در تفحص شهدا دفترچه📘 یک شهید ۱۶ ساله که گناهان هر روزش را مینوشت
پیدا شد:
گناهان یک هفته او اینها بود!
🔹شنبه:
بدون وضو خوابیدم.
🔹 یکشنبه:
خنده بلند در جمع
🔹دوشنبه:
وقتی در بازی گل زدم احساس غرور 😏کردم
🔹سه شنبه:
نماز شب را سریع خواندم
🔹 چهارشنبه:
فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت
🔹 پنجشنبه:
ذکر روز را فراموش کردم
🔹 جمعه:
تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده کردن به ۷۰۰صلوات
رفقا
طوری زندگی کنید که اگه همین الان
🌱امام زمان ظهور کرد پیشش
سرافکنده نباشیم 😔
طوری زندگی کنیم که اگه آقا ظهور کرد
بیاد بگه
تو بیا)))
تو بیا تو سپاه من ☺️ رو مون حساب باز کنه
#خنده_حلال🧡•°
شب جمعه بود
بچه ها جمع شده بودند تو سنگر⛺️
برای دعای کمیل...
چراغارو خاموش کردند
مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت💔✨
یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما
عطر بزن...ثواب داره
- اخه الان وقتشه؟🤦🏻♂
بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا☺️
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
بعد دعا...
که چراغا رو روشن کردند
صورت همه سیاه بود🧔🏿
تو عطر جوهر ریخته بود...😂😜
بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند..😎
رابطه عاشقانه ای با خدا داشت.
این را از صحبت های خصوصی اش می فهمیدیم.
من از بقیه نیروها رزمنده کوچکتر بودم.
غیر مستقیم مرا نصیحت میکرد.
یکبار به من گفت:
خدا،خدا،خدا........
همه چیز دست خداست.
تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از خداست.
ما باید مطیع محض او باشیم.
او از سود و زیان ما خبر دارد.
هرچی گفته باید قبول کنیم.
خیر و صلاح ما در همین است.
شهید ابراهیم هادی
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
#رزق_معنوے #سلام_به_ارباب🌤☺️
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً مابَقيتُ
وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ...
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ♥️
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ🌸
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🍃
وَعَلى اَصْحابِ الحسین✋🏻✨
••
شب عملیات بود...
هر کس پشت لباسش چیزی نوشته بود...
سید مجتبی نوشته بود
«مۍروم تا انتقام #سیلیزهرا بگیرم»
حاج محسن داده بود غلام خطاط پشت پیراهنش بزرگ بنویسد
«مۍروم تا گره از #بغضعلی بگشایم»
همه نقطهۍ نهایی ارادتشان را پشت لباسهایشان حک مۍڪردند...
اما مهدۍ لباسش را پهن ڪرده بود وسط سنگر و ماژیڪ به دست، به لباس ڪه نگاه مےکرد، زار مۍزد...
نشستم کنارش...گفتم مهدۍ دادا...چی مےخواۍ بنویسی؟ بده من برات مۍنویسم...
همانطورڪه زل زده بود و اشڪ می ریخت، گفت: عباس...نمےخوام چیزۍ بنویسم...
گفتم:چرا؟
گفت دیشب خواب دیدم کنار #بقیع وایستادم....از صبح که پاشدم، نمےدونم چی بنویسم...
گفتم بده من مےدونم چی برات بنویسم...
یه جمله نوشتم پشت لباسش...
تموم ڪه شد، چنان ضجهای زدڪه ترسیدم...بعد محکم بغلم ڪرد و به زور دستم رو بوسید....
عملیات شروع شد...همه رفتن جلو...
عملیات تموم شد...همه برگشتن...
اتفاقا مهدۍ هم برگشت...اما نه خودش... نه تنش...فقط خبر #اسارتش...
سالها بعد از زبون آزادهها شنیدم، همون اول بسته بودندش پشت یڪ جیپ جنگی و وسط بیابون...
حتی جسدش هم برنگشت...
تنها چیزے ڪه از مهدی برایم مانده، همان جمله ایست ڪه پشت پیراهنش نوشتم...
«مۍروم تا #غربتصادق را میان کوچهها فریادکنم...»
#شهدارویادکنیمباذکرصلوات
#دلتونلرزید💔 #التماس_دعای_شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[°.🖤✨.°]
👤استاد #رائفےپور😍
🛑کارےکھ جلوے۹۹%گناه هارومیگیرهـ..!!😳🤭
اونـ چہ کاریھ...؟!!🧐
همراهِیڪیازدوستانش
باخداقرارگذاشتہبودندڪہدرسبخوانند
خداهمبرڪتشرابدهد ...!
چوناینقرارراڪنارِیڪخانہےقدیمـی
متروڪہگذاشتہبودند
هرشبڪہازپارڪیاڪتابخانہ
برمـیگشتندمـیزدندبہدیوارِآنخـانہ
ومـیگفتند :
یاڪریم !
الوعدهوفـا ...
مـادرسروخوندیم
برڪتشیادتنره :))
شهیدمصطفـیاحمدےروشن
----------------------------------
#شهداێۍ🎈
😍🌿♥️🍃