🌴 #یازینب...
آقا جان😭 اسم مارو هم توی غلامات دیده بودی😭 نکنه اسم ما تو نوکرات نباشه😭 تو زائرات،تو عاشقات نباشه
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم😭
بگو محبت ما ریشه از ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانه ی خون
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد😭
حسین..😭
🌴 #یازینب...
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم😭 بگو محبت ما ریشه از ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانه ی خون
کسی نگه:من گنهکارم،شیطون اولین کاری که میکنه،جوری تو دلت رو خالی میکنه،هی به خودت میگی: ما که آب از سرمون گذشته….😭
حُر با اون گناهی که مرتکب شد،گناه بالاتر از این،راه حسین رو ببندی،گناه بالاتر از این دلِ زینب رو بشکنی…😭
اما یه لحظه برگشت،یه لحظه تصمیم گرفت،یه لحظه به خودش اومد،بعد این خانواده هم عجیب خانواده ای هستن،یه لحظه اومد خدمت آقا “هَل لی مِن توبه😭
آیا من اجازه دارم توبه کنم😭
حضرت اصلاً گذشته اش رو یادش نیاورد،نگفت:تو!حالا اومدی توبه کنی…😭 حضرت فرمود:” اِرفَع رأسَک”سرت رو بالا بیار...😭
#محرم
#امام_حسین
دیشب صدایت میزدم ای حُر! کجایی😭
تو حُر مایی، حُر مایی،حُر مایی
ای خدا! میشه آقا به من و تو هم بگه: شما مال من هستید…
تو بین دشمن بودی و من با تو بودم
هر لحظه از تو دل ربودم، دل ربودم
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت...😭
🌴 #یازینب...
دیشب صدایت میزدم ای حُر! کجایی😭 تو حُر مایی، حُر مایی،حُر مایی ای خدا! میشه آقا به من و تو هم بگه:
نفرین کرد به ظاهر،” ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ”مادرت به عزات بشینه و گریه کنه، دیدن حُر سرش رو انداخت پایین،عرق شرم پیشانیش رو گرفت….ببین نفرین حُر، چه کرد به ظاهر با دل حُر..😭
حُر! آندم که گفتم مادرت گرید برایت
نفرین نکردم،بلکه می کردم دعایت
آنجا که گفت:چشم مادر بر تو گرید
می خواستم زهرای اطهر بر تو گرید😭
یه جایی امام دست گذاشت که حُر به هم بریزِ، حُر اون ماهیت خودش رو نشون بده،ذات قشنگ خودش رو ، رو کنه،تا گفت: مادرت به عزات بشینه،سرش رو انداخت پایین،گفت:آقا! اگه هر کی غیر از شما اسم مادرمو آورده بود،زنده نمی موند، اما من چه کنم😭
شما فرزندِ فاطمه اید،اسم مادرت زهراست...😭
#محرم
حُر،حُر شد به خاطر ادبش،اگه دنبال عاقبت به خیری هستی،راهش همینه،احترام کرد به نام بی بیِ دو عالم...😭
دانی که چون شد،دامن مارا گرفتی😭
تو احترامِ نامِ زهرا را گرفتیمی
خواستم در این گلستان یاس باشی
می خواستم همسنگرِ عباس باشی
می خواستم زخم سرت را خود ببندم
بر زخم های پیکرت چون گُل بخندم
زهرا همان آغاز، هستت را گرفته با چا
درِ خاکیش دستت را گرفته..😭
سادات منو ببخشن،میخوام بگم: دشمن شنید اسمِ مادرِ امام رو احترام کرد،ای نامرد مردمِ مدینه،دید فاطمه پشتِ دَرِ،دید صدای فاطمه پشت در میاد،حُر به نام مادر امام احترام کرد،اما نانجیب نوشت تو نامه اش: معاویه! اومدم برگردم،یاد علی افتادم،چنان لگدی به در زدم،صدای شکستن استخوان هاشو شنیدم….😭
وای مادرم...😭
#محرم
🌴 #یازینب...
سادات منو ببخشن،میخوام بگم: دشمن شنید اسمِ مادرِ امام رو احترام کرد،ای نامرد مردمِ مدینه،دید فاطمه پ
شب حُر باید بری پشت در و دیوار،باید بری سر سفره ی حضرت زهرا…😭
حُر برگشت،چه برگشتنی، گفت:آقا! من اولین نفری بودم که راه رو بستم،میخوام اولین نفری باشم که جونم رو برات فدا می کنم،لَه لَه میزد برا شهادت،رفت میدان،خودش رفت،نوشتن:پسرش هم رفت،غلامش هم رفت،حق رو اَدا کرد،وقتی افتاد رو زمین،حُر یه لحظه به خودش نهیب زد..گفت:حُر! منتظر حسین نباش،حبیب باید منتظر حسین باشه،زهیر باید منتظر حسین باشه،تو همین که بهت اجازه داد جونت رو فدا کنی برات بسه،منتظر نباش،نوشتن فرق حُر شکافته شده بود،خون رو چشماش رو گرفته بود،یه مرتبه دید یه دست مهربون سرش رو از رو خاک برداشت،خون رو از چشماش پاک کرد،چشمش رو باز کرد دید آقاش حسینِ…کیا آرزو دارن موقع جون دادن آقاشون رو ببینن...😭
حسین...😭