🌴 #یازینب...
به یاد #سردار_شهید_حاج_حسن_اکبری🌷🕊 #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد
🕊🌷بسم ربّ الشهداوالصدیقین🌷🕊
مطالب من نه تنهایادآوری #شهید_قهرمان بلکه بیانگر احوالات مردی است که باداشتن رشادت ها،مروت ها،پهلوانی هاوفضایل اخلاقی بادریافت
مدال شهادت به کمال رسیده،
#سردار_شهید_حاج_حسن_اکبری شهیدجاویدالاثر،🌷🕊
#شهیدمدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃،
دانش آموخته ای ازمکتب ولایت است که خودمعلمی شددرتدریس خلوص وعشق وایثار،جرعه نوشی ازجام ساقی
کوثرکه خودساقی گردیدبرتشنگان،
وشدمدافع حرم خواهر امام حسین(علیهالسلام)
حضرت زینب(سلام الله علیها)،چیرگی برنفس راآموخت،
آنهم ازبهترین معلمش ومولایش علی(علیه السلام)
وچه زیبابه تصویرکشیدسیمای فتوت ومردانگی را، #سردار_شهید_حاج_حسن_اکبری🌷🕊 نشان دادکه می شوددراوج
آزادگی بندگی کردولی فقط حضرت حق را.
برادرم،
#سردار_شهید_حاج_حسن_اکبری🌷🕊 درسال۱۳۴۹/۳/۲۴
درجنوب شهرتهران درمحله ی هاشمی فعلی درخانواده ای مذهبی وپرجمعبت به دنیا آمد.
ایشان۲برادروهفت خواهردارندوفرزندششم خانواده بودند.
پدرومادربازحمت فراوان وباکسب روزی حلال مشغول به بزرگ کردن۱۰فرزندبودندوپدرومادر
قدکشیدن فرزندان را هرروزدرکنارانواع مشکلات میدیدند تاوقتی که جنگ شروع شد
ازهمان روزهای اول درجبهه هامشغول به فعالیت،بود.مادرم تعریف می کندازیک سال بعدجنگ که قدری بزرگ شده بودهرروزبه من
می گفت اجازه ی منوازپدربگیرتابه جبهه بروم.
البته مسئول اعزام بسیج محله هم مخالف بود
ومی گفت سنش کم است تااینکه اولین حضورش درجبهه ومخفیانه وبدون اطلاع والدین
وبادستکاری درشناسنامه اتفاق افتاد
تااینکه درچندین بارحضوردرجبهه شهیدنشدولی
به درجه جانبازی ۵۵درصدنائل آمد.
درخلال جنگ درسپاه پاسداران انقلاب اسلامی
استخدام ودردوره های تکاوری،چتربازی،
جنگ های چیریکی واسلحه شناسی وخنثی سازی
بمب وانواع مین هاراآموخت ودردانشگاه
امام حسین بادرجه استادی مشغول به تدریس به دانشجویان دررشته دافوس گردید.
که بعدازشهادت یکی ازسالن های تدریس دانشگاه امام حسین بنام (سردارشهیدحاج حسن اکبری)
نام گذاری شده است.
ازدواج ایشان نیزحکایت عجیبی دارد.
ایشان باشخصی به نام عباس کاشفی نیک
که بعدهادرجبهه ودرآغوش برادرم شهیدشد،
دوستی عمیقی داشتندبه طوری که باهم به جبهه می رفتندوباهم به مرخصی می آمدند.
درسال های آخرجنگ هنگامی که شهید(عباس)
تیرخورده بود درآغوش برادرم بودونفسهای آخررامی کشیدوبه برادرم گفت(من دراین لحظات
آخرعمرم خواسته ای ازتودارم تومثل برادرم بودی
ومن ازتوبسیارآموختم،می خواهم دامادخانواده ی
ماشوی.)برادرم پس ازقدری تفکرگفت باشدولی من ازتوخواسته ای دارم وهنگامی که آقا امام حسین رادیدی سلام من رابه ایشان برسان وبگوکه من هم به جمع شهدابپیوندم وآرزویم شهیدشدن است،پس عباس دربغل برادرم شهید شد.
جنگ تمام شد وبرادرم به خواستگاری خواهرشهیدعباس رفتند وشدندهم دامادو هم
پسرشان،برادرم فکرشهادت بود وقولی که عباس به اوداده بود،اما حدودسی سال ازپایان جنگ
گذشت وبرادرم درگیرکارهای دانشگاه وکارهای اداری بود
ولی همیشه وبخصوص درایام عزاداری محرم به فکر جبهه وجنگ ودوستان شهیدش علی الخصوص عباس بود.
شهیداکبری بسیارمهربان بودوبااینکه اثرات جانبازی۵۵درصدوموادشیمیایی و موج انفجار
وترکش هادربدنش اذیتش می کردوبارهادربیمارستان بقیه الله بستری وعمل های
مختلف انجام می دادوباهمه وعلی الخصوص کودکان وپدرومادرش واقوام وهمکارانش بسیارمهربان ورئوف بود.هرگاه به جمعی وارد
می شد،همه رامهمان بستنی یاشیرینی می کرد،
به خصوص کودکان را بسیار تکریم می کرد.
درسرسفره ی مهمانی ها بچه هارادورخودمی نشاندودرظرف آن هاغذامی کشیدتاآن هاشروع به
غذاخوردن نمی کردلب به غذانمی زد.
پدرمن بهمن ماه۱۳۹۴به رحمت خدارفت،برادرمن درطول بیماری پدرم بسیارزحمت کشیدندوایشان رابه مراکزدرمانی وبیمارستان می بردند
وبارهاشده بودباتوجه به مشاغل زیادشان خودش
به خانه مراجعه وحتی انسولین پدرم راتزریق
می کرد.
خلاصه همه جوره درخدمت پدرومادربود،پس ازفوت پدرم،برادرم که بسیاروابسته ی پدرم بود،بسیاردلتنگ ایشان بودومی گفت:(دوست دارم با پدرم محشورشوم وحتی تاچهل روز به خانه ی خودنرفت ودرمنزل ودرکنارمادرم بودوهمیشه درسرمزارپدرم به مامی گفت من سال بعد درکنارپدرم خواهم بود،امافکرمیکردیم که ایشان براثراحوالات روحی حرفهایی میزندودراثرگذشت زمان حال ایشان بهترخواهدشد،ولی این طورنبودوبه واقعیت پیوست ،چهلمین روزشهادت برادرم مصادف بااولین ساگردپدرم شد.
فکررفتن به سوریه این طورآغازشد،یک روزنزد
مادرم رفت وازایشان کسب اجازه کردکه به من درسوریه جهت خنثی سازی بمب های به جامانده ازداعش وپاکسازی شهرهای آزادشده نیازدارند،مادرابتدامخالفت کردچون برای تنها فرزند ایشان خواستگارآمده بودوازدواج تنهافرزندش نزدیک،امابرادرم تصمیمش راگرفته بودوخلاصه مادرم راراضی کردوبه عنوان(فرمانده یگان تخریب)درشهریور۹۵به سوریه اعزام شد.
#یازینب...