فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحی واروحنالک الفداء
یااباعبدالله الحسین {ع}❣
🕌 برای نخستین بار در دنیا، اجرای گسترده تمام وقایع جنگی روز عاشورا در کشور عراق .
این صحنه آرایی باشکوه و خارق العاده روز عاشورا، توسط هزاران هنرمند زن و مرد عرب، طی شش ماه تمرین مداوم و سخت، در خاک کربلا به تصویر کشیده شده است!
🕌 https://eitaa.com/YaAtash
#مصائب_رأس_مطهر
#مصائب_کوفه
◼️ با ورود رأس مطهر سیدالشهداء علیهالسلام، در دارالامارة کوفه چه واقعهای رخ داد...
⚡️از در و دیوار قصر ابن زیاد، خون میبارید و آن نانجیب با چوپ دستیاش...
نقل کردهاند:
لَمّا دَخَلَ الرّأسُ المُقدَّسُ إلى قَصرِ الإمارةِ سالَتِ الحيطانُ دَما
▪️وقتی که سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام را وارد قصر دارالاماره ابن زیاد ملعون کردند، از دیوار های قصر خون میبارید.
🩸یکی از حاضران در آن روز چنین روایت میکند:
رَأيتُ نارًا قَد خَرَجَتْ مِنَ القَصر، فَوَلّى عبيدُ اللّهِ ابنُ زيادٍ هارِباً مِنْ مَجْلِسِهِ إلى بعضِ البُيوتِ، و ارتَفَعَت النّارُ
▪️همین که سر مطهر وارد قصر شد، دیدم که آتش از درون قصر زبانه می کشد، پس ابن زیاد لعین از جای خود بلند شد و به اتاق های اطراف قصر فرار کرد و آتش کمی آرام شد.
و تَكَلَّمَ الرّأسُ بصَوتٍ فَصيحٍ، و لِسانٍ طَلِقٍ، حَتّى سَمِعَهُ عُبَيدُ اللّهِ بنُ زيادٍ (لعنه اللّه) و جَميعُ مَن في القَصر،
▪️و سر مقدس شروع به سخن گفتن کرد و با صدایی رسا و زبانی گویا به گونهای که عبیدالله و همه حاضران در قصر بشنوند چنین فرمود:
إلى أينَ تَهْرَبُ يا لعينُ! إنْ عَجَزتْ عنك النّارُ في الدُّنيا، فما تَعجِزُ عنك في الآخرة.قال: هي مَثواكَ يومَ القيامة.
▪️ای لعین! کجار فرار میکنی!؟ اگر آتش این جا تو را نسوزاند، در آخرت دیگر نمیتوانی از آن فرار کنی و جای تو روز قیامت درآتش است.
فَوَقَعَ كلُّ مَن كان حاضِرا على رُكَبِهم سُجَّدا مِن تِلك النّارِ و كلامِ الرّأسِ فَلَطَموا على رُؤوسِهِم لِأَجلِ ذلك
▪️پس هر آنکه در آن جا حاضر بود، از عظمت این آتش و سخنان سر مطهر، روی زانوهایشان به حالت سجده افتادند و بر سر خود زدند.
پس وقتی که آتش کاملا خاموش شد و سر مطهر دیگر سخن نگفت، ابن زیاد لعین آمد و بر جایش نشست.
و دَعا بالرّأس، فأُحضِرَ بينَ يَدَيهِ، و هو في طِستٍ مِنَ الذَّهب،
▪️و سر مطهر را خواست که آن را در حالی که در طشت طلا بود، جلوی دستانش گذاشتند.
و جَعَلَ يَضرِبُ بِقَضيبٍ في يَدِه على ثَناياه و يَنكُثُها، و يقول: قد أسرَعَ الشَّيبُ إليكَ يا أبا عبد اللّه!
▪️پس آن نانجیب با چوب دستیای که در دست داشت بر دندان های سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام میزد و آن را میشکست و میگفت: چقدر زود پیری به سراغت آمده ای اباعبدالله!
🩸یکی از حاضران گفت:
مَهْ فإنَّ رسولَ اللّهِ صلّى اللّهُ عليه وآله و سلّم يَلثَمُ حيثُ تَضَعُ قَضيبَك.
▪️بس کن! چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله، همین جایی را که با چوب میزنی، بوسه میزد.
پس آن ملعون گفت:
امروز تلافی روز جنگ بدر است (که بنی هاشم آباء و اجداد مرا کشتند)
و خواست که آن سر مطهر را در کوفه آویزان کند اما ترسید که باز به سخن بیاید و بر علیه او چیزی بگوید.
فأَذِنَ لِلنّاسِ إذنا عامّا و أَمَرَ بإدخالِ السَّبايا مَجلِسَهُ، فَأُدخِلَتْ عليه حَرَمُ رسولِ اللّهِ بِحالةٍ تَقْشَعِرُّ لَها الجُلود.
▪️پس آن نانجیب از این حادثه ای که نظیر نداشت، باز متاثر نشد و از کار خود دست نکشید و دستور داد اسرا را وارد مجلسش کنند. پس حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله، با حالتی که پوست ها بر روی بدن ها میلرزید، وارد شدند.
📚مقتل الحسين عليه السّلام،مقرم،ص۴۱۹
📚مدينة المعاجز،ص۲۷۱
✅ @YaAtash
#مصائب_رأس_مطهر
#مصائب_کوفه
◼️ آنکه میبوسید جبریل امین خاک درش
سر درآوردْ از تنور خانهی خولی سرش...
در نقلها آمده است:
خولی ملعون، سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام را به منزل برد. او دو زن داشت. یکی از قبیله مضریه و دیگری از قبیله ثعلبیه.
سراغ آن زنی رفت که از قبیله مضریه بود و گفت این سر حسین بن علی علیهما السلام است که ثروت دنیا در آن نهادینه شده است.
🩸آن زن گفت: منتظر باش که روز قیامت دشمنت، جدّ او رسول خدا باشد.
سپس گفت: نه تو شوهر منی و نه من زن تو و عمودی آهنین برداشت و با آن ضربه ای بر دماغ خولی زد و خولی از پیش او رفت.
و به نزد آن زن ثعلبیه آمد. پس آن زن گفت:
این سر کیست به همراه داری؟
گفت:یک سر خارجی که بر عبیداالله خروج کرده. همسرش گفت: اسمش چیست؟
خولی ملعون ابا کرد از اینکه اسمش را بگوید.
ثمّ تَرکَهُ علَی التُراب و جَعلَه عَلَیهِ إجّانه
▪️و آن سر روی خاک و خاکستر در کنج تنور گذاشت.
آن زن نیمه های شب از اتاق بیرون آمد و دید که از آن سر مطهر نوری به آسمان ساطع است.
فَجاءتْ إلى الإجّانةِ، فَسَمِعَتْ أَنينًا، و هو يَقْرَأُ إلى طلوعِ الفَجر، و كانَ آخِرُ ما قَرَأ: و سَيَعْلَمُ الّذينَ ظلموا أيَّ مُنْقَلَبٍ يَنقَلِبون،
▪️پس به طرف آن سر آمد و شنید که دارد آیاتی از قرآن را تلاوت می کند و آخرین آیه را که تلاوت کرد این آیه بود :و سيعلم الّذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون.
و سَمِعَتْ حَولَ الرّأسِ دَوِيّا كَدَويِّ الرَّعْد، فَعَلِمَتْ أنّه تَسبيحُ الملائكة.
▪️و صدایی همانند صدای رعد، دور سر مطهر شنید و فهمید که آن صدای تسبیح ملائکه است.
پس به سراغ شوهرش آمد و گفت:
اینگونه من دیدم. این سر کیست که تو در تنور گذاشتی؟ خولی ملعون گفت:
یک سر خارجی که امیر عبیدالله آن را کشته و من میخواهم آن را برای یزید ببرم تا مال زیادی به من بدهد.
همسرش گفت: اسمش چیست؟
گفت:حسین بن علی علیهما السلام.
پس همسرش تا اسم حسین بن علی علیه السلام را شنید، فریادی زد و از هوش رفت.
🩸پس وقتی که به هوش آمد گفت:
وای بر تو! ای بدترین مجوسی کافر! تو با این کارت پیغمبر را به خاطر عترتش آزردی! آیا خدای زمین و آسمان نمی ترسی که با سر پسر فاطمه، طلب جایزه کنی؟!
فَلمّا قام رَفَعَتِ الرّأْسَ و قَبَّلَتْهُ، و وَضَعَتْهُ في حِجْرِها، و جَعَلَت تُقَبِّلُهُ، و تقول: لعَن اللّه قاتِلَك
▪️سپس با چشمی گریان بیرون آمد و وقتی که خولی بلند شد ( و از آن جا رفت) سر مطهر را از تنور برداشت و او را بوسید و روی دامنش گذاشت و پیوسته می بوسید و می گفت: خدا قاتلت را لعنت کند و دشمنش، جدّت مصطفی صلی الله علیه و آله باشد.
🩸پس وقتی که شب همه جا فرا گرفت، خوابش برد و خواب دید که گویی اتاق، دو نیم شده و نور آن را احاطه کرده است. سپس یک ابر سفید آمد و دو زن از آن خارج شدند و سر مطهر را گرفتند و روی دامن گذاشتند و گریه کردند.
زن خولی به آن ها گفت:شما را به خدا، کیستید؟ یکی از دو زن گفت:
من خدیجه دختر خُوَیلد و این دخترم فاطمه زهرا علیهاالسلام است.
سپس مردانی را دید که وسط آن ها انسانی است که صورتش همانند ماه است. پس وقتی که از آن مرد نورانی سوال کرد به او گفته شد :او پیغمبر اکرم محمد صلی الله علیه و آله است و دست راستش حمزه و جعفر طیار و اصحاب او هستند. پس همه آن ها گریه کردند و سر مطهر را بوسیدند.
🩸سپس خدیجه کبری و فاطمه زهرا علیهماالسلام آمدند و فرمودند:
هر چه میخواهی از ما بخواه که تو به خاطر این کاری کردی حقی به گردن ما داری و اگر می خواهی از رفقاء ما در بهشت باشی که صبر کن و نیکی پیشه ساز که ما منتظرت هستیم. پس زن خولی از خواب بیدار شد در حالی که سر مطهر روی دامن او بود.
🔹پس وقتي که صبح شد، شوهرش آمد تا سر را بگیرد ولی زنش سر را به او نداد و گفت: وای بر تو! مرا طلاق بده. به خدا من با تو در یک خانه نمی مانم.
خولی ملعون گفت: سر را به من بده و هر کار میخواهی، انجام بده.
زنش گفت: به والله آن سر را به تو نمی دهم. پس خولی ملعون، آن زن را کشت و سر را گرفت و برد.
و خدای متعال به سرعت روح آن زن نجیب را در جوار سیده نساء عالمین فاطمه زهرا سلام الله علیها ، جای داد.
📚مدينة المعاجز، ص ٢٧١
📚الدمعة الساکبه ج۴ص٣٨۴
📚معالی السّبطين ج٢ص٩۴
✅ @YaAtash
#مصائب_کوفه
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
◼️ حکایت یک زن مِصری که در کوفه به تماشای اسرای اهلبیت و سرهای مطهر شهدای کربلا آمده بود ...
در نقلی آمده است:
وقتی که اسرای اهلبیت و سرهای مطهر را را نزد ابن زیاد ملعون بردند، مهمانانی از مصر که حدود هفده مرد و هفده زن بودند در دارالاماره بودند. ابن زیاد میخواست تا برنامه تفریحی خوبی براي آنان برنامه ریزی کند.
🩸لذا به مردان آنان گفت:
صبح که شد به زن هایتان بگویید که بیرون بروند و به تماشای اسرایی که برای یزید میبرند، بنشینند.
مصریها برای تفرّج بیرون آمدند و مردانشان یک طرف و زنانشان طرف دیگر ايستادند. ساعتی نگذشت که سرها و اسرا را آوردند.
🔹بین زنان مصری یک زن عاقلهای حضور داشت. این زن نزد محملی که جلوتر از بقیه محملها بود آمد و گفت:
شما از کدام اسرایید؟
آن مخدره سکوت کرد و جوابی نداد.
زن مصری سوال خود را سه بار تکرار کرد و باز آن بانو جوابی نداد.تا اینکه زن مصری گفت: فکر میکنم به شما بی احترامی شده است؟!
🩸خانمی که در محمل نشسته بود فرمود:
أنا بنتُ اکرَمِ النّاس
▪️من دختر گرامی ترین مردمم.
بعد خطاب به آن زن مصری فرمود:
شما از کدام شهر هستید و آیا مسلمان هستید یا نه؟
آن زن مصری عرض کرد: از مصر آمدم و مسلمانم.
آن مخدره فرمود:
اگر مسلمانید به هنگام تشهد در نماز چه میگویید؟
آن زن گفت: «اشهد أن لا اله الا الله و أشهد ان محمدا رسول اللّه»
آن مخدّره فرمود:
محمد(صلي الله علیه وآله)آیا وصیای داشت یا خیر؟
زن مصری عرض کرد:
آری؛ وصی او، علی بن ابیطالب است.
🔹آن مخدره فرمود:
من زينب دختر علیَم و پیامبر ،جدّ من و فاطمه زهرا مادر من است.
آن زن مصری گفت:
چرا شما را اسیر کردهاند!؟ علی بن ابیطالب پسری داشت به نام حسین که اخلاقی نیکو و پسنديده داشت و شنیدهام که پیامبر دائماً او را در کنار خود مینشاند و او را میبوسید؛ او کجاست؟
حضرت زینب علیهاالسلام فرمود:
تَرکناهُ بِاَرضِ کربلا جُثّةً بلا رأسِ و هذا رأسُهُ علی القَناة
▪️او را در کربلا رها کردیم در حالی که بدنی بی سر بود و این سر اوست که بر نیزه هاست.
تا زن مصری این را شنید آمد تا پای نیزهای که سر مطهر امام حسين عليه السلام بر آن بود و به آن نیزه دار گفت:
گردنبندی دارم که هفت دانه قیمتی دارد. آن را به تو میدهم تا این سر را لحظاتی به من بدهی تا او را ببویم.
آن مرد ملعون گردنبند را گرفت و نیزه متمایل کرد به سمت آن زن.
آن زن مصری سر مطهر سیدالشهدا را میبویید و میگفت:
برای پدر بزرگوارتان علی بن ابیطالب علیهالسلام سخت است سر شما را بر روی نیزه ببیند...
در این هنگام سر مطهر به سخن آمد و فرمود:
یا مصریّة! لِمَ لاتقولین: السلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ کربلا
▪️ای زن مصری! چرا نمیگویی: السلام علیک یا غریب کربلا ؟!
🩸راوی گوید:
مردم که سخن آن حضرت را شنيدند شگفت زده شدند و در این هنگام سر مطهر این آیه را تلاوت فرمود:
«اَم حسبتَ أَنَّ اصحاب الکَهفِ و الرَِقیمِ کانوا مِن آیاتِنا عَجبا»
▪️( آیا گمان میکنی که اصحاب کهف و رقیم از نشانه های شگفت انگیز ماست؟!) «کهف ٩»
🔹زن مصری عرض کرد: سر مطهر شما شگفت انگیزتر و شگفتانگیزتر است.
سر مطهر فرمود:
بیرون آمدی تا به تماشای دختران و خواهرانم بنشینی؟!
زن مصری عرض کرد:
از درگاه خدا و شما عذرخواهم؛ فکر نمیکردم که این اسراء ، دختران و خواهران شما باشند.
آن سر مطهر فرمود:
لا بأسَ بكِ و أنتِ مُعذّرةٌ و بَشّرِی فإنّ قَصرکِ بمُجاور قَصر اُمّی فاطمة الزهراء سلام الله علیها
▪️حالا که عذرخواهی و پشیمان، قصر تو در بهشت کنار قصر مادرم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است.
📚بحرالمصائب ج۶ص۳۱۹
📚مفتاح البکاء،برغانی،(نسخه خطی)
✅ @YaAtash
#مصائب_کوفه
◾️ صبحهنگام،أسرای آل الله را وارد کوفه کردند؛ اما غروب بود که به دارالاماره رسیدند...
⚡️مخدّرات آل الله، شب تا صبح در خرابهای در کوفه، اقامه عزا میکردند...
در نقلی آمده است:
کوفیان ستمکار عترت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را در وقت صبح بر کوفه داخل کردند درحالی که سرهای شهداء هم بر روی نیزه بود و مردم اجتماع عظیمی کردند؛ بعضی گریه و بعضی شادی میکردند و بعضی فریاد میزدند و بعضی هم اظهار پشیمانی از اعمال شنیع خود میکردند.
حتّی أوصَلوهُم فی وقتِ العَصرِ إلی قَصرالإمارة
▪️تااینکه اسرای آل الله را در وقت عصر به قصر دارالاماره رساندند.
🩸در نقلی دیگر نیز آمده است:
هنگامی که آل الله را برکوفه داخل کردند؛
أَنزَلوهم علی بیتٍ فی جَنبِ المسجدِ فَلَم یَکُن لَهُ سَقفٌ
▪️ایشان را دریک خانه ای در کنار مسجد کوفه، منزل دادند که سقفی نداشته و دارای دیوار ها وستون های سُست بود.
فَصارَ أَهلُ البَیتِ بَکَوا وصَرَخُوا وجَزَعُوا حتی طُلوعِ الفَجرِ
▪️سپس اهل بیت علیهمالسلام، شب تا صبح، گریه و بی تابی وجزع میکردند.
📚 بحرالمصائب ج۶ ص۳۳۰
✅ @YaAtash
#مصائب_کوفه
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
◾️ گوشهای از حال و روز أسرای آل الله، از زبان یکی از شيعيان کوفی و درسهایی که در این حکایت جانسوز نهفته است...
یکی از شيعيان کوفه چنین نقل میکند:
من یک گناهی را مرتکب شدم که اگر بر من نبخشند، شک ندارم که از اهل آتش هستم و آن این است که:
من در کوفه بودم و خبری از شهادت سیدالشهدا علیه السلام و اسارت اهل و عیالش نداشتم.
همینکه در بازار کوفه نشسته بودم، دیدم روز و شب گویی دارد تغییر میکند و از دیوارهای کوفه مثل خون تازه در حال چکیدن است و آسمان سیاه شده و جهت ها تغییر کرده است. و هر انسانی را که میدیدم گویا صورت و لباسش آغشته به خون است و مردم در حیرت و وحشت شدید به سر میبرند.
🩸پس من در همین حال وحشتناک بودم که صدای تکبیر و تهلیل و صوت های بلندی، همه جا را فرا گرفت. بلند شدم تا ببینم چه َشده است گ؛
و إذاً بِرؤوسٍ مَرفوعةٍ على الرّماح، و نِساء على الجمال مِن غير غِطاء و لا وِطاء،
▪️که ناگهان دیدم سر هایی بر فراز نیزه هاست و زنانی بر روی شتران بی جهاز، بدون پوششی مناسب نشستهاند.
... و رؤوسُهنَّ مُنكّسةٌ حَياءً مِن النّاس
▪️و سرهایشان را از روی حیاء، پایین انداخته بودند.
و بَينهنّ ولدٌ راكبٌ عَلَى جمَلٍ، و هوَ مقيّدٌ مِن تَحتِ بَطنِ النّاقة، و فَخِذاهُ يَشخبان دَماً، و هو مكشوفُ الرّأس عارٍ من الثّياب
▪️ بین این ها، جوانی را دیدم که دست و پایش را از زیر شکم شتر بسته بودند و از دو پایش خون میآمد و بر سرش عمامهای نبود و لباس مناسبی بر تن نداشت.
و بین آن کسانی که سر ها را حمل میکردند، صاحب آن نیزهای که سر روی آن، از بقيه سر ها نورانی تر بود، اشعاری حماسی را میخواند و به خود افتخار میکرد.
سپس آن ملعون ساکت شد و یکی از زنان کاروان به او گفت:
وای بر تو! بگو من قاتل کسی هستم که جبرئیل گهوارهاش را تکان می داد...
وای بر تو! بگو من قاتل محمد مصطفایم.
بگو من، علی مرتضی، فاطمه زهرا، حسن مجتبی، ائمه هدی، ملائکه زمین و آسمان و انبیا را کشتم.
🔹پس نزدیک یکی از آن زنان شدم و از او پرسیدم:این سر ها و این اسیران چه کسانی هستند؟
پس آن زن فریادی بر آورد که گویی صاعقه بود و بند دلم پاره شد؛ آن زن گفت:
آیا از خدا حیا نداری که به ما نظر می کنی؟!
من با صورت زمین خوردم و از هوش رفتم.
🩸وقتی که به هوش آمدم و بلند شدم دیدم که آن ها از من فاصله گرفتهاند. به صورت خودم لطمه زدنم و گفتم: به پرودگار کعبه من هلاک شدم.
به دنبال آن ها دویدم و نزدیک آن زن خودم را رساندم و سرم را از روی حیا پایین انداختم و گریه میکردم و او هم مشغول گریه بود و من جرأت نداشتم باز سوالم را تکرار کنم.
🔹آن بانو توجهی به من کردند و فرمودند:
ای مرد! چرا گریه می کنی؟ گفتم:بر شما و بر آنچه که بر سر شما آمده می گریم.
ای سیّده من! به من خبر میدهید که شما کیستید؟ و این سر ها سر چه کسانی است؟
چرا که در هیبت و جلال کسی را همانند شما ندیدم و قلبم با دیدن شما دارد متلاشی می شود و اشکانم امانم را بریده است. اما شما را نمیشناسم که چه کسانی هستید؟
فنَكَسَت رأسَها حياءً منّي و قالت: أنا زينب بنت عليّ بن أبي طالب عليه السّلام،
▪️پس آن بانو سرش را از روی حیا پایین انداخت و فرمود:
من زینب دختر علی بن ابی طالب علیهالسلام هستم.
و این اسیران دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله و دختران امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام هستند.
و این سر نورانی که جلوی همه سر هاست سر برادرم حسین است که خودش، اولادش، اولاد برادرش و اصحابش را در زمین کربلا ذبح کردند که این سر ها، سر آنهاست. و این جوانی که دست و پایش بسته شده، علی بن الحسین علیهما السلام، امام بعد از پدرش است.
فلمّا سمعتُ كلامَها ضربتُ رأسي بِحَجَرٍ حتّى كسرتُه و مزّقتُ ثيابي و لَطمتُ وجهي
▪️تا این کلام را من شنیدم، با سنگی بر سرم زدم و سرم شکست وگریبان دریدم و بر صورتم لطمه زدم
گفتم: ای سیده من! خدا کور کند چشمی را که از روی خیانت به شما نظر میکند. من از دوستان و شیعیان شما هستم و برایم سخت است آنچه که به شما رسیده است. پس چقدر غم و غصه ام برای شما طولانی می شود؟!
پس آن بانو فرمود:
اگر از دوست داران ما هستی چرا به یاری ما نیامدی؟ گفتم:
يا سيّدتي سوءُ حَظّي أَخّرَني عَن نُصرتِكم.
🔹ای سیده من! خوش گذرانی های بد من، مرا از یاری شما بازداشت...
📚 الدّمعة السّاكبة،ج۵ ص۴۵
✅ @YaAtash
#مصائب_کوفه
#حضرت_زینب_علیها_السلام
◾️ دیگر چهقدر عَمّهام را هتک حُرمت میکنی؟!
نقل کردهاند:
وقتی که أسرای آل الله را وارد مجلس ابن زیاد کردند، آنقدر آن ملعون در دفعات مکرّر، عقیله بنی هاشم زینب کبری سلاماللّهعلیها را به سُخره گرفت، که إمام سجاد علیهالسلام رگ غیرتشان جوشید و هر گونه بود به پا خواستند و خطاب به ابن زیاد ملعون فرمودند:
إلیٰ کَمْ تَهتِکُ عَمّتی بَینَ مَن یَعرِفُها و مَن لا یَعرفها؛ قَطعَ اللّهُ یَدَیک و رِجلَیک.
▪️دیگر چقدر حُرمت عمّهام را بین کسانی که او را میشناسند و کسانی که او را نمیشناسند، پایمال میکنی؟! خدا دست و پایت را قطع کنَد!
📚المنتخب ج۲ص۴۶۶
✅ @YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شستشوی حرم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
💠💠 شبکه کربلاء
✅ @YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌#غسلزیارت
▪️هر غسلی انجام دادید در کنار آن نیت غسل زیارت امام حسین علیه السلام هم کنید و بعداً رو به قبر امام حسین علیه سلام کنید یک زیارت برای شما نوشته میشود به همین سادگی
#امام_حسین_علیه_السلام
✅ @YaAtash