حسین جان...😭 شكسته دشمنت از بس دلم رو چنان گشتم كه نشناسی كه هستم به یادت در نوای آب آبم چنان تو زیر تیغ آفتابم..😭 امان از دل زینب...😭

فدات بشم خانم جان...😭 اون لحظه های آخر عمرش،گفت:عبدالله! بستر منو زیر آفتاب پهن کن...😭 چرا خانوم؟ گفت:خودم دیدم داداشم زیر آفتاب...😭 حسین..😭

به یادت در نوایِ آب آبم چنان تو زیر تیغ آفتابم تو راحت خفته ای در خانه ی قبر ولی من از غمت خانه خرابم منو كابوسِ شمشیر و تن تو تماشای به غارت بردن تو تو را سر نیزه ها بردند و مانده برای من فقط پیراهن تو...

داداش حسین ..😭 از چهارسالگی هر کی به من رسید،گفت:زینب! حسینت رو کربلا میکُشن...من از چهارسالگی منتظر کربلام،اسمِ کربلا که میاد بندِ دلم پاره میشه،مادرم بقچه ی کفن هارو که بازکرد،کفن خودش رو داد،کفن بابام رو داد،کفن داداش حسنم رو داد،اما به تو که رسید یه پیراهن داد،گفت: حسینت کفن نداره..😭 امان از دل زینب...😭

بابام امیرالمؤمنین شب آخر دست عباس و حسین رو گرفت،سفارش منو کرد،گفت:زینب! کربلا عطش،سر بریده،گودال قتلگاه...😭 حسین...😭

به وقت شهادت...😭 روح حاج‌قاسم شاد ان شاءالله....😭

داداش! من این کلمه هارو شنیدم،داداش حسنم لحظه ی آخر،هی گریه کرد گفت: "لایوم کیومک یا اباعبدالله..😭 داداش! هرچی شنیدم این کلمه هابود،کربلا شنیدم،سر برده شنیدم،گودال قتلگاه شنیدم،عطش شنیدم،داداش! کسی بهم نگفت نامحرما دورم حلقه میزنن،کسی نگفت: نامحرم میاد دست خواهرت رو ببنده...😭 داداش، همه چی رو بهم گفتن،فقط یه چیزی رو نگفتن،همه روضه هارو تحمل کردم،همه سختی هارو تحمل کردم،کشته شدنِ تو،مگه کسی باور می کرد زینب زنده باشه حسینش رو سر ببرند..😭 حسینم...😭 امان از دل زینب...😭

اما داداش یه لحظه بهم خیلی سخت گذشت...😭 داداش،همه لحظه ها سخت بود،فقط یک جا خیلی سخت گذشت،یه جا دیگه نتونستم طاقت بیارم،یه جایی که خودم همه رو سوار محمل ها کردم،بچه هات رو سوار مرکب کردم،سوار شتر کردم،زن هارو کمک کردم،نذاشتم هیچ کسی جلو بیاد،خودم تنها رو زمین موندم،دیگه نتونستم طاقت بیارم،رو کردم به طرف علقمه،گفتم:عباس😭 غیرت الله😭 پاشو ببین میخوان خواهرت رو ببرند اسارت...😭 حسین..😭 امام زمان حلالم کن😭

بریم قتلگاه ، روح مرحومه بانو مرضیه یدالله نژاد شاد ان شاءالله 😭 یه نگاه كرد دید زینب بالای تل زینبیه، دستاش رو گذاشته رو سرش،حسین.....😭 هیچ مقتلی ننوشته لحظه ای كه سر از بدن ابی عبدالله جدا كردند رو كسی دیده باشه😭 حتی زینب، ابی عبدالله اشاره كرد،این جمله،جمله ی مستندی است،تا نگاه كرد دید زینب بالای تل داره نگاه میكنه،حسینه، پنجاه و چهار ساله زینب رو بزرگ كرده،میدونه این زینب این صحنه رو ببینه دق میكنه😭 میگن با چشماش اشاره كرد زینب برگرد😭 بعضی ها نوشتند حضرت فرمود:برگرد خواهرم😭 تو باید كوفه بری شام بری،اینجا رو نبینی خواهر،زینب برگشت،امر امامه،نمیتونه اطاعت نكنه،دو سه قدم اومد عقب،هنوز به خیمه ها نرسیده، یك دفعه دید زمین داره می لرزه،یه نگاه كرد...😭 حسین ...😭 امان از دل زینب...😭

سری به نیزه بلند است حسین.......😭 ای بی كفن حسین ...😭 وای داداش حسینم ...😭

بچه ها ،شما ها دارید میشنوید اینجوری دارید گریه میكنید😭 شنیدن كی بود مانند دیدن،خانم جانم حضرت زینب سلام الله علیها دید😭 عبدالله جعفر میگه هرچی بهش گفتم خانم جان بذار بسترت رو ببرم داخل حجره،هوا گرمه،گفت:نه عبدالله برو بستر من رو زیر آفتاب پهن كن ،خودم دیدم بدن حسینم زیر آفتاب سه روز برهنه و بی كفن،همه بگن:حسین.....😭 امان از دل زینب 😭

تمام کنم روضه را ...😭 ای خدا به عقیله ی بنی هاشم،به عمه ی سادات،شب بی بی نبود لال میشدم این حرف رو نمیزدم،علمای ما، بزرگان ما میخواستند امام زمان رو قسم بدهند،این جوری میگفتند: خدا به گرفتار مجلس یزید،😭 فرج امام زمان ما برسان😭 بلند بگو حسین...😭 امان از دل زینب...😭 التماس دعا....😭