eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
8.4هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدن یه مشک رو پُر از آب کرد،عمو چشمت روشن...عمو پاشو دوباره پات رو رکاب کن آخه دوباره زینب اومده...😭شاید سکینه یه جمله به عموش گفت:صدازد:عمو جان!... تا تو بودی خیمه ها آرام بود دشمن از بی حرمتی ناکام بود تا تو رفتی چهره ها نیلی شدن عمو! دست ها آماده ی سیلی شدن😭 یا زهرا...😭
عمو! هر کی رسید به ما سیلی زد...هر کی رسید به ما ناسزا گفت...هر چی رو نیزه ها نگاه کردم سرت رو پیدا نکردم...ای حسین😭
خانم زینب اومد کنار قبر نشست، یه مُشتی از خاکِ قبر رو به سر ریخت، صدا زد: حسین جان! من اومدم، داداش! همه رو آوُردم برات غیر از دختر سه ساله ات...😭 جان رقیه...😭
همۀ زن هارو دور خودش جمع کرد، زینب سلام الله علیها وسط نشسته ...میاندارِ روضۀ حسینه😭. اما یه وقت نگاه کرد به دور و برش، فرمود: رباب رو نمی بینم؟ گفتن: بی بی جان! رفته پشت خیمه های سوخته صورت به خاک گذاشته...😭 بی بی اومد کنارش، عروسِ مادرم! اینجا اومدی برا چی؟ رباب صدا زد: بی بی جان! همین جا بود طفلم رو دفن کردن... ای حسین...
خانم‌ روضه خواند كه:برادرم! تمام مصيبت‌هاي تو را تحمل كردم وتمام سفارش هايت را عمل نمودم؛ فقط از نياوردن رقيه‌ات شرمنده هستم كه او را درخرابه شام نهادم.😭 اما حسينم! بشنو كلام خواهر خودت را، باور كن اگر اينجا نامحرمي نبود، بدنم را به تو نشان مي‌دادم تا جاي تازيانه‌ها را مشاهده كني و بدن كبودم را ببيني. برادر ... 😭
فلک بر عمه سادات، جسارت کِی روا باشد که هجده محرم زینب، به روی نیزه ها باشد بگو آیینه رویت، چرا خاکستری رنگست پذیرایی ز مهمانان، در این مهمانسرا سنگست😭 دلم سوزد که لب تشنه سرت از تن جدا کردند عزیز جان من دیدی تورا از من جدا کردند مپرس از من چه سان کوفی، ز ما کرده پذیرایی چو ماه نو خمیدم من، شده زینب تماشایی😭 امان از دل زینب...😭
وقتی کاروان به طرف کربلا حرکت میکرد خانم زینب کبری عباس داشت ، علی اکبر داشت ، قاسم داشت ، هجده نفر محارمش مثل پروانه بدورش میگردیدن 😭 یا صاحب الزمان حلالم کن اما نیمه روز یازدهم محرم همه رو که سوار ناقه ها کرد٬ یه نگاهی به طرف نهر علقمه ، یه نگاهی به طرف گودال قتگاه . فرمود: کجایید برادران خوبم ؟ دارن زینبو به اسیری میبرن 😭 مگه پدرم نفرمود هذه ودیعتو منّی علیه زینب امانت من پیش شماست😭
داداش! یادته اومدم قتلگاه بدنت رو نشناختم؟ یادته ظهر عاشورا اومدم صدا زدم:"أ أنْتَ أخی؟" آیا تو برادرِ من حسینی؟😭 من اونجا تو رو نشناختم، الان بعد از چهل رو حق داری زینب رو نشناسی، ببین زینبت چقدر پیر شده، ببین قد زینبت خمیده شده، ای حسین!...😭
کاروان سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد علیه السلام دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند  هلاک می شوند . لذا امام دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (علیه السلام) جمع شدند.
خانم سکینه سلام الله علیها قبر  بابا را در آغوش گرفت ، گریه کنان صدا زد : اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً                 بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد .😭 اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً                 لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست 😭 یا رسول الله! با آل تو چه جسارت ها که نکردند...😭
نقل می کنند حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد علیه السلام ،عرض کرد : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسینم را تنها بگذارم حسین فاطمه کسی را ندارد 😭 یا حسییییین😭