#الابهذڪراللهتطمئݩالقلوب
#مدافعقلـبـ
#تلنگر
ایݩ روزها ...
سَــعے ڪُنیم
مُــدافِع قَــــلبمون باشےم
ازنـفوذ شــــیطاݩ
شاید سخٺ تر از #مـدافع
حـــــرم بودن
"مُدافِع قـَــــــلب شُدن باشد"
" الْقَـــــلْبُ حـــــَرَمُ اللَّه "ِ
قـــــلب،حرم
خُـــــداوَند متعال است..
پس درحـرم او
غیر او را ســاڪن نڪݩیم
#یازینب
🌺اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنابه🌺
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
#جوان_خائف:
🌹بسم الله الرحمن الرحيم 🌹
سلمان فارسی از بازار آهنگران کوفه عبور می کرد، دید مردم دور جوانی را گرفته اند، و آن جوان بیهوش روی زمین قرار گرفته است.
وقتی که مردم حضرت سلمان را دیدند، از محضر ایشان درخواست کردند که دعائی بخواند، تا جوان از حالت بیهوشی نجات یابد.
سلمان وقتی که نزدیک جوان آمد، جوان برخاست و گفت:
مرا عارضه ای نیست. از این بازار عبور می کردم دیدم آهنگران چکشهای آهنین می زنند، یادم آمد که خداوند متعال در قرآن می فرماید:
برای کفار، گُرُزگران و عمودهای آهنین است که بر سر آنها مهیا باشد تا این آیه را شنیدم این حالت به من دست داد.
سلمان به آن جوان علاقمند شد و محبت او در دلش جای گرفته و او را برادر خود قرار داد، و پیوسته با همدیگر دوست بودند، تا اینکه آن جوان مریض شد و در حالت احتضار افتاد. سلمان به بالین وی آمد و بالای سر او نشست.
در این حال سلمان به عزرائیل توجه کرد و گفت:
ای عزرائیل! با برادر جوانم مدارا کن و نسبت به وی مهربان و رئوف باش...
عزرائیل در جواب گفت: ای بنده خدا! من نسبت به همه افراد مؤمن، مهربان و رفیقمی باشم.
#محجه_البیضا ج ۷ ص۱۴۲
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐
🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐
💐🌾💐🌾💐🌾💐
🌾💐🌾💐🌾💐
💐🌾💐🌾💐
🌾💐🌾💐
💐🌾💐
🍃🌸تقديم به ساحت حضرت زينب سلام الله علیها 🌸🍃
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد
من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر تو است
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا می شد
لب آیات به تفسیر شما وا می شد
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود.
🌺🍃🌺🍃🌹🍃🌺🍃🌺
🍃🌺پیشاپیش میلادحضرت زینب سلام الله علیها🌺🍃
روز پرستار مبارک🌺🍃
💐🌾💐
🌾💐🌾💐
💐🌾💐🌾💐
🌾💐🌾💐🌾💐
💐🌾💐🌾💐🌾💐
🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐
💐🌾💐🌾💐🌾💐🌾💐
#لبیک_یـــازیـــــــــنب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
❤️✨🌿🌹
✨🌿🌹
🌿🌹
🍃🌸 @Yazinb3 🌸🍃
🌺ولادت و پرورش زينب🌺
درست ترين گفتار آن است كه سيدتنا زينب كبرى (س) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى به دنيا آمده ، و تربيت و پرورش آن دره يتيمه و مرواريد گرانبها و بى مانند در كنار پيغمبر اكرم (ص) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و غذاي خود را از وجود مطهر زهراي مرضيه(س) تناول نموده ، و از دست پسر عموى پيغمبر، اميرالمؤ منين (ع) غذا و خوراك خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاكيزه ، و با سعادت و نيكبختى ، و پرورش يافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاكدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشيده شده ، و پنج تن اصحاب كساء به تربيت و پرورش و تعليم و آموختن و تهذيب و پاكيزه گردانيدن او قيام نموده و ايستادگى داشتند، و همين بس است كه مربى و مؤ دب و معلم او ايشان باشند.
🌿🌹
✨🌿🌹
❤️✨🌿🌹
#یازینب...
🍃🌸 @Yazinb3 🌸🍃
❤️✨🌿🌹
✨🌿🌹
🌿🌹
🍃🌸 @Yazinb3 🌸🍃
🌺كنيه حضرت زينب (س)🌺
كنيه آن عليا حضرت (( ام كلثوم )) است ، و اين كه ايشان را (( زينب كبرى )) مى گويند، براى آن است كه فرق باشد بين او و بين كسى از خواهرانش كه به آن نام و كنيه ناميده شده است .
چنان كه ملقبه به (( صديقه صغرى )) شده است ، براى فرق بين او و مادرش صديقه كبرى فاطمه زهراصلوات الله عليهما.
🌿🌹
✨🌿🌹
❤️✨🌿🌹
#یازینب ...
🍃🌸 @Yazinb3 🌸🍃
❤️✨🌿🌹
✨🌿🌹
🌿🌹
🍃🌸 @Yazinb3 🌸🍃
🌺لقب هاى حضرت زينب (س)🌺
الف ) زينب كبرى : اين لقب براى مشخص شدن و تمييز دادن او از ساير خواهرانش (كه از ديگر زنان اميرمؤ منان به دنيا آمده بودند) بود.
ب )الصديقة الصغرى : چون (( صديقة )) لقب مبارك مادرش ، زهراى مرضيه (س) است ، و از سويى شباهت هاى بى شمارى ميان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زينب را (( صديقه صغرى )) ملقب كردند.
ج ) عقيله / عقيله بنى هاشم / عقيله الطالبين :
(( عقيله )) به معناى بانويى است كه در قومش از كرامت و ارجمندى ويژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد.
د) ديگر لقب ها:
از ديگر لقب هاى حضرت زينب ، موثقه عارفه ، عالمه غيرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و كامله است
🌿🌹
✨🌿🌹
❤️✨🌿🌹
#یازینب...
🍃🌸 @Yazinb3 🌸🍃
❤️✨🌿🌹
✨🌿🌹
🌿🌹
🍃🌸 @Yazinb3 🌸🍃
🌺نامگذارى زينب از طرف خداوند🌺
هنگامى كه زينب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش اميرالمؤ منين (ع) آورده و گفت : اين نوزاد را نامگذارى كنيد! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .
در اين ايام حضرت رسول اكرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، اميرالمؤ منين على (ع) به آن حضرت عرض كرد: نامى را براى نوزاد انتخاب كنيد. رسول خدا (ص) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گيرم .
در اين هنگام جبرئيل (ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پيامبر(ص) ابلاغ كرده و گفت :
نام اين نوزاد را ((زينب )) بگذاريد! خداوند بزرگ اين نام را براى او بر برگزيده است .
بعد مصايب و مشكلاتى را كه بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو كرد. پيامبر اكرم (ص) گريست و فرمود: هر كس بر اين دختر بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش حسن و حسين گريسته باشد.
🌿🌹
✨🌿🌹
❤️✨🌿🌹
♻️یازینب ...
🍃🌸 @Yazinb3 🌸🍃
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
#دیدار_اموات_و_مردگان
اسحاق بن عمار می گوید :
« به امام موسی کاظم (علیه السلام) عرض
کردم : آیا روح مومن به دیدار خانواده اش
می آید ؟
فرمودند : بله. عرض کردم : هر چند وقت یک
بار به ملاقات ایشان می آید ؟ فرمودند : به
اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام
دارند . بعضی هر روز ٬ بعضی هر دو روز یک
بار و بعضی هر سه روز یک بار و هرکدام که
منزلتشان کم است هر جمعه.
عرض کردم : در چه ساعتی می آیند ؟ فرمودند:
هنگام ظهر و مانند آن. عرض کردم : در چه
صورت و قیافه ای می آیند ؟ فرمودند :
در شکل گنجشک یا کوچکتر از آن .
خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا
آنچه مایه خوشحالی اوست به او نشان میدهد
و آنچه مایه ناراحتی اوست از او می پوشاند .
#بحار ج۶۰ ص۲۵۷
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🕊🌹🔹
#مستند_داستانی_امنیتی_کف_خیابان
به یاد شهیدان مظلوم بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸
#نویسنده
#محمدرضا_حدادپور_جهرمی🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#قسمت_یازدهم ( ۱۱ )
افشین در مدتی که افسانه سرکار بود حتی تصمیم می گیره که از مامانش خواهش کنند که دیگه سبزی پاک کنی نره و مثل بقیه مامانا توی خونه باشه. چون حقوق خودش و افسانه را برای زندگی سه نفرشون کافی می دونسته این فکر را با افسانه هم مطرح میکنه افسانه خیلی استقبال میکنه و حتی میگه توی همین فکر هم بوده اما پیشنهاد بهتری داره که بنظرش اگه مامان قبول کنه خیلی عالی میشه.
افشین می نویسه شب با خستگی و کوفتگی رفتم خونه اون شب افسانه باز هم دیر اومد اما نه ساعت ۲و۳نصف شب حدودا ساعت طرفای ۱۱بود که سر و کله افسانه پیدا شد مثل بقیه شب ها خوشحال و خندون و با کلی لباس واسه تمرین شو و تست ورزش. افسانه شامش را در مزون خورده بود... من داشتم میوه می خوردم ...افسانه سر حرف را برداشت.. گفت مامان فردا جایی نرو که مهمون داریم.
مامان گفت: باید برم... مهمون کیه؟ من به خانم جزیری صاب کار اصلی مامان قول دادم فردا کارای سبزی و میوه و جلسه شیرینی خورون خواهرش را تموم کنم... بمونم خونه که چی؟
افسانه گفت :وای مامان یه کلمه گفتم نرو ببین چیکار می کنی؟ همچن میگه به خانم جزیری قول دادم هر کی ندونه فکر میکنه با ریس فراکسیون زنان مجلس قرار داری والا...
مامانم گفت:اسم مردم نیار اینجوری خوبیت نداره دختر نگفتی ..کیه مهمونمون اصلا مگه خودت نباید سرکار باشی؟ همین جوری واسه خودت مهمون دعوت کردی؟
افسانه رفت پیش مامانم نشست و دستشو گرفت و گفت پاشو بریم اتاقم اول ببینم این ایمپایر تاب مشکی جدیدی که آوردم بهت میاد یا نه؟
مامانم خیلی وقت بود که دیگه مقاومتی در برابر تست لباس و آرایش ...نمی کرد و حتی به نظرم یه جورایی راضی هم بود.. رفتند تو اتاق.. نیم ساعت طول کشید... حوصلم سر رفت. منم داشتم می مردم از فضولی...پا شدم رفتم تو اتاق ببینم دارن چی کار میکنند ...تا در اتاقو باز کردم مامانم ۲۰سال جوون تر دیدم ...خیلی عوض شده بود ...اینقدر عوض شده بود که از عمد نگاه به افسانه کردم و گفتم: مامان من خوابم میاد...شب بخیر. بعدش هم رو کردم به طرف مامانم و گفتم: شب بخیر افسانه جون.
متوجه این تیکه ی سنگین که انداختم شدند و یهو صدای قهقه شون رفت آسمون. خودمم که در حالتی بین بهت و خنده بودم از اتاقشون رفتم بیرون... همین طور که رفتم بیرون و دراز کشیدم می شنیدم که افسانه می گفت: مامان خیلی بهت میاد این مدل به تو که هیکلی تر از منی بیشتر میاد.. صاب کارم فردا عصر میاد و این مدل توی تنت می بینه.اشکال نداره که؟
مامانم گفت:صاب کارت ؟ببینه که چی؟
افسانه گفت: نگران نباش اجازه بده بیاد...بعدا بهت میگم...
من نشنیدم مامان مخالفتی کنه... سکوتش هم علامت رضا بود...اون شب گذشت و منم کم کم خوابم برد...
فرداش مثل همیشه رفتم سرکار ظهر اومدم ناهار بخورم و برم بر خلاف همیشه سر سفره تنها بودم کسی نیومد سرسفره دم رفتنم. دیدم افسانه داره لباس دیشبی را تن مامان میکنه. مامان پشتش به من بود وقتی خداحافظی کردم تا مامان برگشت و باهام از نیم رخ خداحافظی کرد متوجه آرایش غلیظش شدم حساسیت نشون دادم و رفتم چون واسه مهمونی زنونه غیرت آدم ورمه نمیکنه.
اون روز اوضاع و احوال کاسبی چندان خوب نبود.. دست پسر اوس جلال هم زیر چرخ بوکسل گیر کرد و خدا رحمش کرد که قطع نشد به خاطر همین یه کم زودتر جمع و جور کردیم و رفتیم خونه.
همین طور که برمی گشتم دو تا نون بربری گرفتم و رفتم خونه تا رسیدم دم دمای مغرب بود کلید انداختم و رفتم داخل خونه ساکت بود رفتم تو حال آشپزخونه مامان نبود رفتم توی اتاقش دیدم روی تخت خوابیده خیلی عمیق خوابیده بود اما پوشش نامناسب مامان نظرمو جلب کرد خیلی پوشش باز و اپنی داشت تا حالا مامانمو اینجوری ندیده بودم اگر کاملا برهنه بود سنگین تر بود داشت چشام از خلقه در میومد حتی سابقه نداشت مامان اون موقع روز خواب باشه چه برسه به این پوشش...
#یازهرا...🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
❖
این متن زیبا 🌺🍃
هزار بار ارزش خوندن داره
يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده.
ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده...
يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه،صبح رو نميبينه.
ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يكروز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببينه...
يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...
يه كر و لال آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه...
يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيزن نفس بكشه...
يه معتاد در عذاب آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره...
الآن مشكلت چيه دوست من؟😊
دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن که از قدیم گفتن
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن
تو خيلى خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن،ناشكرى نكن.
آسونا روخودت حل كن
سختاشم خـــ♡ــــدا
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____
#یازینب
🌺اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنابه🌺
https://eitaa.com/Yazinb3
علی ارمغان:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
وظیفه خود میدانم از همه دوستان و عزیزانم که با ارسال پیام تسلیت و
با حضور شان در مراسم موجب تسلی خاطر بنده و خانوادهام در غم از دست دادن پدر عزیزم گردیدند نهایت تشکر و قدردانی را داشته باشم. بی شک پدر و مادر بهترین نعمتهای خدا بر روی زمین هستند که امیدوارم هرکسی دارد خدا برایش ببخشد و آنان که دار فانی را وداع گفتهاند روحشان شاد و قبرشان پر نور باشد.
ان شاءالله
التماس دعا یاعلی کربلا
گفتمش با غم هجران چه کنم؟ گفت بسوز
گفتمش چاره این سوز بگو ، گفت بساز😔
خداروشکر 😔