عاقا گفتید حاج محمود خواستم بگم مدّاح باید ولایی باشه مثل حاج محمود کریمی و حاج مهدی رسولی🙂
هر وقت،
خواستی «پارچهای» بخری؛
آنرا در دست «مچاله كن» و بعد رهايش كن،
اگر «چروك» برنداشت، «جنس خوبی» دارد.
«آدمها»، نیز «همينطورند!!!»،
«آدمهايی» كه بر اثر «فشارها»،
و «مشكلات»، «اخلاق، و رفتارشان»
عوض میشود، و «چروك» بر میدارند،!!
اينها «جنس خوبی» ندارند،
و برای «رفاقت»، «معاشرت»، «مشارکت»، «ازدواج» و «اعطای مسئولیت به ایشان»،
به هیچوجه «گزینهٔ مناسبی» نخواهند بود.!!
حواستون به دوستایی که انتخاب میکنید باشه
دوست زیاده ولی دوست خوب تو سختیهاس که خودش را نشون میده.
🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مشکلاتت و با خدا معامله کن
خدا دستت و میگیره
🎙 حجتالاسلام #استادعالی
🆔
میگن روز قیامت بعضی از مردم؛
از خدا میخوان اونا رو به دنیا
برگردونه تا اعمال بهتری انجام بدن":)
•
•
اما جواب اینه که:
« تو هر روز صبح به زندگی برگردونده میشدی، چه کردی؟!» 💔
+فرصت ها رو نسوزونیم!
#تلنگر
☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️
راه شهـــــداء راه حســـــین(ع)🇵🇸🇮🇷
بسم رب الشهداء🌹 نام : شهید نوید صفری تولد : 16 / تیر / 1365 محل تولد : تهران شهادت : 18 / آبان / 13
خلاصه ای از زندگی
دوستانم سلام ، من نوید صفری هستم ، متولد تهران و فرزند آخر آقای رحیم صفری که دو برادر و یک خواهر بزرگتر هم داشتم .
از دوازده سالگی جذب مسجد سیدالساجدین تهرانپارس شدم و شانزده سال پای ثابت این مسجد بودم . بعد از سربازی هم که عضو سپاه شدم ، در این مسیر ماندم .
با آغاز درگیری در سوریه ، اولین بار بهمن سال 1394 به آن دیار رفتم و عید سال 1395 برگشتم اما چیزی از مقصد سفرم ، به مادرم نگفتم تا نگران نشود ولی برای اعزام دومم دیگر رضایت او را گرفتم و با آگاهی تمام اعضای خانواده راهی سوریه شدم .
آخرین بار 21 مرداد اعزام شدم .
من یکی از پاسداران مستشار در سوریه و از دوستان و همرزمان شهید سعید علیزاده و شهید رسول خلیلی بودم .
چهار ماه بود که به تازگی ازدواج کرده بودم ، سال 1395 ، در سالروز میلاد پربرکت امام حسن عسکری(ع) ، در گلزار شهدا بود که خطبه محرمیت بین من و همسرم خوانده شد . مدتی بعد هم خطبه عقد ما به صورت تلفنی توسط رهبر معظم انقلاب خوانده شده است .
قبل از اعزام آخرم به مادرم قول دادم که این دفعه هم که بروم ، برمی گردم سر فرصت کارهای عروسی ام را انجام می دهیم . قرار بود آذرماه مراسم ازدواجمان را برگزار کنیم .
من برای انجام ماموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بودم و پس از پایان ماموریت به درخواست خودم و با اجازه فرماندهان به دیرالزور البوکمال اعزام شدم .
در 18 آبان ماه سال 1396 طی نبرد با تروریست های داعش در شهر البوکمال من و دو نفر از رزمندگان سوری زخمی و به اسارت تروریست ها در آمدیم .
مدتی خبری از من نبود تا اینکه با آزادی کامل شهر البوکمال از لوث تروریست های تکفیری در تاریخ 5 آذر ماه 1396 پیکر من شناسایی و به دامان مادرم بازگشت ...
مادر شهید
حرف اعزام به سوریه را مطرح کرد و دوباره دنبال رضایت گرفتن از من بود . من گفتم اگر رضایت ندهم چه ؟ گفتم نوید جان ، ما از سهم خودمان شهید دادیم ، هم عمویت شهید است ، هم دایی ات ، خانواده ما دیگر طاقت از دست دادن یک جوان دیگر را ندارد .
نوید خندید و گفت نه مامان . این سهم مادرانتان است . آنها سهم خودشان را داده اند . گفتم خب من هم خواهر شهیدم دیگر . گفت نه تو باید سهم خودت را بدهی . بالاخره آنقدر اصرار کرد که من رضایت دادم .
پدر شهید
علاقه اش به شهدا و شهادت آن قدر بود که همیشه در گلزار شهدا سراغش را می گرفتیم . حتی با یکی از شهدای مدافع حرم در همین گلزارشهدا و سر مزار او دوست شده بود .
می گفت یک بار رفته سر مزار شهید رسول خلیلی . نوشته های روی سنگ مزار را خوانده و دیده بود از او کوچکتر است . بعد رو به شهید رسول خلیلی کرده و گفته بود شما چهارماه از من کوچکترید . من اینجا زنده باشم و شما نه !...
از همان جا با این شهید دوست شده بود و همیشه سر مزارش می رفت . علاقه اش آنقدر زیاد بود که کنار مزار شهید خلیلی یک جای خالی بود . نوید آنجا را به عنوان مزار خودش انتخاب کرده و کروکی اش را کشیده و وصیت کرده بود اگر من شهید شدم من را اینجا دفن کنید .
بسمه تعالی
وصیت نامه پر از زحمات
مختصر عرض که برای شما زحمات زیادی دارد
سلام علیکم خدمت خوانندگان این متن
اولازهمه اینکه بنده برای جهاد حرکت کردم و اگر در حین کار خداوند منت نهاد و سطح توفیق حقیر را بالا برد و ان شاء الله از من در مورد شهادت پرسید و به اذن خودش لبیک گفتم از شما درخواست دارم اولازهمه اگر پیگیری بازگشت یعنی اگر جسمی از گناه لبریز برگشت او را به حرم اباالجواد (ع) حضرت علی بن موسیالرضا (ع) ببرید و طواف دهید طوری که پیکر ضریح را ببیند.
دوم اینکه حقیر را با لباس پاکیزه سبز پاسداری که دارم دفن کنید اگر شد بدون غسل.
سوم اینکه محل دفن و مدفن حقیر پشت سر و پهلوی شهید رسول خلیلی باشد اگر شد در باغچه کناری چسبیده به رسول. این را به مسئولین بگویید که اگر مخالفت کنند حلال نمیکنم اگر نشد پشت رسول در وسط راه که زیر پای زائران شهدا و رسول باشم طوری که مزارم با زمین همسطح باشد امیدوارم که میسر باشد.
راه شهـــــداء راه حســـــین(ع)🇵🇸🇮🇷
خلاصه ای از زندگی دوستانم سلام ، من نوید صفری هستم ، متولد تهران و فرزند آخر آقای رحیم صفری که دو ب
روح پاک و مطهر این شهید والامقام قرین رحمت واسعه الهی و یادش گرامی باد ، ان شاءالله با حضرت ارباب امام حسین علیه السلام محشور باشند ، 🤲💚🙏🌺