟ وخداوند آن کسانی از شما را که در راه او جهاد میکنند نمیشناسد ؟ ... آری خداوند کسانی از شما را که در راه او جهاد میکنند را می شناسد و از شما غافل نیست.
و بعدش هم این حدیث بود:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام : کَتَبَ اللَّهُ الْجِهَادَ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ فَجِهَادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ حَتَّى یُقْتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ أَنْ تَصْبِرَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ أَذَى زَوْجِهَا وَ غَیْرَتِه
امیر مومنین علی علیه السلام فرمودند :
خداوند جهاد را هم بر مردان وهم بر زنان واجب کرده است . اما جهاد مرد بخشش مال و جانش در راه خدا است تا اینکه کشته شود .
و جهاد زن این است که بر سختی هایی که از همسرش به او مرسد و بر غیرت او صبر کند.
و پیامبر (صلی الله علیه و آله) که فرمودند:
ای حولاء زنی نیست که سخنی از شوهرش بشنود و بر آن صبر کند ، مگر اینکه خداوند به قدر هر کلمه ای که شنیده و بر آن صبر نموده است ، برای او مزد روزه گیر و مجاهد در راه خدا را بنویسد
#پست_پنجم (بخش اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰
#پست_پنجم (قسمت دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
این روزها که دارم روی خودم کار میکنم، میبینم زندگی اونقدرها ارزش حرص و جوش نداره. الان دیگه تن ها امیدم به همین بداخلاقیهای آقای همسره. البته تا جایی که بتونم سعی میکنم ناراحت نشه و حتی خیلی خیلی با احتیاط بهش تذکر میدم که بدخلقیهاش ناراحتم میکنه، اما از اونور هم قند توی دلم آب میکنن که حالا اگه من بر این اخلاق بد صبر کنم دارم جهاد میکنم و خداوند بزرگ شاهد این جهاد منه ... و مگه آدم چی میخواد جز این که بدونه اون بالا کسی هست که داره با لبخند نگاهش میکنه ...
**
و اما درباره رژیم:
دیروزم خیلی خوب بود و امتیازم ۵ شد . یعنی همه ۵ مورد رو رعایت کردم. نکته مهمش اون ۳۰ دقیقه پیاده روی بود که هی از زیرش در رفتم تا ساعت شد ۸ شب و مجبور شدم در حین شام درست کردن پیاده روی کنم. تازه ۲۰ دقیقه گذشته بود که همسرخان اومد. زودتر از اون چیزی که انتظار داشتم اومد، ولی من به روی خودم نیاوردم و با لبخند به استقبالش رفتم. ۱۰ دقیقه باقیمونده رو هم آهر شب قبل از خواب انجام دادم!
#پست_پنجم ( قسمت دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
🌼 گل نرگس 🌼
#پست_ششم
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
🌼 گل نرگس 🌼
دیشب وقتی آسانسور توی طبقه ما نگه داشت، فکر کردم حتماً هرکی توش هست مربوط به همسایه بغلیمونه. آخه ساعت تازه ۹ بود و بعید بود همسرخان اون موقع بیاد. صدای تق تق اومد. انگار یکی داشت خیلی آروم به در میزد. باز هم فکر کردم حتماً در همسایه ست. چند ثانیه گذشت و از روی فضولی رفتم از چشمی ببینم بیرون چه خبره، که یکهو در جا میخکوب شدم! یک دسته گل نرگس جلوی چشمی در ما بود ... ناباورانه در رو باز کردم . همسرخان بود، با یک دسته گل نرگس! نمیدونستم باید همسرخان رو باور کنم، یا گل نرگس رو ...
البته این اولین باری نبود که همسرخان برام گل میخرید، اما مدتها از آخرین گلش میگذشت . اصولاً همسرخان آدم خیلی منطقی هست و اینطور احساسات تو کتش نمیره. حتی آخرش طاقت نیاورد و گفت: نمیدونم اگه پولش رو بهت میدادم بهتر نبود؟!!!!
و من که داشتم از شادی بالا و پایین میپریدم گفتم: واقعاً فکر میکنی پول میتونست اینقدر برام ارزش داشته باشه و تا این حد خوشحالم کنه؟!
گل نرگسهای زیبا رو نه از گلفروشی، که از گل فروش پشت چراغ قرمز خریده بود. تازه نشست و با آب و تاب برام توضیح داد که اولش یه دسته رو میداده ۱۰ تومن، اما اون موفق شده بود اونها رو ۵ تومن بخره ...
از شادی توی ابرها بودم. همون موقع توی دلم گفتم " الحمد لله رب العالمین" ...
اون شاید فقط یک دسته گل نرگس بود، اما برای من یک دنیا معنی داشت:
اولیش این که جهاد همه ش هم خاک و خون و آتش نیست. همه ش صبوری و مهربونی نیست. فتح و پیروزی هم داره. و اون گل برای من یه پیروزی بود. یه خاکریز به سمت جلو پیشروی کردن بود. فتح یه تکه از قلب کسی بود که سعادت دنیا و آخرتم به رضایت اون از من بستگی داشت.
دومیش این که من توی دلم نیت کرده بودم که در این مدت که دارم برای تغییر کردن تلاش میکنم، از یکی از بانوان عظیم الشان هم کمک روحی بخوام. توی ذهنم بود که به حضرت نرجس توسل کنم و شروع کنم یه ختم قران رو به ایشون هدیه کنم تا خودشون دستم رو بگیرن و در این راه پر نشیب و فراز، مرحله به مرحله هدایتم کنن. و حالا اولین اتفاق خوب یک دسته گل نرگس بود. گلی هم نام بانو ... و این برای من به این معنی بود که کارم درسته و میتونم امیدوار باشم که الطاف بانو نرجس خاتون شامل حالم بشه ...
میدونم که همیشه اوضاع اینطور پروانه ای نیست. میدونم که باید تلاشم رو باز هم ادامه بدم. اما این دلگرمی بزرگی بود برای من که از ظلمات مطلق دارم راهم رو به سمت نور باز میکنم. خدایا ممنونم ... و امام زمان خوبم! ممنونم که مثل همیشه واسطه رسیدن این فیض به وجود ناقابل من بودید. ازتون ممنونم.
گل نعمتیست هدیه فرستاده از بهشت
مردم شریفتر شود اندر نعیم گل
ای گلفروش! گل چه فروشی به جای سیم؟
وز گل شریفتر چه ستانی به سیم گل؟
#پست_ششم
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
بسم الله الرحمن الرحیم
#سخنی_با_اعضای_محترم_کانال
در سالی که گذشت و در خدمتتان بودیم خالصانه تمام تلاشمان را کردیم قدمی برای آشنایی با سبک زندگی اهل بیت برداریم و و در این صفحه بازتاب دهیم.
با این حال انسان مبری از خطا و سهو و نسیان نیست
در این جا از تمام همراهان عزیز کانال #حلالیت میطلبیم🙏 و امیدواریم کوتاهی ها وخطاهای احتمالی ما رابه بزرگواری خود ببخشایند🌹
برای تک تک شما عزیزان دغدغه مند که یقین داریم قلبتان برای ساختن جامعه ای سالم و زمینه ساز ظهور حضرت حجت ارواحنا لآماله الفداء میتپد آرزوی سالی سرشار از برکت و رزق مادی و معنوی و پر از عطر یاد خدا داریم🌸
🌼اللهم عجل لولیک الفرج🌼
#همه_همدیگر_را_حلال_کنیم
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
🗡ظلم🗡
شب بود و هوا سرد. داشتم از خرید برمیگشتم. یک لحظه با خودم فکر کردم اگه توی این تاریکی و سرما جایی برای رفتن نداشتم، باید چکار میکردم؟ ... به خودم گفتم خوب میرفتم خونه مامان اینها. یهو یه امیدی توی قلبم روشن شد که بالاخره توی این دنیا کسان دیگه ای هم هستند که من براشون مهمم.
بعد یاد همسرخان افتادم که در نوجوانی پدرش رو از دست داده و الان هم ۱۰ ساله که مادرش به رحمت خدا رفته. خواهر و برادرهاش هم با این که خیلی خوب و مهربونن، اما مثل همه خواهر و برادرها سر زندگی خودشون هستن و هیچوقت نمیتونن برای اون نقش چندانی داشته باشن ... با خودم گفتم اون با تمام سر و صداهاش، توی این دنیا واقعاً تنهاست و بجز ما کسی رو نداره. یک لحظه تصور کردم که خونه برای اون تنها پناهگاهه واگه من بد اخلاق و بدجنس باشم، اون چاره ای بجز تحمل نداره، چون جای دیگه ای نداره که بره. نهایتش اینه که میاد خونه و میره یه گوشه میخوابه دیگه ...
اما آیا اسم این رو میشه زندگی گذاشت؟
یاد حدیثی از امام حسین علیه السلام افتادم که فرمودند: " از ظلم کردن به کسی که پناه و فریادرسی بجز خداوند ندارد، بپرهیز. " * ...
آدمها ( چه زن و چه مرد ) بعد از ازدواج سرنوشتشون به هم گره میخوره و واقعاً بعد از خدا بجز هم پناه و فریاد رسی ندارن. حتی پدر و مادر هم نمیتونن اونقدرها به داد آدم برسن. شاید اگه آدم با همسرش مشکل پیدا کنه، از نظر فیزیکی بتونن به آدم جا و مکان بدن، اما دل شکسته و روح درب و داغون بچه شون رو که نمیتونن کاری کنن.
مگه آدم از زندگی چی میخواد؟ همسرخان شاید آستانه تحملش خیلی پایین باشه، شاید خیلی زود تا چیزی بر وفق مرادش نباشه صداش بره بالا، اما این باعث نمیشه که بعد از یک روز بدو بدو دنبال یه لقمه نون حلال ( که خدا رو شکر واقعاً از این لحاظ خیالم صد درصد راحته. چون همسرخان به شدت درباره حلال بودن پولش حساسه و مو رو از ماست میکشه) امیدش به این نباشه که بیاد توی یه خونه گرم و تمیز و پر از محبت.
من نباید این دوتا چیز رو با هم قاطی کنم. هر کسی برای اعمال خودش باید به خداوند جواب پس بده. صرف نظر از رفتار همسرخان با من، باید یادم باشه که اون بجز من کسی رو نداره. پس من در حد توانم نباید بهش ظلم کنم.
این درباره بچه ها هم به شدت بیشتری صادقه. خانوم کوچولو و خانوم خانوما دیگه واقعاً بعد از خدا دستشون به هیچ جایی بند نیست. فقط و فقط من و پدرشون رو دارن. پدرشون رو که در روز یکی دو ساعت بیشتر نمیبینن. بیشتر سر و کارشون با منه ... و من حق ندارم به خاطر دلخوری از باباشون با اونها بداخلاقی کنم.
مرز بین حقوق آدمها خیلی خیلی باریکه. به باریکی پل صراط. و من شک ندارم وقتی شب با لبخند در رو به روی همسرخان باز میکنم. وقتی در مقابل شیطنتها و خرابکاریهای بچه ها صبوری میکنم، در واقع دارم آرام آرام از روی پل صراطم میگذرم. پلی که کافیه یک لحظه پام بلغزه و با سر بیفتم وسط شعله های خشم خداوند.
خدایا. من تنهاتر و ناتوان تر از اون چیزی هستم که بشه فکرش رو کرد. کمکم کنید که توی این چند صباح دنیا بتونم حق کسانی که چشم امیدشون به منه رو ادا کنم.تا بتونم امیدوار باشم که شما هم با من با رحمتتون برخورد میکنین، نه با عدلتون.
🍳 رژیمانه : دیروز هم امتیازم ۵ شد. یعنی هر ۵ مورد رو رعایت کردم. خیلی سخت بود از اون نون برنجی هایی که همسرخان خریده بود بگذرم. تازه پیاده روی رو هم اونقدر پشت گوش انداختم که مجبور شدم شب وقتی همه خوابیده بودند یواشکی انجامش بدم. یه همچین آدم با اراده ای هستم من!
#پست_هفتم
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
💐 وکَم مِن ثَناءٍ جمیلٍ لَستُ اهلاً لَهُ نَشَرته💐
خوشبختانه در این روزگار وانفسا یک چیز به وفور در وجودمان یافت میشود و آن هم چیزیست به نام " نفس لوامه" یا همان وجدان خودمان!
از صبح که کامنتهای پست قبلی رو خوندم حالم خرابه. یه جورایی حس میکنم ناحقی شده و باید هرچه سریعتر شفاف سازی بشه. فکر میکنم دوستان نازنینی که لطف کردن اینجا رو خوندن و نظر لطفشون متوجه من بود رو یه جورایی به اشتباه انداخته ام. باید اعتراف کنم که من اصلا و ابدا هم آدم صبوری نیستم!
شاید دهه شصتیها یادشون باشه، حدودای سال ۶۷ دوشنبه شبها سریالی میداد به نام " گرگها" ... ماجرای یه حاکم ظالم ( با بازی داوود رشیدی) بود که مردم به رهبری طبیبی به نام حکیم ( علی نصیریان) بر ضدش قیام کردن. سریال قشنگی بود و با اینکه اون موقعا سن و سال زیادی نداشتم، اما صحنه هاش رو خوب یادمه. موسیقی تاثیرگذاری هم داشت، ساخته آقای مجید انتظامی که بعد از گذشت اینهمه سال هنوز یادمه و همین الان که دارم درباره ش مینویسم داره توی ذهنم نواخته میشه.
توی اون سریال یه نقشی بود به اسم هامون ( بهرام شاه محمدلو ) . مرد کچلی بود که ظاهراً عقل درستی نداشت و همه ش توی گوشه کنار شهر میپلکید و در هر چیزی دخالت میکرد و تیکه ای میپروند. یه جورایی مثل بهلول در عین دیوانگی حرفهای عاقلانه میزد.
یه بار یه بنده خدایی به نام خالو اومده بود شهر از ظلم اربابش شکایت کنه. وسط دادرسی معلوم شد خودش هم کم ظالم نیست و زنش رو میزنه و ... اینجا بود که قاضی ( محمدعلی کشاورز) یه جمله ای گفت که هنوز بعد از سالها توی گوشمه : " موجودات بشر همه ظالمن! ارباب به خالو ظلم میکنه، خالو به زنش ! " بعد هامون با زیرکی از قاضی پرسید: شما به کی ظلم میکنین؟ قاضی هم با حاضرجوابی گفت : من به خودم ظلم میکنم! ... منظورش این بود که همین که مجبورم بین آدمهایی مثل شما زندگی کنم و به دعواهای ابلهانه شماها رسیدگی کنم یه جور ظلم به خوده!
همه اینها رو گفتم که بگم من هم ظالمم، منتها زورم به همسرخان نمیرسه. درسته که در این ۱۴ سال زندگی مشترک من #هیچوقت_نشده سر همسرخان داد بزنم، اما این فقط بیرون ماجراست. حقیقت اینه که صبوری من نه به خاطر کمال و فضایل اخلاقی، بلکه به این خاطره که زورم به طرف مقابلم نمیرسه. در واقع من هم ظالمم، اما در مقابلم مظلومی نمیبینم که بتونم بهش زور بگم!
تنها کسی که زورم بهش میرسه خودمم که تا تونستم بهش ظلم کرده ام و حتی از کوچکترین ظلمها هم در حقش دریغ نکرده ام! اون هم با چنان مهارتی که خودم هم مونده ام که بابا تو دیگه کی هستی!
نمیدونم معامله خداوند با مستضعفینی مثل من که آب برای شنا کردن و سری برای داد کشیدن پیدا نمیکنند چیه؟ خودم میدونم که ملکه ای به نام کظم غیظ در وجودم نیست که بخوام بابتش طلبکار باشم ... اما خوب خدا رو شکر لااقل از #اثرات_وضعی بلند کردن کردن صدا در امانیم و همین هم نعمت کمی نیست. الحمد لله علی کل حال
🍥 رژیمانه : دیروز به دلایل استراتژیک حالم خوب نبود و با عذر موجه نتونستم پیاده روی کنم. شب هم زود خوابم برد و نتونستم به موارد مسواک و مراسم کرم مالی شبانه برسم.در نتیجه امتیازم ۲ شد و بسیار شرمنده میباشم. تا امروز چه پیش آید ...
#پست_هشتم
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
سلام و ببخشید که پستم اینقدر دیر شد. امروز صبح زود همسرخان سر راهش ما رو گذاشت خونه مامانم اینها. بعد من خانوم کوچولو رو گذاشتم پیششون و رفتم برای خودم لباس عید بخرم. چه مدلهای اجغ وجغ و چه قیمتهایی! ... اما برای من این خرید کردن واقعاً لذتبخش بود ... این تنهایی و توجه به خود برام واقعاً لازم بود. خدا سایه مامان اینها رو همیشه روی سرم نگه داره که بعد از خدا تنها امیدم به اونهاست.
الان تازه برگشتیم خونه و زودی خانوم کوچولو رو خوابوندم و اومدم یه خبر از احوال خودم بدم و بگم زنده ام و امروز به یاد تک تکتون بودم. امروز صبح توی ماشین همسرخان از این که ما همراهشیم و لازم نیست مثل همیشه این مسیر رو تنهایی طی کنه، به وضوح خوشحال بود. بعدش هم ظهر زودتر از وقتی که قرار بود اومد خونه مامانم، و همه با هم نهار خوردیم. نمیدونم چرا ولی بعضی وقتها هست که حالش خیلی خوشه و همه چیز رو راحت میگیره. این جور موقعها ( که متاسفانه خیلی به ندرت پیش میاد) به قدری نرم و دوست داشتنی میشه که باورم نمیشه این همون همسرخان همیشگیه. اما هنوز نتونستم #الگویی برای این خوش اخلاق شدنش پیدا کنم. شاید به قدر کافی دقت نکرده ام. میخوام توی یه دفتر مواقعی که اینطوری پسر خوبی هست رو یادداشت کنم، بلکه بتونم یه یه شناخت جدید ازش برسم و الگوی خوش اخلاقیش رو پیدا کنم.
آهان این رو هم بگم که دیروز بالاخره ناپرهیزی کردم و هنرهایی از خودم نشون دادم. اولش یه سر و سامانی به اتاق خانوم کوچولو دادم و بعد هم افتادم به جان دستشویی و حسابی برق انداختمش. بعد هم اتاقها رو مرتب کردم. وقتی همسرخان اومد همه چیز مرتب و منظم بود. البته نه طوری که چشمهاش از حدقه دربیاد. فکر کنم اگه بخوام از شدت تحیر درجا میخکوب بشه، باید حداقل یک هفته مدارم همه جا رو تمیز کنم! ... این وسط فهمیدم که خیلی از کارها لم و #قلقهایی دارند که اگه بهشون عادت کنم، کارها سریعتر انجام میشن ودردسرشون کمتره. اما ....... اما یک نکته مهم: موقع انجام این تمیزکاریها حس بسیار بسیار خوبی داشتم. یه حس ناشناخته. آخه درسته که من ۱۴ ساله دارم این کارها رو انجام میدم، ولی همیشه یا از روی زور و اجبار اومدن مهمون بوده و یا از ترس غرغرهای همسرخان ... هیچوقت به صورت خودجوش و در راستای #جهاد_در_راه_خدا این کارها رو انجام نداده بودم. حس بی نظیری بود. البته تمیز کاری اونقدر وقتم رو گرفت که وقت نکردم به خودم آنچنان برسم. سعی میکنم این دفعه این اشتباه رو نکنم و وقتم رو جوری تنظیم کنم که یه زمانی هم برای رسیدگی به خودم بمونه.
حالا دیگه باید برم سراغ شام درست کردن. پیاده روی امروز رو هم نکردم. یک کم دارم از زیر رژیم درمیرم. از فردا سعی میکنم با دقت بیشتری انجامش بدم. از همه تون ممنونم و باز هم ببخشید اگه لطف کردین و تا اینجا اومدین و من نبودم ...
#پست_نهم
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
به لطف خدا و برای جبران یک مدت گذشته ازین پس هفتهای سه مرتبه کانال به روز میشه... داستان زندگی و تحول رضوان جان حقیقتا خواندنی و پر از نکته های کاربردی... امیدواریم از خواندن این قصه واقعی لذت ببرید و شما هم این تحول شیرین رو در زندگیتون تجربه کنید💕
پست اول:
https://eitaa.com/WomanArt/5
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
👌اورکا...👌
دیشب موقع تمیز کردن آشپزخانه مثل همیشه داشتم سالهای گذشته زندگیم رو مرور میکردم تا بفهمم اشتباهاتم کجاها بوده، که یک مرتبه یک جرقه مهم در ذهنم درخشید. یک جواب مهم و اساسی. چیزی که ارزشش رو داشت به خاطرش مثل ارشمیدس بالا بپرم و فریاد بکشم: اورکا !
اون جواب این بود:
من زیادی با همسرخان دوست هستم!
شاید به نظر مسخره بیاد، اما این عین حقیقته. یه بخش عظیمی از مشکلات من برمیگرده به صمیمیت بیش از حد ما با هم.
اوایل ازدواج من خیلی از این کتابهای روانشاسی خارجی میخوندم. یه چیزی توی همه شون مشترک بود این بود که " با همسرتان دوست باشید" ... من هم که ذاتا روحیه م پسرونه ست از بین اونهمه توصیه، همین یکی رو گرفتم و بهش عمل کردم، عمل کردنی!
الان اگر زمان اجازه بده من و همسرخان میتونیم ساعتها با هم حرف بزنیم و بگیم و بخندیم. شاید باورتون نشه، اما بعضی وقتها بچه ها باید صبر کنن تا حرفهای ما با هم تموم بشه بعد حرفشون رو بزنن. مثل دوتا دوست صمیمی برای هم کری میخونیم و حتی توی سر و کله هم میزنیم ... اگه یک کسی صدای ما رو ضبط کنه،( یه جوری که از روی صدا جنسیت افراد قابل تشخیص نباشه )، بدون شک میگه اینها دوتا دوست صمیمی هستند، و تنها چیزی که به ذهنش نمیرسه اینه که اینها زن و شوهر باشند!
در تمام این ۱۴ سال فکر میکردم این حسن زندگی ماست، اما حالا میفهمم که یکی از بزرگترین عیبهاست. چرا؟ الان عرض میکنم خدمتتون:
شهید مطهری میگن: " غریزه مرد طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز. " به بیان ساده تر مرد ذاتا دوست داره مراعات زن رو بکنه و نازش رو بکشه . و اگه این اتفاق درباره یه زن نیفته باید در زن بودنش شک کرد. اینهمه که اسلام در باره حجاب و محدود کردن زن صحبت میکنه به خاطر همینه. یعنی یه زن، اگه زن باشه، به طور ذاتی این قدرت رو داره که قویترین مردها رو هم تحت تاثیر قرار بده .
حالا این که چرا همسرخان به سادگی و بدون هیچ ملاحظه ای هر حرفی رو به من میزنه و اصلاً هم فکر نمیکنه که ممکنه دلم رو بشکنه؟ چون تصورش از من تصور یه دوسته، نه یک همسر که باید نازش رو کشید و دلش رو به دست آورد ... دردناکه، ولی توی این ۱۴ سال هیچوقت نشده که من گریه کنم و اون دلداریم بده و آرومم کنه. یعنی من اصلاً گریه نکرده ام که اون مجال این کار رو پیدا کنه. لابد به نظرش من یه مادر فولاد زره هستم که توپ هم تکونم نمیده! ... اما آیا من واقعاً همین هستم؟ یا یک زن با تمام احساسات و نیازهای عاطفی که داره؟
هرچیزی در این دنیا تعریف و مختصات خودش رو داره. رابطه دوستی یه چیزه و رابطه زن و شوهری یه چیز دیگه. سر و وضع و حال و کار یه زن شوهردار باید با یک زن مجرد فرق داشته باشه. اگر نه حتماً یه جای کار لنگ خواهد زد. دیر و زود داره، ولی سوخت و سوز نه! ... بین زن و شوهر باید #صمیمیت باشه، 👈اما نه از جنس دوستی، بلکه از جنسی که در قران با تعبیر "مودت و رحمه" ازش یاد شده و ما بهش میگیم #عشق ...
زندگی خوب، نتیجه ترکیب درست چندین مهارته و این خیلی مهمه که هر چیز درست به اندازه نیاز توی زندگی باشه، نه کمتر و نه بیشتر ! ... یادم باشه حالا که دارم تغییر میکنم ، یه تغییر متعادل باشه. نه اونقدر سرگرم کار خونه بشم که بشم کوزت! و نه اونقدر به خودم برسم که دیگه شورش دربیاد و نه اونقدر زن بشم که از اونور بوم بیفتم. همه اینها مثل ادویه های مختلفن که نبودشون غذا رو بیمزه میکنه و بودن زیادشون غذا رو غیر قابل تحمل ... همون که توی روایت اومده: خیر الامور اوسطها ...
البته خیلی از این مهارتها رو اگه دختر دوران کودکی استاندارد و دخترونه ای رو بگذرونه و به عنوان یه دختر تربیت بشه خود به خود در وجودش نهادینه میشن. اما متاسفانه دختربچه های ما مثل من بیشتر پسرونه تربیت میشن و بازی میکنن. 👈اصلاً نظام آموزشی و فعایتهای مدرسه ای ما جایی برای بروز لطافتهای زنونه نیست. برای همین هم وقتی نوبت زندگی واقعی و ایفای نقش زنانگیشون میرسه نمیتونن از عهده ش بربیان.
💞زن بودن کار سختیه. این که همه چیز باشی، اما به اندازه ، بینهایت مشکله. هرچی میگذره بهتر میفهمم که چرا زن از کار بیرون معاف شده. چون زن بودن خودش #یه_کار_تمام_وقته ...
باید اعتراف کنم که این زن بودن و با لطافت زنانه رفتار کردن از همه اون موارد قبلی سختتره. تمیز کردن خونه و مرتب کردن سر و وضع کارهای فیزیکی هستن، اما این یکی باید از درون بجوشه. خواهشا هر راهکاری به نظرتون میرسه رو ازم دریغ نکنین. من هم به هر نتیجه ای رسیدم میام میگم تا به یک جمع بندی برسیم.
#پست_دهم
#بسیار_مهم
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt