بسم الله، از امام زمان مدد می گیرم، از این آقازاده باب الحوائج، شب هفتمه، از فردا قصه عطش شروع می شه، از فردا داستان عطش به خودش شكل تازه ای می گیره...😭

كدوم عطش😭 اصلاً این عطش چیه😭 چیه كه از آدم ابوالبشر وقتی كه خمسه طیبه رو بهش یاد میده، جبرئیل به اسم اباعبدالله (علیه‌السلام ) كه میرسه،برا آدم روضه عطش خوانده می شه😭 #محرم حسین...😭

از آدم تا خاتم، پیغمبر ما هم همینطور، هنوز به دنیا نیومده، این آقا تو رحم مادرش روضه عطش می خونه،😭 این چیه؟ عطش عطش، هركی می رسه می گه عطش...😭 حسین...😭

امام سجاد (علیه‌السلام) می خواد برا باباش سنگ قبر درست كنه، با انگشت می نویسه: هذا قبر حسین بن علی الذی قتلوه عطشانا...😭 حسین...😭

امام رضا (علیه‌السلام) به ریان بن شبیب می خواد حدیث بگه، یه جمله می گه: صغیرهم یمیتهم العطش، همه می گن عطش، آقات،😭 امام زمان (عج) وقتی تكیه به دیوار كعبه می زنه، میگه یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ بكربلا عَطشاناً، چرا این عطش اینقدر مهمه...😭 #امام_حسین

بچه ها این مقدمه روضه منه، چه خبره تو این عطش، چه سرّی تو این عطش نهفته است، اینقدر سخت و جانگدازه این عطش...😭 حسین..😭 #محرم

از فردا آب رو می بندند. اهل بیت پیغمبر در محاصره بی آبی قرار می گیرند،من از شما سوال می كنم، مگه سپاه ابی عبدالله چه سپاهیه؟ یه عده زن و بچه با حسین هستند، از روز اول دستور دادند، حسین رو از آب دور كنند، یه جایی حسین (علیه‌السلام) خیمه بزنه، یه جایی كه فاصله داشته باشه با شریعه، با این راحتی نزدیك نشه..😭 فدات بشم امام حسین.‌‌..😭

یكی از اون حرفایی كه حر بن یزید ریاحی رو منقلب كرد، یه مواجهه ای داره با عمرسعد روز عاشورا، باهاش حرف زد، حر به عمرسعد لعنت الله علیه گفت: عمرسعد این آبی كه تو بستی به حسین، حیوانها ازش استفاده می كنند، تو چیكار داری😭 كجای دینه😭 این زن و بچه باهاشن، سه روز آب رو بستی، ببین صدای گریه قطع نمی شه...😭 حسین...😭

اینها اینقدر پست بودند، آب رو بستند می خواستند از نظر ضعف جسمانی، وقتی آب نباشه،كم كم بدن قواش تحلیل میره😭 جانبازا، بچه رزمنده ها، اگه تو جلسه باشند، تو جبهه تشنگی كشیدید دیگه، دیدید تشنگی چیكار می كنه با آدم، اونم رو بچه، بعد آدم زخمی می شه، مجروح می شه، زخمی آب بدنش تحلیل می ره، نیاز به آب داره، اینها همه نشون میده عطش چه كرده....😭 من خودم با چشم خودم دیدم و حسش کردم 😭😭 عطش...😭 حسین ...😭 #محرم #امام_حسین

الله اكبر،😭 اما همه داستان عطش برای اصحاب و یاران و لشكریان اباعبدالله، هر جوری بگی قابل توجیهه، اما برا یه نفر قابل توجیه نیست، بهتر بگم، همه رو می تونی آروم كنی، همه زبون دارن می تونن اظهار عطش كنن، آدم باهاشون حرف بزنه، راضی شون كنه، آرامشون كنه، اما من سوال دارم، یه بچه شیرخواره رو چه جوری باید آروم كرد...😭 یا باب الحوائج علی اصغر مددی😭

روحت شاد فرمانده ،حاج قاسم...😭

اگه بچه ات تشنه باشه، این بچه بیدار شده، این بچه تشنه است، تا حالا برات پیش اومده؟ راهش ببر، باهاش بازی كن، بغلش كن، رو پات بخوابونش، فایده نداره، بچه تشنه آب می خواد…😭 مادرها اینو بیشتر متوجه میشن چی میگم 😭 یا حسین…😭

لالا، لالا لالا، ای گل پونه قناریِ بی آب و دونه خدا خودش روزی رسونه لالا، مادر تو بدون شیره گریه نکن صدات می گیره این لبِ یا این که کویره لالا، لالا لالایی..😭 علی جانم لالا، لالا لالایی..😭

وای خدایا..😭 بخدا بچه رو دست نگه داریم خود به خود گردنش، سرش، پیدا میشه...😭

لالا نشون نده اینقدر گلوتو وا کن دو دست کوچولوتو دعا بکن یه کم عموتو علی جانم،لالا، لالا لالایی...😭

لالا پرستوی سرخ و سفیدم کی گفته من شیرت نمیدم شیری نمونده ای امیدم علی جانم لالا لالا..😭 حسین...😭

امان از دل خانم رباب ...😭

گفتم یكی به سقا بگه داره میشه دیر زودتر بیاد وگرنه بچه ام می اُفته از شیر لالا لالا عزیزم‌...😭

عزیز دلم گریه نكن، اینها دلشون رحم نمیاد، صدا زد داره بچه گریه می كنه، امیر پدر رو بزنم یا پسر رو، گفت: مگه سفیدی زیر گلو رو نمی بینی، وای، حسین داشت حرف می زد، یه مرتبه دید سر علی افتاد😭😭 ای حسین…😭 #محرم

ابی عبدالله اومد پشت خیمه ها، چه گذشت به دل #امام_حسین (علیه‌السلام) ان شاءالله هیچ پدری به روز حسین نیوفته😭 ان شاءالله هیچ بابایی بچه تو بغلش نمیره..😭 حسین..‌😭

روی برگشتن نداشت، یه قدم می گذاشت، لااله الا الله😭 نمی دونم بگم یا نه😭 این بچه زیر عبا، بعضی وقت ها از حال می رفت، نمی دونم، اصلاً جونی تو بدن مونده بود، این كه میگن: فذبحوه من اذن الی الاذن، مگه یه بچه چقدر گردن داره، چقدر سر داره، رفت پشت خیمه ها، خودش با دست خودش یه قبر كند، می خوام بگم، تنها شهیدی كه حسین، خود ابی عبدالله دفنش كرد، این آقا زاده علی اصغره، دفنش كرد،😭 چرا دفنش كرد...😭 حسین‌‌‌‌..😭

من چند تا دلیل میگم، خودت دیگه ناله داری بزن، منم می شینم با تو ناله می زنم، شاید امام حسین این بچه رو دفن كرد، اولین دلیلی كه من به ذهنم می رسه، می گم حسین حال و روز خیمه ها رو می دونست، می دونست زن و بچه چه غوغایی تو دلشونه، می دونست اینها بدن علی اكبر رو دیدند، بدن قاسم رو دیدند، از همه بالاتر اینها داغ عباس رو دیدند، می دونست دیگه طاقت ندارند، اگه این بدن رو ببینند، اگه این حلقوم رو ببینند، همه دق می كنند...😭 حسین‌‌‌‌...😭

یه دلیل دیگه، ابی عبدالله شاید به علم امامت، می دونه بعد از عاشورا، اینها چیكار می كنند، زود بدن رو دفن كرد، آخه می دونه اینها آماده شدند😭 چرا😭 می دونه اینها اسب هاشون رو نعل تازه زدن، قراره رو بدنها برن و بیان...😭 وای حسین...

وای،یه دلیل دیگه، شاید به این خاطر دفن كرد، گفت: اینها خیلی نامردند، شاید به علم امامت داره می بینه، یكی یكی سرها رو به نیزه كردن، آخه یه سر شیرخواره، حسین…😭 وای امان از دل رباب😭

من و تو یه چیزی رو داریم می شنویم، مادرها خیلی گوش بدن، من و تو داریم می شنویم داریم جون می دیم، فقط امشب بگو وای امان از دل رباب...😭