بچه ها... فاطمیه‌ی امسال با فاطمیه‌های قبل فرق می‌کند ما چادر کشیدن را به چشم دیدیم....😭 دعامون کن مادر دل ماهم مثل پهلوی شما شکسته...😭

روح شهید آرمان علی وردی شاد😭 بد زدنش...😭

چند خط هم متن روضه آقا جانم حضرت علی اکبر علیه السلام بفرستم ، تقدیم به شهدا...😭 شهدا التماس دعا...😭

همه‌ی این شمشیرها که بر بدنش فرود می آمد ، فقط بغض علی بود و علی بود و علی بود .. یه نفر داد زد گفت اسمش علیِ بزنید .. 😭 منو تو باید امشب با همه‌ وجودمون نام امیرالمومنین... رو ببریم.... مولا جانم😭

چه مقامی داره این آقازاده ، من امشب روضم از زبان یک علی میخونم .. الحمدلله چقدر علی داشت این لشکر .. بمیرم برات آقاجان، از زبان یک علی دیگه از دید و تصویر و زاویه‌ی دیدار یک علی دیگه روضه بخونم برات ..😭

تو خیمه داشت توی تب میسوخت حضرت زین العابدین علیه السلام میگه یه مرتبه حس کردم پام گرم شد سرمُ بالا آوردم دیدم برادر بزرگم صورت کف پام گذاشته خجالت کشیدم پامو کشیدم عقب ، گفتم علی جان چرا این کارو میکنی برادر ! دیدم لباس رزم پوشیده جوشن پیغمبرُ به تن کرده الله اکبر کلاه خود به سرشِ یه جوری منو بغل کرد گفتم علی جان چه خبر؟! دارم میبینم آماده‌ی جنگی مگه کسی نیست تو خیمه ها...😭

امام سجاد علیه السلام نقل میکنه میگه بهم گفت برادر همه‌ی اصحاب رفتن فقط بنی هاشم تو خیمه ها موندن من اولین نفر از بنی هاشمم .میخوام برم....😭

میخواستم برم اصحاب نمیذاشتن حبیب نمیذاشت ، بریر نمیذاشت ، زهیر نمیذاشت ، میگفت تا ما هستیم علی جان شماها چرا برید .. حالا که همۀ اصحاب رفتن من میخوام نفر اول باشم خودم رو فدای بابام کنم. بغلم کرد گفت یه عصا به من بده .منم بلندشم. یه شمشیر بده. حضرت زین العابدین علیه السلام میگه بغلم کرد گفت نه داداش تو بمون تو خیمه ..😭 امان از دل زینب...😭

حضرت زین العابدین علیه السلام میگه از وقتی رفت دلشوره اومد سراغم هی منتظر بودم علویه هارو صدا میزدم ، مخدراتُ صدا میزدم ، عمه هامو صدا میزدم ، خواهرارو صدا میزدم هی میگفتم از علی اکبر چه خبر ؟! کسی جواب نمیداد ..😭

.. تا یهو دیدم خیمه ها ریخت به هم 😭 (به یاد تمام شهدا...) دو جا تو دوتا شهادت تو دوتا خبر نوشته مقتل ، همۀ اهل خیمه ریختن بیرون .. دوبار این اتفاق افتاد..

دوبار خیمه ها ریخت به هم ، ولوله و ضجه و ناله .. (فقط ولوله و ضجه نبود) ریختن همه بیرون .. زن و بچه ای که پرده نشین بودن و خیمه نشین بودن ریختن بیرون .. اولین بار همین لحظه بود حضرت زین العابدین علیه السلام میگه دیدم زن و بچه دارن با ولوله و ناله میریزن بیرون میگه پردۀ خیمه رو بالا زدم دیدم عمه م زیر بغلای بابامُ گرفته .. خوب نگاه کردم چرا زیر بغلای بابامُ گرفته ...😭 حسین....😭

تمام کنم روضه امشب را...😭 حلالم کنید نمی‌خواهم‌ برنجانم‌ دلت‌ را‌ بی‌سبب‌ اما چگونه‌ مرگ یک‌ مادر‌، چهل‌ تن مُتهم‌ دارد‌؟😭