از توبه خسته نشید!
مگه هر بار که لباستون کثیف میشه دیگه
نمیشورینش؟
این دَرگهِ ما، دَرگهِ نومیدی نیست، صدبار
اگر توبه شکستی بازآ ❤️
هرکه؛
علیوار زندگی کند..
علیوار کار کند...
علیوار سخن بگوید...
علیوار بیندیشد...
نمیتواند از سرنوشت محتوم علیوار بگریزد..."
_دکترعلی شریعتی
4_5976424576949685163.mp3
5.77M
سَیدی گُم شدم!!
حَرم ...؟!
مولا...؟!
از کجا میشود به او برگشت؟!
#امام_علی
#غدیر
#سیدحمیدرضابرقعی
@kalame_alii
4_5954291180249287496.mp3
9.56M
-ضریح تُ
کي الان دارِه
بغَل میگیره.!!
@kalame_alii
یا مهـــ🌼ــدی...🍃
سَیدی گُم شدم!! حَرم ...؟! مولا...؟! از کجا میشود به او برگشت؟! #امام_علی #غدیر #سیدحمیدرضابرقعی
السلام علیک یا ساقـــی
من علیک السلام می خواهم....😭
عشق میبازم ڪه غیر از باختن در عشق نیست
در نبردی اینچنین هر ڪس به خاک افتاد، بُرد
#فاضل_نظری
زندگی تجملاتی_1.mp3
3.85M
#منبرمجازے✨
"تصور کنید همه ی مردم نابینا هستند و فقط شما چشم دارید... م.م🎤
#پیشنهاددانلود👌
#نشربدیم💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅🎥 استاد رائفی پور | بهترین جشنها باید براے روز غدیر باشه!
➕ڪاری ڪنید روز غدیر توے ذهن همه متفاوت بشه!
🌐پویش بزرگ مردمی
#نشرحداڪثرے💯
enc_16557245956654931384168.mp3
4M
♥️ حالا که به تو دل دادم...
🎤 امیر رضا مال اسد
🎶 استودیویی
یا مهـــ🌼ــدی...🍃
♥️ حالا که به تو دل دادم... 🎤 امیر رضا مال اسد 🎶 استودیویی
غیراز تو هرچی دلدادگی بود
از بچگی بود واز سادگی بود....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام یا مهدی... ✋🏼😭
استوࢪے
#امام_زمان💛
#سلام_فرمانده 🖐🏼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزارمحـرمبرسه
واستقیامتمیکنم💔..
#نظر_اجنه_درباره_آیت_الله_بهجت❗️
#خاطره_منتشر_نشده
🍃یک بار بچههای کوچک کتابی خوانده بودند و خیلی از جن وحشت کرده بودند . آیت الله بهجت به بچهها فرمودند : بیایید با شما کار دارم . دیدم آقا به آنها فرمودند: جن ترس ندارد ، آنها کاری به مومن ندارند .
🍃ایشان گفتند:"من خودم وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاحبخانه گفت: آنجا نرو جن دارد. گفتم: باشد به من کاری ندارند. رفتم داخل اتاق دراز کشیدم ، عمامهام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم.
🍃پاسی از شب که گذشت ، صدای پای آنها را بیرون در اتاق میشنیدم. یک دفعه احساس کردم که یکی از این پاها به در اتاق نزدیک شد. از پنجره خودش را بالا کشید و داخل اتاق را نگاه کرد. دید که من اینجا خوابیدم و عمامهام کنارم است. رفت به آنها گفت: برویم " .این آدم لشکر خداست."