زینأب(:🇵🇸
در غریبی تا به خاک خون سر خود را گذاشت
رو به سمت آسمان پا بر سر دنیا گذاشت
زینأب(:🇵🇸
رو به سمت آسمان پا بر سر دنیا گذاشت
دست مردی آب بر حلقوم خشک او نریخت
زینأب(:🇵🇸
گفت میخواهم بگیرم دست تو: او در عوض
چکمه بر پا، پاروی سینه آقا گذاست💔.
زینأب(:🇵🇸
چکمه بر پا، پاروی سینه آقا گذاست💔.
هر نفس از سینه مجروح او خون میچکید
زینأب(:🇵🇸
هر نفس از سینه مجروح او خون میچکید
خون او یک دشت لاله بر دل صحرا گذاشت..
زینأب(:🇵🇸
خون او یک دشت لاله بر دل صحرا گذاشت..
کو ببیند تا رقیه قاتلی از جنس سنگ