eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️حقایقی در مورد ۹ ربیع الاول و «عیدالزهرا» 🔸برخی مجالس وهن‌آمیز که به اسم تشیع برگزار می‌شود که برگزار کننده همین مجالس ساده و به ظاهر مخفیانه!! خسارت بزرگی به مکتب راستین اهل بیت(ع) وارد کرده و مسئولیت خون هزاران شیعه مظلوم زاهدانی، پاکستانی، عراقی، لبنانی و ... را به گردن می‌گیریم. 🔸تجربه نشان داده که هیچگاه دشنام گفتن به مقدسات دیگران موجب هدایت گمراهان نمی‌شود بلکه برعکس آنان را به لجاجت و مقابله به مثل وادار می کند از این رو اهل بیت(ع) به شیعیان یادآور می شدند که خداوند از دشنام گفتن حتی نسبت به بت‌های مشرکان نهی فرموده است. خداوند می فرماید « به معبود کسانى که غیر خدا را می‌خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها(نیز) از روى(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند »[أنعام/۱۰۸] بنابراین پرهیز از دشنام یک اصل قرآنی و اسلامی است. 🔸در همین راستا و برای پاسخ به شبهات حول مجالس انحرافی معروف به «عید الزهرا» و «عمر کشون» خواندن کتاب نهم ربیع، خسارت‌ها و جهالت‌ها بسیار توصیه می‌شود. این کتاب نوشته «مهدی مسائلی» توسط انتشارات وثوق منتشر شده است. 📚منابع: بخش فرهنگی خبرگزاری فارس ویکی شیعه / کتاب «نهم ربیع، خسارت‌ها و جهالت‌ها» 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
⚡️حقایقی در مورد ۹ ربیع الاول و «عیدالزهرا» 🔸متأسفانه در سالهای اخیر و با امکانات جدیدی هم که به وجود آمده، امکان ضبط تصاویر یا صوت این مجالس برای شرکت کنندگان در آن به سهولت وجود دارد که در بعضی موارد این فیلم ها و صوت‌ها به کشورهای مجاورمان که شیعیان ، اهل تسنن و وهابیت در کنار یکدیگر زندگی می کنند نفوذ یافته و باعث ایجاد فتنه و ریختن خون پاک شیعیان آن منطقه گردیده است. 🔸همچنین در سیره اهل بیت(ع) تأکید بر مدارا با اهل سنت صورت گرفته است، چنان که در کتاب‌هایی نظیر «المحاسن للبرقی»، «الکافی»، «تفسیر العیاشی»، «بحارالانوار» و «مستدرک الوسایل» به احادیثی بر می‌خوریم که بر اصل وحدت مسلمانان اذعان دارند که برگزاری این چنین جشن‌های خرافی موجب برهم زدن وحدت مسلمانان می‌شود 🔸 روز ۹ ربیع در اصل سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) میباشد و به جای مشغول شدن به خرافات و مجالس حرام و بدعت هایی چون عیدالزهرا ، ما که ادعای شیعه بودن و یاوری امام زمان(عج) را داریم میبایست در این روز با آقا امام زمان تجدید بیعت کنیم و خود را آماده یاری و اطاعت کامل از حضرت نماییم و در درگاه الهی برای تجیل در ظهور ایشان استغاثه کنیم و خب طبیعی است که دشمنان اسلام و منافقین با مراسم خرافی، حرام و غیرمرتبط با سالروز امامت امام زمان(عج)، تلاش کنند ما را از بیعت با آقا امام زمان(عج) و مجالس مرتبط با سالروز امامت حضرت دور کنند. 📚منابع: بخش فرهنگی خبرگزاری فارس ویکی شیعه / کتاب «نهم ربیع، خسارت‌ها و جهالت‌ها» 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🌱 امروز هم گذشت ، اما چیزی که مهمه امشب ماست .... امشب یک ساعت به فکرکنید و باهاش حرف بزنید .... با امام زمان عهد ببندید که برای اومدنش تلاش کنیم با دوری از ، بامحبت کردن به دیگران ،با انجام یک کارخوب ،باخواندن ، و..... تلاش کنیم برای بهتر شدن ومهیا کردن شرایط ظهور....به امید خــــدا ....
هر شهید کربلایی دارد و کربلا را تو مپندار که شهری است میان شهرها و نامی است در میان نام ‌ها ، نه! ، کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقتی نیست ! هر شهید کربلایی دارد ! و برای ما کربلا پیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است ، یک منظر معنوی است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده‌ایم ، نه یک بار ، نه دوبار ، به تعداد شهدایمان !! هر شهید کربلایی دارد ، که خاک آن کربلا تشنة خون اوست و زمان ، انتظار می‌کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه ، خون شهید جاذبة خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را به آن سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد ! سر مبارک امام عشق بر بالای نی ، رمزی است بین خدا و عشاق ، یعنی این است بهای دیدار..... التماس دعای فرج..... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
یک روز زیبـا را بہ پایان رساندیم تـا شبـی زیبـاتـر بہ الطاف خـدای مهـربـان برایمـان رقـم بخـورد الهـی کاری کـن که امشـب ستـارهٔ امیـد در آسمـان زندگیمـان درخشـان‌تـر و تابنـاک‌تـر از همیشـه بـاشـد. 🌙شبتــون پـر از عطـر خـدا🌟
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن با تــــو بـــخیر می شود تـ♡ـویی که حتــی حـــس بـــودنت می ارزد به ، تــــــمامِ نــداشته هایم،آقا شب بخیرمولای غریبم
🍃بِسـمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم🍃 خـدایـا🌷 روزم را بـا نـام تـو آغـاز می‌کنم در این روز بہ همهٔ دوستـانـم برڪت ببخـش و یاریشـان کن تا زیبـاترین روز را داشتـه باشنـد روزی ڪه بـا یـاد تـو باشـد سراسر شـادی و مهـربانی‌ست خـداونـدا🌷 حـس بودنـت قشنـگ‌ترین حـس دنیـاست تـو ڪه باشـی هر روز نـه هر ثانیـه را عشـق اسـت 🌸 الهـی بـه امیـد تـو 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
خنکای صبح پاییزی همراه بامهربانی را نفس بکش گوش كن صدای بال فرشتگان راميشنوی امروز روز توست زیر سایبان رحمت خدا بایست فرشتگان نوید روزی زیبا را برایت آورده‌اند سلام صبح قشنگ ☕️ آدینہ پاییزی تون بخیر 🍂🍃 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
🚩۵ کشته و ۲۵۱ مصدوم بر اثر زلزله آذربایجان شرقی مدیر حوادث دانشگاه علوم پزشکی تبریز: 🔹عمده این افراد دچار حملات عصبی و ترس شده‌اند. پورمحمدی استاندار آذربایجان شرقی: 🔹از شدت پس لرزه ها کاسته شده 🔹امکان اسکان موقت و آذوقه ۷۲ ساعته فراهم شده است
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۱۷_آبان ۱۳۹۸ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان مازندران، شهرستان میاندورود) (۱۳۴۲ ه.ش) شهید خلبان غفور جدی اردبیلی🌷 (استان اردبیل، شهرستان اردبیل) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید اصغر صدری نوشاد🌷 (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید علی موسوی مهدی آبادی🌷 (استان کرمان، شهرستان بم) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید حسن بیناباجی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید محمد شریف زارع🌷 (استان گیلان، شهرستان رودسر) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید علی رضا آزادجوطبری🌷 (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید محمد گود آسیائی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید عبدالرضا محمودی دارانی🌷 (استان همدان، شهرستان تویسرکان) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید امیر حلم‌زاده🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید رسول شاکر🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید حسین مرشدیان🌷 (استان سمنان، شهرستان سمنان) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید رسول حاجی آقازاده🌷 (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید نبی‌الله گنجی ارجنکی🌷 (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید محسن ازبهی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید احمد سهرابی🌷 (استان تهران، شهرستان شمیرانات) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید عیسی احسانگر🌷 (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید محمد فرحزادی🌷 (استان تهران، شهرستان شمیرانات) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید سیدذبیح‌الله حسینی زرین کلایی🌷 (استان مازندران، شهرستان جویبار) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید تقی پناهی 🌷 (استان خراسان رضوی) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید ابراهیم آخوندی 🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید سعید نظری 🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۲ ه.ش) شهید مدافع حرم حمید احسانی🌷 (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۲ ه.ش) شهید مدافع حرم محمد طحان🌷 (استان سمنان، شهرستان سمنان) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم حسین رضایی 🌷 (استان کردستان، شهرستان قروه، روستای طوغان) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم سیدمحمد موسوی 🌷 (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۴ ه.ش) رویداد‌های مهم این روز در تقویم هجری قمری (۱۰ ربیع الاول) ....🌹🍃 . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوم..( قسمت ۳ )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد. گفت: فعلاً سربازم و خدمتمم که تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی. نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: شاید هم بمانم همین جا توی قایش. از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر می تواند کار کند. همان طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی گفتم. صمد هم یک ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت: « تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.» چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق رو به رو. وقتی دید تلاشش برای حرف در آوردنم بی فایده است، خودش شروع کرد به سئوال کردن. پرسید: دوست داری کجا زندگی کنی؟ جواب ندادم. دست بردار نبود. پرسید: دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟ بالاخره به حرف آمدم اما فقط یک کلمه : نه! بعد هم سکوت. وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف در آورد او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانه کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. دیجه اصرار می کرد: تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم. اما من زیربار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم. بعد از شام، ظرف ها را جمع کردم و به بهانه چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه ، از دستش فرار کردم. صمد به خدیجه گفته بود: فکر کنم قدم از من خوشش نمی آید. اگر اوضاع این طوری پیش برود، ما نمی توانیم با هم زندگی کنیم. خدیجه دلداری اش داده بود و گفته بود: ناراحت نباش. این مسائل طبیعی ست. کمی که بگذرد به تو علاقه مند می ود. باید صبر داشته باشی و تحمل کنی. صمد بعد از اینکه چایش را خورد، رفت. به خدیجه گفتم: از او خوشم نمی آید. کچل است. خندید و گفت: فقط مشکلت همین است دیوانه؟! مثل اینکه سرباز است. چند ماه دیگر که سربازی اش تمام شود، کاکلش در می آید. بعد پرسید: مشکل دوم. گفتم: خیلی حرف می زند. خدیجه باز خندید و گفت: این هم چاره دارد صبر کن تو که از لاکت در آیی و رودربایستی را کنار بگذاری، بیچاره اش می کنی دیگر اجازه حرف زدن ندارد. از حرف خدیجه خنده ام گرفت و این خنده سر حرف و شوخی را باز کرد و تا دیر وقت بیدار ماندیم و گفتیم و خندیدیم. چند روز بعد، مادر صمد خبر داد می خواهد به خانه ما بیاید. عصر بود که آمد؛ خودش تنها با یک بقچه لباس. مادرم تشکر کرد. بقچه را گرفت و گذاشت وسط اتاق و به من شاره کرد بروم و بقچه را باز کنم. با اکراه رفتم نشستم وسط اتاق و گره بقچه را باز کردم. چند تایی بلوز و دامن و پارچه لباسی بود، که از هیچ کدامشان خوشم نیامد. بدون اینکه تشکر کنم همان طور که بقچه را باز کردم بودم لباس ها را تا کردم و توی بقچه گذاشتم و آن را گره زدم. مادر صمد فهمید اما به روی خودش نیاورد. مادرم هی لب گزید و ابرو بالا انداخت و اشاره کرد تشکر کنم بخندم و بگویم که قشنگ است و خوشم آمده اما چیزی نگفتم. بق کردم و گوشه اتاق نشستم. مادر صمد رفته بود همه چیز را برای او تعریف کرده بود چند روز بعد صمد آمد. کلاه سرش گذاشته بود تا بی مویی اش پیدا نباشد. یک ساک هم دستش بود. تا من را دید مثل همیشه لبخند زد و ساک را داد دستم و گفت: قابلی ندارد. بدون اینکه حرفی بزنم ساک را گرفتم و دویدم طرف یکی از اتاق های زیر زمین. دنبالم آمد و صدایم کرد. ایستادم دم در اتاق کاغذی از جیبش در آورد و گفتک قدم تو را به خدا از من فرار نکن ببین این برگه مرخصی ام است. به خاطر تو از پایگاه مرخصی گرفتم. آمده ام فقط تو را ببینم. به کاغذ گناه کردم اما چون سواد واندن و نوشتن نداشتم چیزی از آن سر در نیاوردم. انگار صمد هم فهمیده بود، گفت: مرخصی ام است. یک روز بود ببین یک را کرده ام دو. تا یک روز بیشتر بمانم و تو را ببینم. خدا کند کسی نفهمد. اگر بفهمند برگه مرخصی ام را دست کاری کرده ام، پدرم را در می آورند. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
┅✿❥✺﷽ ✺❥✿┅ 💔 میدان عمل خالیست... او در پی سرباز است... چون ما همه سرباریم... سردار نمی آید... 🌹