فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫جمعه احوال عجيبي دارد
🌼هر كس از عشق نصيبي دارد
💫در دلم حس غريبي جاري است
🌼و جهان منتظر بيداري است
@yazeynb
💫جمعه، با نام تو آغاز شود
🌼يابن ياسين همه جا ساز شود
💫جمعه يعني غزل ناب حضور
🌼جمعه ميعاد گه سبز حضور
💫جمعه هر ثانيه اش يكسال است
🌼جمعه از دلهره مالامال است...
@yazeynb
💫ابر چشمان همه باراني است
🌼عشق در مرحله پاياني است
💫كاش اين مرحله هم سر مي شد
🌼چشم ناقابل ما تر مي شد...
@yazeynb
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌼
خیلی قشنگه حتماً بخونید.😊
@yazeynb
روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت. پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان. نالان و گريان. پرسيد: مادر چرا گريه مي كني؟ پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر كرد؟ پيرزن جواب داد:350 سال!! داوود گفت: مادر ناراحت نباش.
@yazeynb
پيرزن گفت: چرا؟ پيامبر فرمود: بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند. پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد: آنها براي خودشان خانه هم ميسازند، آيا وقت خانه درست كردن دارند؟ حضرت داوود فرمود: بله
@yazeynb
آنها در اين فرصت كم با هم در خانه سازي رقابت ميكنند. پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را به خوشی و خوشحال کردن دیگران ميپرداختم.
🍸برچرخ فلک مناز که کمر شکن است🍸
🍸بررنگ لباس مناز ک آخر کفن است🍸
@yazeynb
🍸مغرور مشو که زندگی چند روز است🍸
🍸در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است
🌼دلنوشته
@yazeynb
به تو از دور سلام...
در اوجی که صورتهای پوشیده از ماسکهای سیاه با تیغ شمشیرهای برندهی آغشته به خون هزاران هزار مظلوم بی گناه تا ۱۰۰ کیلومتری کربلا رسیده بودند،
@yazeynb
سر از پا نشناختی!
پای دفاع از حریم پسر فاطمه در میان بود..
حتی هتک حرمت به ساحت مقدس ایشان در ذهنتان نمیگنجید
چه برسد به ویرانی حرمش..
و ریختن خون محبانش...
سراپا تیغ و شمشیر شدی ، هیاهویی شدی از نبرد
عملیات آزادسازی کربلا بود
پای حسین (ع) و عباسش در میان بود..
@yazeynb
یا حسین گفتی و با اذن از عباسبنعلی ،
علمش را بدست گرفتی..
شدی علمدار بینالحرمین...
حتی یک کیلومتر نزدیکتر نتوانستند شوند.
@yazeynb
سالها گذشت...
زائرین ارباب با پای برهنه به مقصد عشق پای مینهادند و حتی خاری به پایشان نمیرفت..
@yazeynb
امسال در کنار ارباب نشستهای و به زائرین اربعین غریبانهی اباعبدالله با ماسک های سپید نگاه میکنی!
به حال بی حالیه این روزهایمان دعا کن بابا
@yazeynb
دیگر علمدار نداریم💔
#دلنوشتهیفاطمهسلیمانیبرایپدر
#چهلمینجمعهڪہنیستےفرمانده💔
واربعینسیدالشھدای جان،
چہتقارن عجیبی
و نه عجب!
که @yazeynb
سر الاسرار جایگاه شهدای ما را هم در بین دو انگشت مبارک ارباب نوشتهاند؛ وقتی شب عاشورا همه چیز را به اصحاب نشان داد...
سردار شهیدم
توبهآرزوترسیدی ...
توامامحسین(ع)
رودیدۍ(:🌱🕊
@yazeynb
#سردار_شهید
👸 قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ...
@yazeynb
🧕 به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمے] فرو بندند و #پاڪدامنے ورزند و زيورهاى خود را آشڪار نگردانند مگر آنچه ڪه طبعاً از آن پيداسٺ و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براى #محارمشان آشڪار نڪنند...
@yazeynb
📚 نور / ۳۱
اینجا ،
@yazeynb
حال و روز هیچ کس خوش نیست😔😔😔
اِنگار دل همه برای تــو تنگ شده...
@yazeynb
#شهید_سلیمانی
💚یاصاحب الزمان مددی اقا💚
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غروب ِ این همه غربت، چرا نمیآیی؟
@yazeynb
زمین به دور سرم چرخ میزند پس کی
تمام میشود این روزهای یلدایی؟
کجاست جاذبهات آفتاب من؟ خسته است
شهاب کوچکت از این مدار پیمایی
کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشمهای مینایی؟
@yazeynb
تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
العجل آقا...
هر جمعه ای که میگذرد پیر میشوی
در هر غروب آن تو دلگیر می شوی
@yazeynb
می ترسم آقا بگویی به این گدا
تو باعث این همه تاخیر می شوی😔😔😔
#حکایتی_زیبا و #خواندنی
🛑رﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩی ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﻫﯽ ﺩﯾﮕﺮ میرفت.
@yazeynb
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ بودند ﻭ ﻣﺴﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ میبندند ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺎﻣﯽ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻌﺎﺭﻑ میکند. ﻣﺮﺩ
@yazeynb
ﺍﺳﺘﻐﻔﺮﺍﻟﻠﻪ ﮔﻮﯾﺎﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﺩ ﻭ ﻭﻟﯽ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ. سرانجام یکی ﺍﺯ آنان ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺷﺮﺍﺏ ﺗﻌﺎﺭﻓﯽ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩ ﮐﺸﺘﻪ میشود.
ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻥ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﮐﺮﺍﻩ ﺟﺎﻡ را ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: «ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺗﻮ میدانی ﮐﻪ ﻣﻦ به خاطر ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﺍﺏ ﺭﺍ میخورم.»
@yazeynb
وقتی مرد ﺟﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻟﺐ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﮐﺮﺩ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺧﺮﺵ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺳﺮ ﺧﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻡ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﺎن خندیدند.ﻣﺮﺩ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﮔﻔﺖ: «ﭘﺲ
@yazeynb
ﺍﺯ ﻋﻤﺮﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺷﺮﺍﺑﯽ ﺣﻼﻝ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺧﺮ نگذاشت.»« #سر_خر » كه میگویند حكايتش اين است.
💥بخون و گریه کن👇
😔😭😭😭
تو شلوغيِ اربعين ديدم زني باعباي عربي روبروي حرم سيدالشهدا(علیه السلام) با لهجه و كلام عربي با ارباب سخن ميگويد... عربي را مي فهميدم... زنِ عرب مي گفت آبرويم را نبر...
به سختي اذن زيارت از شوهرم گرفته ام...
بچه هايم را گم كرده ام ...اگر با بچه ها به خانه برنگردم شوهرم مرا مي كشد... گريه مي كرد و با سوزِ نجوايش اطرافيان هم گريه مي كردند... كم كم لحن صحبتش تند شد...😔😭😭
@yazeynb
توخودت دختر داشتي... جان سه ساله ات كاري بكن... چند ساعت است گم كرده ام بچه هايم را... كمي به من برخورد كه چرا اين طور دارد با امام حسين حرف مي زند...😇
💥 ناگهان دو كودك از پشت سر عبايش را گرفتند... يُما يُما مي كردند... زن متعجب شد...😍
@yazeynb
با خود گفتم لابد بايد الان از ارباب تشكر كند..!😄 بچه هايش را به او دادند، اما بي خيالِ از بچه هاي تازه پيداشده دوباره روبرويِ حرم ايستاد... شدت گريه اش بيشتر شد!؟
همه تعجب كرده بوديم!😨 رفتم جلو و گفتم👈 خانم چرا هنوز گريه ميكني؟😕 خدا را شاكر باش!... زن با گريه ي عجيبي گفت: 👈من از صاحب اين حرم بچه
@yazeynb
هايِ لالم را كه لال مادرزاد بودند😢 خواسته ام، اما نه تنها بچه هايم را دادند، بلكه شفاي بچه هايم را امضا كردند😭😔😭
کتاب جاده ای تا ظهور
ناصر کاوه