eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.8هزار دنبال‌کننده
32.4هزار عکس
23.5هزار ویدیو
118 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴دولت از منتقدین می‌ترسد! ⭕️ جهان آرا، عصرانه و ثریا دیگر «زنده» نخواهند بود. 🔹 برنامه های تلویزیونی «جهان آرا»، «عصرانه» و «ثریا» ۳ برنامه تلویزیونی گفت و گو محور در شبکه های افق و یک سیما بودند که به صورت زنده و در قالب گفت وگوهایی صریح و چالشی به مسائل روز جامعه می پرداختند. 🔹 حالا طبق تصمیم گیری جدید، بناست این ۳ برنامه از حالت زنده خارج شوند و پس از ضبط استودیویی و بازبینی به روی آنتن بروند. پ.ن: تفکر روحانی باید از از این کشور برچیده شود. 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸واکنش اوباما وقتی فهمید سردار قاسم سلیمانی در اتاق رئیس جمهور عراق است 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
💎امام جواد عليه السلام فرمود: ...اِنَّ لَهُ غَيْبَةٌ يَكْثُرُ اَيّامُها، وَيَطْوُلُ اَمَدُها يَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الُمخْلِصُونَ وَ يُنْكِرُهُ الْمُرْتابُونَ. ...حضرت داراى غيبتى است كه روزهايش زياد و مدّتش طولانى است. پس افراد مخلص منتظر ظهور او هستند و افراد شكّاك مُنكر او هستند. 📖منتخب الأثر، ص ۲۲۴ 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
🌹🍃 ﺟﻤﻠﻪ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ : ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ ... ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ این دو متنه کوتاه ارزشه خوندن داره !!! عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته میکند! هرداغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگرخام نمیشود👌👌 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
😍🤔 هيچ وقت از خودمون پرسيديم قيمت يه روز زندگي چنده ؟ ما که قيمت همه چيز رو با پول مي سنجيم تا حالا شده از خدا بپرسيم : قيمت يه دست سالم چنده؟ يه چشم بي عيب چقدر مي ارزه ؟ چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنيم ؟ قيمت يه سلامتي فابريک چقدره؟ وخيلي سوال ها مثل اين... ما همه چيز را مجاني داريم و شاکر نيستيم خدايا براي تمام نعمتهايت سپاس ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
توقیف سه قایق صیادی غیر مجاز کویتی در بندر ماهشهر روابط عمومی منطقه سوم دریایی سپاه: 🔹سه قایق صیادی غیر مجاز کویتی در آبهای خلیج فارس، توسط نیروهای منطقه سوم دریایی سپاه ماهشهر دستگیر شدند. 🔹این قایق ها امروز به صورت غیر مجاز وارد آب‌های سرزمینی کشورمان شده بودند. 🔹در این رابطه ۹ نفر دستگیر و تحویل مقامات قضایی شد 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
👌 ﯾﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﺎﺩﺭ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ﯾﮑﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺎﺧﺶ ﺑﻨﺎﻟﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻏﻢ ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ، ﯾﮑﯽ ﺳﻬﻤﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﻧﺼﯿﺐ ﺍﺳﺖ، ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺭﻗﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﯾﮑﯽ ﺳﯿﻠﯽ ﺷﺪﻩ ﺳﺮﺧﯽ ﺭﻭﯾﺶ، ﯾﮑﯽ ﺳﯿﻠﯽ ﻓﻘﻂ ﺷﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﻭﺭﺵ ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﺩﺍﺭﺩ، ﯾﮑﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﯾﮑﯽ ﺳﻘﻒ ﻧﯿﺎﺯﺵ ﯾﮏ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺳﺖ، ﯾﮑﯽ ﻓﮑﺮﺵ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺎﮐﻼﺱ ﺍﺳﺖ ﯾﮑﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺳﺖ، ﯾﮑﯽ ﺷﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭﯾﻼﻧﺸﯿﻨﯽ ﺳﺖ ﯾﮑﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﻩ، ﺷﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﯾﮑﯽ ﺳﯿﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﺳﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻓﻘﺮﺵ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﺎﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﭘﻮﻟﺶ ﺑﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﺎﻧﺪ ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺠﯽ ﻃﻠﺐ ﮐﺮﺩ، ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩ ﯾﮑﯽ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﻇﺮﻑ ﺑﯽ ﻏﺬﺍ ﻣﺎﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪ عجب دردی ست در اين عالم خدايا!👌🏻 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
✨ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ کتاب کشتی_پهلو_گرفته (جلسه ۱1) پیامبر شبانه می‌بایست از مکه هجرت می‌کرد، در آن زمان که چهل کافر قداره بند دور تا دور خانه‌ی او را در محاصره داشتند و چهل شمشیر خون آشام لحظه می‌شمردند تا خون او را به تساوی میان خویش، تقسیم کنند. پیامبر، ایثارگری می‌طلبید تا در جای خویش بخواباند و کفار را ناکام بگذارد. آن ایثار منش هیچکس جز پدر شما، علی بن ابیطالب نمی‌تواسنت باشد، وقتی پیامبر به او اشارت فرمود و از او نظر خواست. او نپرسید: من چه می‌شوم؟ عرضه داشت: - شما به سلامت می‌مانید؟ پیامبر فرمود: آری، پسر عموی گرامی‌ام. و وقتی دل ما، از هول و اضطراب، قرار نداشت، علی شیرین‌ترین خواب عمرش را آنشب به رختخواب پیامبر، هدیه کرد و شان نزول آیتی دیگر از قرآن را بر افتخارات خویش افزود. ملائکه حیرت کردند و خدا مباهات ورزید: ✨وَ منَ النّاس مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاء مَرْضاتِ اللَّه، وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعباد (سوره بقره/207) و میان مردم کسی هست که جانش را با رضای خدا، تاخت می‌زند و خدا دوستدار (اینگونه) بندگان است. پیامبر بر دوش سلمان از میان کفار چشم و دل کور عبور کرد و آنان نفهمیدند. پرسیدند: چیست بر دوش تو؟ سلمان راستگو گفت: پیامبر. آنان خندیدند و نفهمیدند و به بستر پیامبر هجوم بردند. آنچه می‌خواستند در رختخواب بود اما نمی‌دانستند. آنان جان پیامبر را می‌خواستند و علی، جان پیامبر بود. 👌علی آینه‌ی تمام نمای پیامبر بود، «انفسنا و انفسکم» در آن مباهله‌ی تاریخ ساز، شان علی بود اما آنها که درکشان بدین پایه نمی‌رسید و فقط جسم پیامبر را می‌شناختند، خود را ناکام یافتند و خشمگین و زخم خورده بازگشتند، صدای سایش دندان‌ های کینه‌ جویشان در گوش شب طنین می‌افکند اما دستشان از جهان کوتاه بود که جهان در غار ثور، رحل اقامتی سه روزه افکنده بود. دل مسلمانان از خلاصی پیامبر قرار و آرام یافت اما جسم و جان و خانمانشان نه. کفار و مشرکینی که پیامبر را دور از دسترس می‌یافتند زهر خود را به جان مومنان و بستگان او می‌ریختند. اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
… 🌿اگر هنــــــگام وضوء ســــردی آب استخوانت را بــــه درد آورد بدانکــــــه جهـــــنم استخوانـــــ سوزتر است.🔥 ✨ … 🌾اگر پوشش باعث عـــــرق کردنت گشــــته بدانـــــکه جهـــــنم آب نه بلکه گوشت و خـــــون بدنت را می کـــند.💦 🔸قل نار جهنم أشد حرّا✨ِ 💥بگو که آتش جهنم شدید ترین حرارت است🔥 😍التماس دعای فرج وشهادت😍 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
💠 جوان کافری عاشق دختر عمویش شد، عمویش پادشاه حبشه بود. جوان رفت پیش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شده‌ام، آمدم برای خواستگاری. پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت عمو هر چه باشد من می‌پذیرم شاه گفت: در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو، جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می‌شناسند جوان فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها شد. به بالای تپه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان، جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان رفت. گفت: ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی؟ گفت: تو را با علی چه کار است؟ گفت: آمده‌ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است. گفت: تو حریف علی نمی‌شوی. گفت: مگر علی را می‌شناسی؟ گفت: بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟! گفت قدی دارد به اندازه‌ی قد من، هیکلی هم‌هیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم. خب چه برای شکست علی داری؟ گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش، جوان خنده‌ی بلندی کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبدالله. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم به هم زدن، کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشم‌هایش اشک می‌آید. گفت: چرا گریه می‌کنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته می‌شوم. مرد عرب، جوان را بلند کرد، گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. گفت: مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، که اگر من بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان، بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من می‌خواهم از امروز، غلام تو شوم یا علی. پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب 📚بحارالانوار ج3 ص 211 امالی شیخ صدوق 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥کلیپ درباره رحمت خدا💥 👈توبه... "آمرزش گناهان" داستانی درباره امیدواری به آمرزش خدا...❣ 💚@yazeynb💚 💚@yazeynb💚