eitaa logo
حرفای خودمونی
116 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ز گریه شام و سحر دیده چند تر ماند دعا کنیم که نی شام و نی سحر ماند
صائب.aac
2.64M
تقدیم به صائب عزیز❤️🌿
برای عزت مکتوب او به دست آرید فرشته یی که به مرغان نامه بر ماند
نهاده ام به جگر داغ عشق و می ترسم جگر نماند و این داغ بر جگر ماند!
ز بس فتاده به هرگوشه پاره های دلم فضای دهر به دکان شیشه گر ماند!
تنها جایی که سکوتش اشک میاره اونجاییه که میون یه عالمه سنگ‌قبری ایستادی که روی همشون با رنگ خون بزرگ نوشته: - شهید . و تو نمیدونی کدوم مزارُ انتخاب کنی و کنارش از دلتنگی‌هات بگی..!
نمیدانم که قلبم از کجا تعلیم میگیرد!! بدون مشورت با من، خودش تصمیم میگیرد! من از روز تولد تا کنون از بس که دلتنگم همیشه روز میلادم، دل تقویم میگیرد! چرا حس میکنم در جای دوری -که نمیدانم- یکی هر شب برایم مجلس ترحیم میگیرد! مرا اینقدر در محدودیت نگذار! می میرم! که قلب کشوری در موقع تحریم، میگیرد! نگو در یک زمان خاص باید منتظر باشم! دل ِ ساعت - اگر زنگ اش شود تنظیم- میگیرد! به آرامی مرا توجیه کن گر ساده دل هستم که قلب ساده گاه از شدت تفهیم، میگیرد! همه در موقع تصمیمگیری در پی عقل اند برای من ولی تنها دلم تصمیم میگیرد ! ..
⌠‌⌠‌یه قربون‌صدقه لر؎ هسٺ؛ که میگه : « دردٺ مِن ٺیام سِٺینوم » یعنی : ⤹ درد وبلاٺ بزنه ،به چشام تڪیه گاه وپناهم..!🥹🫶🏻🌱⌡⌡
یہ جملہ ڪوࢪدۍ هست ك میگہ : تاقانہ ڪے ناوۍ دلم یعنے : دوࢪدونہ‌ۍ قلب من یعنے هیچ ڪسے مثل تو نیست بࢪاۍ من یعنے تو عزیزتࢪین آدم زندگے منے🤍ֶ 𖥻
در من ، منی پنهان است با خیالی درگیر ‌.
±اونایے ڪہ همدیگہ ࢪو دوست داࢪن حتے زمان قهࢪ هم یہ بهونہ واسہ حࢪف زدن پیدا میڪنن : )🍭💖˖࣪ᝰ ָ࣪
دل لبریز از کلمات و زبان رخصتِ سخن نمی‌دهد .
نباشد آتشی سوزنده‌‌تر از آتشِ دوری .
تنها خیالِ محالت در سر است‌ .
شب ، سرشار از خاطره می‌گذرد .
رویِ حضورِ پررنگم پاک کن کشیدم .
تا استخوان مبتلا به درد .
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟ طاقت داغ فراق این همه ایامم نیست؟
- من همانم ک خود قاتل و خود مقتولم؛ من همان مسئله‌ی ساده ولی مجهولم!
بهترین توصیف لانگ دیستنس اونجاست که میگه: «غربت آن است که با جمعی و جانانت نیست...🤍»
بچه‌ها عاشق بشید وگرنه میشید مصداق بارز این حرف : عمـــر که بی‌عشــق رفت، هیچ حسابش مگیـــر :) +از ما گفتن بود🙃
میخ‌میگه‌من‌سوراخ‌کردم چَکُش‌خندش‌میگیره! (: ( حکایت خیلیاس ) «تکستی»
به‌قبرستان‌گذر‌کردم‌کم‌و‌بیش ‌بدیدم‌دولتمند‌و‌درویش ‌نه‌درویش‌بی‌کفن‌در‌خاک‌رفته نه‌دولتمند‌برده‌یک‌کفن‌بیش «تکستی»
اگر‌ابر‌ها‌گریه‌نمیکردند جنگل‌ها‌نمیخندیدند «تکستی»