شاعر شدنم را بگذارید به پایش او بود که اینگونه مرا دربدرم کرد..! #امير_حسين_اثنى_عشرى

‌ به هر سلاح که خون مرا بخواهی ریخت حلال کردمت ،الا به تیغ بیزاری #سعدی 🌴💙🌴

‌ ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم چون شمع به پروانه مظلوم رسیدیم... با آیت کرسی به سوی عرش پریدیم تا حـی بدیدیـم و به قیـوم رسـیدیم #حضرت_مولانا ‌‌🌴💙🌴

خزان گَر باغ و بُستان را بِسوزد بِخَنداند جهان را نوبَهارم جهان گوید که بازآ ای بهاران که از ظُلْمِ خزانْ صد داغ دارم بِگَردان ساقیا جامِ خَزانی که از عشقِ بهار اَنْدَر خُمارم #مولوی 🌴💙🌴

#سعدی گر برود به هر قدم در ره دیدنت سرے من نه حریف رفتنم از در تو به هر درے تا نڪند وفای تو در دل من تغییرے چشم نمیكنم به خود تا چه رسد به دیگرے 🌴💙🌴

سلام صبح بخیر میگم به همه دوستان عزیز گرامی دوست داران شعر شاعری سلام صبح شده، شیشه مه گرفته ی زندگیت را پاک نمی کنی؟ منظره قشنگی در انتظارته… امروز، اولین روز بقیه ی زندگی توست. 🌴💙🌴

عشق مثل دریا هرگز متوقف نمیشه عشق مثل ستاره می درخشه عشق مثل خورشید گرم میکنه عشق مثل گل ها لطیفه 🌴💙🌴 و

‌ اى خوش آن دم كه پریشان به پریشان برسد! طالب آملی 🌴💙🌴

به کویش هرکه را در خاک و خون افتاده می بینم ز راه پیش بینی گریه ام بر خویش می آید 🌴💙🌴

دیده سازند خلایق به تماشای تو باز من حیرت زده از شوق دهان باز کنم 🌴💎🌴

چنان ز روی تو در نور خورده غوطه شبم که صبح گر بدمد گویم این سیاهی کیست 🌴💙🌴

با چنین چهره که امروز تو آراسته ای هر که آیینه به دست تو دهد دشمن توست 🌴💙🌴

سوی چمن چو آب روان شو که غنچه ها چون ماهیان تشنه دهان باز نموده اند

مرگ را همسنگ با هجران مدان ای دل که من بارها سنجیده ام مردن یکی هجران صد است

مُردم ز رشک چند ببینم که جام می لب بر لبت گذارد و قالب تهی کند

کدورت از می بی غش گرفته است پیراهنم ز بوی گل آتش گرفته است گفتی که از نهان دلت باخبر نِیَم تو در دلی کدام نهان بر تو فاش نیست

خدا نگهدار شاد باشید

نداند رَسم یاری بی وفا یاری که من دارم به آزار دلم کوشد دل‌آزاری که من دارم

زلفِ پریشان ز تو و شانه شدن با دلِ من زلزله ها با تو و ویرانه شدن با دلِ من طالعم از روزِ ازل ، سوختنم در غمِ تو شمع شدن با تو و پروانه شدن با دلِ من #سیدشهرام_علیزاده

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ‌... ای هیچ برای هیچ برهیچ مپیچ... #مولانا 🌴🌹🌴

یا بفرما به سرایم، یا بفرما به سر،آیم! غرضم وصل تو باشد، چه تو آیی، چه من ،آیم! #سعدی 🌴🌹🌴

دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود

‌ چون دید رخ زرد من آن شهره نگار گفتا که دگر به وصلم امید مدار زیرا که تو ضد ما شدی در دیدار تو رنگ خزان داری و من رنگ بهار #مولوی 🌴🌹🌴

دل که از ناوَکِ مژگانِ تو در خون می‌گشت باز مشتاقِ کمانخانهٔ ابرویِ تو بود 🌴🌹🌴

عالَم از شور و شرِ عشق خبر هیچ نداشت فتنه انگیزِ جهان غمزهٔ جادویِ تو بود 🌴🌹🌴

ور هیچ نباشد چون تو هستی همه هست...! #مولوی 🌴🌹🌴

اگرچه هیچ ندارم ولی چو می دانم دلی به خاطر من می تپد چه کم دارم؟ #غلیان 🌴🌹🌴

گفتند:داروی دل چیست؟ گفت:از مردمان دور بودن. 🌴🌹🌴