فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #داستان_صوتی ( 3 دقیقه در قیامت )
♦️ قسمت نهم
♦️ تجربه ای نزدیک به مرگ !!!
♦️ کاری از گروه فرهنگی صدای میقات و شهید ابراهیم هادی
#سه_دقیقه_در_قیامت
@Yaran_Emam_Mahdi_313
02.Baqara.090.mp3
1.85M
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌴 تفسیر قطره ای🌴
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸 #سوره_بقره🌸
🎋#قسمت_نود🎋
🍀 #التماس_دعای_فرج 🍀
@Yaran_Emam_Mahdi_313
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀
شرح دعای ندبه_18.mp3
12.08M
#شرح_دعای_ندبه ۱۸
✨چرا در جوامع اسلامی، که به #امام معتقدند، این حجم از بیقانونیها و بیاخلاقیها دیده میشود؛
اما در جوامع غربی، اخلاق بیشتر رعایت میشود؟
※ تفاوت وضعیتِ #انسانی و #آخرتی این دو دسته چگونه است؟
#استاد_شجاعی 🎤
@Yaran_Emam_Mahdi_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مردم همت کنید...
💚 فضای مجازی رو خرج
امام زمان کنید...
@Yaran_Emam_Mahdi_313
﷽؛
💎 ##تمثیلات_مهدوی
💠این بار به عشق مولا صاحب الامر و الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و برای رضای خدا 🔰
#فرارسیدن_زمان_نصرت_مولا
@Yaran_Emam_Mahdi_313
⭕️ هکر مغز، هکر شخصیت
#مهدویت_و_رسانه ١٨
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْ🌹
@Yaran_Emam_Mahdi_313
💐🥀🌴🌺🌴🥀💐
#شهدا
#امام_زمان_عج
#عنایت_ولیعصر_عج
#شهید_بروجردی
جلسهای داشتیم. وقتی که از جلسه برگشتیم، شهید بروجردی به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد. شب بود و بیرون، در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دوی نیمه شب بود، میخواستیم عملیات کنیم. قرار بود اوّل پایگاه را بزنیم، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم. جلسه هم برای همین تشکیل شده بود. با برادران ارتشی تبادل نظر میکردیم و میخواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم. بعد از مدتی گفتوگو هنوز به نتیجهای نرسیده بودیم. باید هر چه زودتر محلّ پایگاه مشخص میشد، و الّا فرصت از دست میرفت و شاید تا مدتها نمیتوانستیم عملیات کنیم.
چند روزی میشد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا میکرد. خستگی داشت مرا از پای در میآورد. احساس سنگینی میکردم، پلکهایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازه خوابیدن میگشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم. بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشهای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم. قبل از نماز صبح از خواب پریدم. بروجردی آمد توی اتاق، در حالی که چهرهاش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود. دلم گواهی داد که خبری شده است. رو به من کرد و پرسید: #نماز_امام_زمان_(ع) را چطور میخوانند؟
با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که میخواهی نماز امام زمان (ع) را بخوانی؟ گفت: نذر کردهام و بعد لبخندی زد.گفتم: باید مفاتیح را بیاورم. مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم. نماز را که خواندیم، گفت: برو هرچه زودتر بچهها را خبر کن.
مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچهها را خبر نمیکرد. وقتی همه جمع شدند گفت: برادران باید #پایگاه_را_اینجا بزنیم، همه تعجب کردند.بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت: باید پایگاه اینجا باشد.#فرمانده_سپاه_سردشت هم آنجا بود. رفت طرف نقشه و نقطهای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد. بعد در حالی که متعجب، بود لبخندی از رضایت زد و گفت: بهترین نقطه همین جاست، درست همین جا، بهتر از اینجا نمیشود.
همه تعجب کرده بودند. دو روز بود که از صبح تا شام بحث میکردیم، ولی به نتیجه نمیرسیدیم؛ حتی با برادران ارتشی هم جلسهای گذاشته بودیم و ساعتها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم. حالا چطور در مدتی به این کوتاهی، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟ یکی یکی آن منطقه را بررسی میکردیم، همه میگفتند: بهترین نقطه همین جاست و باید پایگاه را همین جا زد.
رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشهای نشسته بود و رفته بود توی فکر. چهرهاش خسته نشان میداد، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابیهای این مدت خستهاش کرده بود. با اینکه چشمهایش از #بیخوابی_قرمز_شده بودند ولی انگار میدرخشیدند و شادمانی میکردند. پهلوی او نشستم، دلم میخواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است. گفتم: چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی، الآن چند روز است که هرچه جلسه میگذاریم و بحث میکنیم به جایی نمیرسیم. در حالی که لبخند میزد گفت: راستش پیدا کردن محلّ این پایگاه کار من #نبود. بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشه بزرگ روی دیوار مینگریست ادامه داد:
شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان (ع) و گفتم که ما دیگر کاری از دستمان برنمیآید و فکرمان به جایی قد نمیدهد، خودت کمکمان کن.
بعد پلکهایم سنگین شد و با #خودم_نذر کردم که اگر این مشکل حل شود، به شکرانه #نماز امام زمان (ع) بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم.
تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمیآورم. ولی انگار مدتها بود که او را میشناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم.
آمد و گفت که اینجا را پایگاه بزنید. اینجا محل خوبی است و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن #آقا_نشان میداد را به خاطر سپردم.
از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست. بلند شدم و آمدم #نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم و خلاصه اینگونه و با توسل به وجود #مقدس_امام_زمان (ع) مشکل رزمندگان اسلام حل شد.
#منبع:
کتاب امام زمان (عج) و شهدا
#جمعه
@Yaran_Emam_Mahdi_313
4_5798784437529348622.mp3
1.39M
🌅
👌اذان با صدای زنده یاد
❤️شهید والامقام باکری❤️
دلتون شکست التماس دعا✅
حی علی الصلاه📢
🌹تا زنده ایم رزمنده ایم🌹
@Yaran_Emam_Mahdi_313
📌 سؤالهای آشنا در سالها پیش
❓ زندانشان کجاست؟ راهش طولانیست؟ احتمالا رسیدن به آنجا سخت است، ولی شیرین... بگویم برای چه میخواهم به آنجا بروم؟ ولش کن شاید سرزنش شَوم. شاید جانم به خطر بیافتد. نکند هزینهٔ زیادی برای ملاقات بخواهند.
◾️ ولش کن آن امام بزرگوار نیاز به امثال من ندارد که. سرانجام امامشان پس از مرگ مظلومانهای آزاد شد و این فقط به خاطر عدم شناخت بود...
🔘 شهادت #امام_کاظم تسلیت باد.
سختیها را تحمل کنید
این انقلاب با نهایت اقتدار و توان
به انقلاب جهانی #امامزمان اتصال پیدا میکند✨
• #شهیدهمت •
@Yaran_Emam_Mahdi_313