eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8.3هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ...🌹🍃 🍃🌹بنام آفریدگار مهربانی 🌹🍃 امروز : سه شنبه۱۳۹۹/۰۱۰/۰۲ !! "🌹🍃 ما آدم ها گاهی یادمان می رود که باید برای همدیگر جان دهیم و از خطاهای هم بگذریم ... یادمان می رود زندگی آنقدر کوتاه هست که فرصت برگشت برای جبران نداریم ... یادمان می رود که خطاهای کوچک است که اشتباهات بزرگ را رقم می زند .... یادمان می رود دردلمان جایی را برای بخشیدن آدم هایی که دوستشان داریم خالی بگذاریم ... یادمان می رود عشق همراه با اعتماد است که زندگی می سازد ... یادمان می رود گاهی خودخواهی هایمان به قیمت نابودیمان تمام می شود ... یادمان می رود فرزندانمان با کنارهم بودنمان است که کناردیگران بودن را یاد می گیرند ... یادمان می رود جدایی بهترین راه برای تلافی خطاهایمان نیست ... : یادمان نرود که دنیا کوچک هست وتکرارندارد ...🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
چقدرتسبیحم برای آمدنت استخاره گرفت ؛ آخرش هم نیامدی ندیدی کـه دانه‌دانه شد تُـربت دلم مثل تسبیح‌ کربلا ... 😔 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
چقدرتسبیحم برای آمدنت استخاره گرفت ؛ آخرش هم نیامدی ندیدی کـه دانه‌دانه شد تُـربت دلم مثل تسبیح‌ ک
ای مهربانی که‌یوسف‌را‌به یعقوب برگرداندی... مهربان ما را بـه ما برگردان... دنیایمان امام می خواهد... ..🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
🌹🍃 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃 :بانو بهناز ضرابی.. فصل پانزدهم ..( قسمت ششم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 از صبح چهارم دی توی کشتی بودیم؛ بدون آب و غذا. منتظر شب بودیم تا یک طوری بچه ها را خبر کنیم. شب که شد من زیر پوشم را در آوردم و طرف بچه های خودمان نشان دادم. اتفاقا نقشه ام گرفت بچه های خودی من را دیدند گروهی هم برای نجاتمان آمدند اما آتش دشمن و جریان آب نگذاشت به کشتی نزدیک بشوند. رو کرد به من و گفت: حسین آقای بادامی را که می شناسی؟! گفتم: آره چطور؟ گفت: بنده خدا بلندگویی را گذاشته بود جلوی رود و طوری که صدایش به ما برسد دعای صباح را می خواند آنجا که می گوید یا ستار العیوب ستار را سه چهار بار تکرار می کرد که بگوید ستار ما حواسمان به تو است تو را دادیم یک بار هم به ترکی خیلی واضح گفت منتظر باش شب برای نتجاتتان به آب می زنیم. خندید و گفت: عراقی ها از صدای بلندگو لجشان گرفته بود و به جان خودت قدم دو هزار خمپاره را خرج بلندگو کردند تا آن را زدند. گفتم: بالاخره چطور نجات پیدا کردی؟! گفت: شب ششم دی ماه بود. نیروهای ۳۳ المهدی شیراز به آب زدند. بچه های تیز و فرز و ورزیده ای بودند آمدند کنار کشتی و با زیرکی نجاتمان دادند. دوباره خندید و گفت: بعد از اینکه بچه ها ما را آوردند این طرف آب تازه عراقی ها شروع کردند به شلیک. ما توی خشکی بودیم و آن ها کشتی را نشانه گرفته بودند. کمی که گذشت، دست کرد توی جیبش قرآن کوچکی که موقع رفتن توی جیب پیراهنش گذاشته بودم در آورد و بوسید .گفت: این را یادگاری نگه دار. قرآن سوراخ و خونی شده بود با تعجب پرسیدم چرا این طوری شده؟ دنده را به سختی عوض کرد انگارش دستش نا نداشت گفت: اگر این قرآن نبود الان منم پیش ستار بودم می دانم هر چی بود عظمت این قرآن بود تیز از کنار قلبم عبور کرد و از کتفم بیرون آمد باورت می شود. قرآن را بوسیدم و گفتم: الهی شکر صدهزار مرتبه شکر. زیر چشمی نگاهم کرد و لبخندی زد بعد شاکت شد و تا همدان چیزی نگفت اما من یک ریز قرآن را می بوسیدم و خدا را شکر می کردم. همین که به همدان رسیدیم ما را جلوی در پیاده کرد و رفت و تا شب برنگشت. بچه ها شام خورده بودند و می خواستند بخوابند که آمد با چند بسته پفک و بیکسویت نشست وسط بچه ها آن ها را دور خودش جمع کرد با آن ها بازی می کرد دانه دانه پفک توی دهانشان می گذاشت از رفتارش تعجب کرده بودم انگار این صمد همان صمد صبح یا دیروزی نبود. اخلاق و رفتارش از این رو به آن رو شده بود. سمیه ستار را قلقلک می داد می بوسید می خندید و با او بازی می کرد فردا صبح رفتیم قایش عصر گفت: قدم می خواهم بروم منطقه. می آیی با هم برگردیم همدان؟ گفتم: تو که می خواهی بروی جبهه مرا برای چی می خواهی ؟! چند روزی پیش صدیقه می مانم و بر می گردم. گفت: نه اگر تو هم بیایی مادرم شک نمی کند اما اگر تنهایی بروم می فهمد می خواهم بروم جبهه گناه دارد بنده خدا دل شکسته است. همان روز عصر دوباره برگشتیم همدان این بار هم سمیه ستار را با خودمان آوردیم. فردای آن روز صبح زود از خواب بیدار شد نمازش را خواند و گفت: قدم من می روم مواظب بچه ها باش به سمیه ستار برس نگذاری ناراحت شود تا هر وقت دوست داشت نگهش دار. گفتم: کی بر می گردی؟! گفت: این بار خیلی زود.پایان هفته بعد صمد برگشت. گفت: امده ام یکی دو هفته ای پیش تو و بچه ها بمانم. شب اول نیمه های شب با صدایی از خواب بیدار شدم دیدم صمد نیست نگران شدم بلند شدم رفتم توی هال آنجا هم نبود چراغ سنگر روشن بود. دیدم صمد نشسته توی سنگر روی سجاده اش و دارد چیز می نویسد. گفتم: صمد تو اینجایی؟! هول شد. کاغذی را تا کرد و گذاشت لای قرآن. گفتم: این وقت شب اینجا چه کار می کنی؟ گفت: بیا بنشین کارت دارم. نشستم روبرویش سنگر سرد بود گفتم: اینجا که سرد است. گفت: عیبی ندارد کار واجب دارم. بعد دستش را گذاشت روی قرآن و گفت: وصیتنامه ام را نوشتم لای قرآن است. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
عنایت‌شهیدبه‌دختر درپارتی‌شبانه این‌لبخندشهیدازاون ‌لبخندای‌خاصه... وخیلیارو‌عوض‌کرده... خودمن‌از‌دیروز‌گزاشتم‌ تصویرزمینه‌گوشیم‌... دلم‌نمیاد‌عوضش‌کنم... این‌لبخندشهیدرویه‌دختر توی‌پارتی‌میبینه‌توبه‌میکنه وعوض‌میشه... عکس‌شهیدروبه‌روی‌خونه‌ای بوده‌که‌توش‌پارتی‌بوده... ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
شهید حجت الله رحیمی : 🌷مولای من... وای برما که کوری خود را همیشه با تعبیر غیبت تو می آوریم ... و در این مسئله هم تو را متهم می کنیم و دائم می گوییم "تو بیا" ...! 🌷 اما نمی دانیم که هم تو آمده ای و هم آماده ای ... ولی تنها ندای (هل من ناصر) تو غریبانه تر از جدت حسین (سلام الله علیه) است و هیچ گوش شنوایی برای این ندای مظلومانه نمی یابی.. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
در خودم گم شده ام آه! بگو راه کجاست؟ خسته ام از شب پر ابر بگو ماه کجاست؟ 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
پیام 🌷🕊 به ظریف در جریان قدم زدن با کری چه بود؟ امیرعبداللهیان در چهاردهمین نشست دوشنبه های اندیشه با عنوان «انتقامی که سخت شد» در محل کتابخانه مجلس گفت: زمانی که آقای ظریف در سوئیس در حال مذاکره بود و فضا بسیار مثبت بود، سردار سلیمانی چون می خواستند این توجه را به ما بدهند که به دشمن اعتماد نکنید، با من تماس گرفتند. سردار گفتند چون دیدم که آقای ظریف با جان کری در حاشیه مذاکرات قدم می زند یک پیام دارم که می خواهم به آقای ظریف برسانید تا آن را به جان کری بدهد. گفتند آقای ظریف به جان کری بگوید ما اسنادی از همراهی ژنرال های آمریکایی با داعش داریم که اگر آمادگی داشته باشند حاضریم فایل صوتی مذاکرات میان آنها و اسناد سلاحهایی که داعش از آمریکاییها گرفته را برایشان ارسال کنیم. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
برخلاف آنچه دولت خبر داده بود پروازها‌ همچنان به مقصد لندن در جریانه! روحانی تا رو به ایران نیاره بیخیال نمیشه! پرواز ایران‌ایر در تاریخ ۲دی ۹۹ ساعت ۱۲:۳۰ http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---