از مسجد محله تا خط مقدم
اکبر قدم به قدم با بچههای محل بزرگ میشد. دم دمای انقلاب بود. نجفآباد مدام راهپیمایی میشد. اکبر محله به محله همراه بچهها میرفت وشعارمیداد.وقتی هنرستان طالقانی دررشته راه وساختمان قبول شد،عزمش رابرای استادبنا شدن جزم کرد.عصرها میرفت کمک بنای محله آجر به آجر را میداد دست استاد بنا. شر وشور انقلاب خوابید دودجنگ که بلند شد.اکبر هر روز شاهد اعزام نیرو به جنگ بود. هرچه سر سفره به پدرش اصرار کرده بود فایدهای ندیده بود. یک شب که رفته بود مسجد محله لباسهایش را کنده بود، داده بود دست دوستش. لباس بسیجی پوشیده بود و همراه بسیجیهای محله راهی خط مقدم شده بود. دوستش کلون در خانه اکبر را کوبید. همین که فاطمه در را باز کرد لباسهای اکبر را که دید، شستش تیر کشید که مرغ از قفس پرید.
گردان قبراق و چالاک
عملیات والفجر مقدماتی بهمن سال ۶۱ که گذشت، اکبر که دیگر راننده کامیونی برای خودش شده بود یاد گرفته بود ادوات جامانده از عملیاتها را با کمک بچههای لشکر نجف از گوشه کنار منطقه العماره جمع کند؛ بن و اساس گردان بنا شد. اکبر که مسئولیت یک قبضه توپ ۱۰۶ را پذیرفته بود و از زیر و بم کار با سلاح و ادوات دیگر سر در میآورد، کمکم به هدایت نیرو و رزمندهها مشهور شده بود و به فرماندهی گردان رسید. اکبر و گردانش قبراق و چالاک تکهتکه از ادوات را در راه برگشت از عملیاتهای مختلف به نام گردانشان زده بودند. تا روزی که حاج احمد کاظمی دید کار از دستش دررفته است.اکبر را صدا زد:«دیگر فرمانده گردان شدی، واسه خودت.» با بچههای ادوات، دفع پاتکها در هر منطقه، سخت نبود.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
قلقگیری قناسه
اکبر روی آخرین خاکریز تمرین دراز کشید، دوربین تفنگ قناسه را با احتیاط بست که مبادا حین جابهجایی بین زاغهها دوربین آسیب ببیند.حسن لطفی کنار اکبر دراز کشید و با دقت به انگشتهای اکبر زل زد. اکبر با حوصله پیچ تنظیم دوربین را تاب داد. چند بار هدف فرضی را نشانه رفت و شلیک کرد. قناسه که قلقگیری شدکار رابه حسن سپرد.زد سرشانه حسن. ازجا بلند شدوگفت: «سلامت نیروها از ادوات مهمتر است.»
بین پوکههای خالی و گلولهها
نبرد والفجر۴ اکبر و گردانش دربلندیهای سورن پاتک ارتش عراق راخنثی میکردند. اکبر سوارموتور تریل۲۵۰ سیسی بود. در راه رسیدن به سنگر فرماندهی گاز موتور را گرفته بود و از بین پوکههای خالی گلولهها، گرد و خاکهای جاده میگذشت. نرسیده به سنگر فرماندهی گلوله خمپاره ۶۰زیر اگزوز موتورخورد. فرورفت تو شنها.اکبر چند متر آن طرفتر پرت شد،تمام سر و صورتش زخمی شده بود. هرچه گوشهایش را بیشتر فشار داد صدای انفجار نشنید. برگشت موتورش را نگاه کرد. موتورش را برداشت و به راهش ادامه داد.
سیگارها را بفرست
پرواز جنگندههای عراقی روی سر رزمندههای حمله بدر در ارتفاع پایین بود. ۱۳اسفند سال۶۳جنوب دیگر تبدار نبود. باد دلهرهآور اسفند ماه خوزستان میوزید. رزمندههای گردان ضد زرهی ادوات در تکاپوی پدافند بودند و ضد هواییها با تمام سرعت در حال دورکردن جنگندهها.شرق رودخانه دجله پذیرای گِلهای روی زمین وپوکههای خالی بود. نعمت گردانی از چندصد متر جلوتر بیسیم زد: «اکبر اکبر، نعمتم؛ سیگارها را بفرست.» اکبر گوشی بیسیم را محکم چسبیده بود.دادزد.«نعمت نعمت،اکبرم دو نخ بیشترندارم. یکی امروز یکی روز مبادا.» اکبر به روی گردانش نیاورده بود که گلوله کم دارند. باید از دشمن بگیرند سر دشمن بریزند.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
قانون شهید
صبح حمله بدر، اکبر در بین هورها در حال تحویل قبضه آرپیجی۷ به رزمندهها بود. تیری ازکنار رانش گذشت. خونریزی از چکه چکه به شره رسید. اکبر تا سنگر بهداری رفت. ران پایش را پانسمان کردند. درد که امانش را بریده بود زیر لب گفت: «من شانسی از این حمله نمیآورم.» شدت آتش عراق شرق دجله را سه خیشه کرده بود. غروب روز بعد حمله بدر به سرخی سنگینی میزد. سنگرهای تازه پاکسازی شده محل استراحت نیروهای ایرانی شده بود. خاکریزهای نزدیک رودخانه مملو از گردانهای پیادهای بود که در کمین نشسته بودند تا برای اعزام به خط آماده باشند. صدای تیربار دشمن یک لحظه قطع نمیشد. نورافکنهای ارتش عراق تا دل سنگر، پیشانی ایرانیها را روشن کرده بود. اکبر و نیروهایش در حال آمادهسازی توپ ۱۰۶ بودند. اکبر مرتب بین نیروها در رفت و آمد بود. درد ران به استخوان پایش زده بود. شب از نیمه گذشت. امان از نیمه شبهای جزایر. پاتک لشکر عراق قطع نمیشد. اکبر به قبضه کاتیوشا نرسیده بود که کمرش سوخت. گلوله خمپاره۶۰ درست پشت سرش منفجر شد.اکبر چند متر آن طرفتر روی صورتش در بین خاکهای نرم نزدیک دجله به زمین نشست. اکبر دیگر ندید که حمله بدر بادستور عقبنشینی به پایان رسیده. رزمندههایش تکهتکه قبضهها و ادوات را صحیح و سالم به عقب برگرداندند. دیگر نبود که بفهمد مهدی باکری قبل از شهادت لابهلای آبهای هور و نیزارها به حاج احمد کاظمی بیسیم زده: «احمد حالت چطوره، کاشکی اینجا بودی، جای باصفاییه، خلاصه وقت کردی، بیا تماشا کن.» اما اگر اکبر بود پشت بیسیم میگفت: «شهادت است، قانون شهید.»
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
🔹 وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ
🔸بسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد است
📗سوره بقره، آیه 216
----------------🌱🪴🌱-------------
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همانگونه که در فیلم میبینید کودک پس از گذاشتن گل بر روی مزار شهید مدافع حرم در گلستان شهدا اصفهان جملهای نامفهوم میگوید و آن جمله این است:
میگه دستت درد نکنه برام گل گذاشتی❤️😳
🔹️مادر بچه میگوید: ابتدا نفهمیدم چه گفت، منزل که آمدیم، فیلم را که دیدم از او پرسیدم: کی این جمله را بهت گفت!!! دخترم در جوابم گفت: همون شهیدی که براش گل گذاشتم با صدایی زیبا از زیر زمین بهم گفت: دستت درد نکنه برایم گل گذاشتی.❤️
📌به درستی که خداوند متعال در قرآن به زنده بودن شهدا اینگونه اشاره میفرمایند: وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ (شهدا زنده هستند و نزد خدا روزی میگیرند)
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
بسم رب الشهدا والصدیقین
🌷🌷🌷
شهید حسین فصیحی
فرزند حسن
ولادت.۱۳۴۵
محل تولد دستجرد جرقویه علیا
شهادت.۱۳۶۵/۱۰/۲۶
محل شهادت.شلمچه کربلای ۵
سن ۲۰سالگی
محل مزار گلزار شهدای بهشت محمد دستجرد جرقویه علیا
🌼🌺🌸
ای ماه چه وقت گم شدن بود تو را
ای سرو چه وقت خم شدن بود تو را سیمین بدنت به خون دل پروردم
کی وقت جنازه و کفن بود تو را
💐💐💐
نثار روحش صلوات
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
42.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مزارمطهرمیثم تمار
غلام خرما فروشی که از صحابه خاص امیرالمومنین شد...
#سیدکاظم_روحبخش
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدح بسیار زیبای حضرت امیرالمومنین توسط #شهیدمدافع_حرم_حامد_بافنده🌷
ثواب ذکر #یاعلی هدیه به روح مطهر شهدا کنید.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
هدایت شده از حفظ آثار شهدای دستجرد
حسین سالها بعد از شهادت عکسش را به مادر رساند!
بر روی لینک لزنید تا به سایت جوان وصل شوید و مطالعه کنید
👇👇👇
https://www.javanonline.ir/fa/news/1081963/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%B9%DA%A9%D8%B3%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF
چاپ خاطرات شهید حسین فصیحی فرزند حسن در روزنامه جوان ۲۲ اسفند ۱۴۰۰
شهادت ۲۶ دی ماه ۱۳۶۵
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
️✨🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃 😭🏴😭🏴
🍂🌺🍃
🌺🍃
#وفات_حضرت_زینب سلام الله علیها
😭
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر بحق عمه سادات حضرت زینب الکبری سلام الله علیها
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🏴 فرا رسیدن سالروز رحلت ام المصائب حضرت زینب کبری علیها السلام تسلیت...
━━🕊🥀🕯🥀🕊━━
#ام_المصائب
#حضرت_زینب
#وفات_حضرت_زینب سلام الله علیها
🏴😭🏴
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر بحق عمه سادات حضرت زینب الکبری سلام الله علیها 🤲
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398