تویِ فضایِ مجازی ،
جوانِ حزب اللهی و افسرجنگِ نرم؛
اما تویِ فضایِ واقعی
نماز صبح پَر..!
+به کجا چنین شتابان؟!
#تلنگر
#بهخودتبیا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم اِنی اُجدد لَه فی صَبیحة یومی هذا...
#دعای_عهد
♡••
ازهمینجابهتوفرسنگبهفرسنگسلامـ
بهتُــوازجانبِاینشاعردلتنــــگسلامـ...
♡••
پروانہراشڪایتۍازجـورِشمــعنیست
عمرےستدرهواےتُـومیسوزموخوشم...
#پاےِدرسِ_شهدا
-اگریڪ روز پاڪ باشید وگناه نڪنیدحتما آقا(عج)رادرخواب می بینے!
واگر۱۰روز پاڪ باشی ،خودحضرت راخواهے دید!》
+شهیداحمد علے نیرے
#ڪتاب_وصال📚
#امام_زمان
✳️ماجرای تحول #شهید «احمدعلی نیری» به خاطر دوری از #گناه
یڪ روز بهش گفتم من نمیدانم چرا توی این چند سال اخیر شما در معنویات رشد ڪردی . می خواست بحث را عوض ڪند اما سؤالم را تڪرار کردم . گفتم حتما علتی داره . گفت اگه طاقتش رو داری بشین تا برات بگم .
یه روز با رفقای محل و بچه های مسجد رفته بودیم دماوند . همه مشغول بازی بودند یڪی از بزرگترها گفت احمد آقا برو ڪتری روآب ڪن بیار … منم راه افتادم راه زیاد بود ڪم ڪم صدای آب به گوش رسید . از بین بوته ها به رودخانه نزدیڪ شدم . تا چشمم به رودخانه افتاد ، یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع ڪرد به لرزیدن نمیدانستم چه ڪار ڪنم .
همان جا پشت درخت مخفی شدم …می تونستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم . پشت آن درخت و کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن . همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا ڪمڪ ڪن .
خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میڪنه ڪه من نگاه ڪنم هیچ ڪس هم متوجه نمیشه ، اما خدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم . ڪتری خالی را برداشتم از جایی دیگر آب تهیه ڪردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست ڪردن آتش شدم .
به سختی آتش را آماده ڪردم و خیلی دود توی چشمم رفت و اشڪم جاری بود ،
یادم افتاد حاج آقا گفته بود هرڪس برای خدا گریه ڪند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم از این به بعد برای خدا گریه میڪنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت ڪنار رودخانه هنوز دگرگون بودم ... واشڪ میریختم و مناجات می ڪردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تڪرار این عبارات صدایی شنیدم ڪه از همه طرف شنیده میشد به
اطرافم نگاه ڪردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و ڪوه می آمد !!!
همه می گفتند سبوح القدوس و ربنا الملاڪه والروح… از آن موقع ڪم ڪم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”