🌴 #یازینب...
#بینهایت_عشق؛ دلش نمی خواست کار هایش جلوی دید باشد . مدتی را که در جبهه بود ، اجازه نداد حتی یک ع
#خاطره
#شهید_مجید_زین_الدین_و_عروس_بیحجاب؛
شهید مجید زین الدین برادر شهید مهدی زین الدین (فرمانده لشگر علی ابن ابیطالب قم) یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد و قارقارقارقار باش میومد مدرسه و برمیگشت. یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میروند، رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد .
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــــبر ...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب.
اشهد ان لا اله الا الله ...
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک می انداخت و هرکسی هم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ؟! قاطی کرده چرا؟!
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقا مجید.
چطور شد یهو؟
حالتون خوب بود که! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت:
"مگه متوجه نشدید؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.گ
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داره گناه میشه.
به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه.
دیدم این بهترین کاره! " همین! "
#مجید_زین_الدین
#سالروز_شهادت
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی....🌹🍃
#یازهرا...🌷🕊
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ..🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
#بانو_خانم_مرضیه_حدیدچی🌷🕊 معروف به دباغ با وجود همسر و هشت فرزند, آگاهانه و معتقدانه پای به میدان مارزه با ظلم گذاشت و همیشه یار و یاور ولیفقیه خود بود و در راه مبارزه خود بسیار شکنجه دید.
خانم دباغ بسیاری از دوره های چریکی و نظامی را پیش از انقلاب در لبنان دیده بود.
ایشان به عنوان اولین زن فرمانده در سپاه پاسداران خاطره ای از امام رحمه الله علیه می گوید:
روزی در همین مسئولیت( فرمانده سپاه) با همان وضعیت پوشش مانتو و شلوار و مقنعه خدمت امام رسیدم. حضرت امام در این دیدار خیلی راحت به من گفتند: شما چرا چادر ندارید؟ بگویم احمد برایتان چادر بخرد؟عرض کردم: حاج آقا چادر دارم ولی نمی شود با اسلحه و قطار فشنگ و با تجهیزات دیگر از کوه و تپه بالا رفت.
امام فرمودند: حالا که شما دارید توی شهر کار میکنید.
این تذکر امام برای من ملکه شد تا در تمام اوضاع و احوال و در منظر جامعه با پوشش کامل چادر ظاهر شوم.
#سالروز_شهادت💐
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگید مدافع بشار اسد
ما مدافعان حرم هستیم، مدافع ناموس خودمون، مردم خودمون، امنیت خودمون
صحبت های
#شهید_بابک_نوری🌷🕊
با
#شهید_عارف_کاید_خورده🌷🕊
#بمناسبت_سالروز_شهادتشان💐
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
•سردار شهید مهدی زین الدین•
🌺پنج دقيقه خوابش برد!
عمليات محرم بود. توی نفربرِ بی سیم، نشسته بودیم آقا مهدی، دو سه شب بود نخوابده بود.
🌺داشتیم حرف می زدیم. یک مرتبه دیدم جواب نمی دهد. همان طور نشسته، خوابش برده بود. چیزی نگفتم. پنج شش دقیقه بعد، از خواب پرید.
کلافه شده بود. بد جوری. جعفری پرسید «چی شده ؟» جواب نداد.
🌺 سرش را برگردانده بود طرف پنجره و بیرون را نگاه می کرد. زیر لب گفت «اون بیرون بسیجی ها دارن می جنگن، زخمی می شدن، شهید می شن، گرفتم خوابیدم.»
🌺یک ساعتی، با کسی حرف نزد.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#عکس_نوشته
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
@yazinb3
♡[سردار شهید مهدی زین الدین]♡
همرزم شهید زین الدین:
🔵كي مريض شده؟!
🔵زن و بچه ام را آورده بودم اهواز كه نزدیکم باشند. آنجا کسی را نداشتیم. یک بار که رفته بودم مرخصی، دیدم پسرم خوابیده.
🔵 بالای سرش هم شیشه ی دواست. از زنم پرسیدم «کی مریض شده؟» گفت «سه چهار روزی می شه.» گفتم « دکتر بردیش؟»
🔵 گفت «اون دوست لاغره، قدبلنده ات هست، اومد بردش دکتر. دواهاش رو هم گرفت. چند بار هم سرزده بهش.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
@yazinb3
•سردار شهید مهدی زین الدین•
همسر شهید؛
🍃مهدي جوابم رو داده
خیلی وقتها که گیر می کنم، نمی دانم چه کار کنم.
می روم جلوی عکسش و می نشینم و باهاش حرف می زنم.
🍃انگار که زنده باشد. بعد جوابم را می گیرم. گاهی به خوابم می آید یا به خواب کس دیگر بعضی وقتها هم راه حلی به سرم می زند که قبلش اصلاً به فکرم نمی رسید.
🍃🍃به نظرم می آید انگار مهدی جوابم داده.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
@yazinb3
•سردار شهید مهدی زین الدین•
▪️موتور تريل 🏍
▫️عملیات که شروع می شد، زین الدین بود و موتور تریلش.
▫️می رفت تا وسط عراقیها و برمی گشت. می گفتم « آقا مهدی! می ری اسیر می شی ها.»
▫️ می خندید و می گفت « نترس. اینها از تریل خوششون میاد. کاریم ندارن.»
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
@yazinb3
[سردار شهید مهدی زین الدین ]
❇️نماز شب
🔅شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت «می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب.»
🔅 بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند.
🔅آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح،
سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.🔅
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
@yazinb3
•سردار شهید مهدی زین الدین•
دانشگاه فرانسه 🏢
✨قبل از دستگیری من، برای چند دانشگاه فرانسه، تقاضای پذیرش فرستاده بود.
✨ همه جوابشان مثبت بود.
خبر دادند یکی از دوستانش که آن جا درس می خواند، آمده ایران، رفته بود خانه شان.
✨دوستش گفته بود « یک بار رفتم خدمت امام، گفتند به وجود تو در ایران بیش تر نیازه. منم برگشتم. حالا تو کجا می خوای بری؟»
✨. منصرف شد
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
@yazinb3
•سردار شهید مهدی زین الدین•
🔻اخراج
🔹نماینده ی حزب رستاخیز می آید توی دبیرستان. با یک دفتر بزرگ سیاه. همه ی بچه ها باید اسم بنویسند.
🔹 چون و چرا هم ندارد. لیست را که می گذارند جلوی مدیر، جای یک نفر خالی است؛ شاگرد اول مدرسه.
🔹 اخراجش که می کنند، مجبور می شود رشته اش را عوض کند.
🔹 در خرم آباد، فقط همان دبیرستان رشته ی ریاضی داشت. رفت تجربی.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
@yazinb3
♡[سردار شهید مهدی زین الدین]♡
🌱من هم مي رم جلو
اول من دیدمش. با آن کلاه خود روی سرش، و آرپی جی روی شانه اش مثل نیروهایی شده بود که می خواستند بروند جلو🌱
. به فرمانده گردانمان گفتم.
🌱صدایش کرد «حاج مهدی!» برگشت. گفت «شما کجا می رین؟» 😳
گفت «چه فرقی می کنه؟ فرمانده که همه اش نباید بشینه تو سنگر. منم با این دسته می رم جلو.» ♥️
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
@ya zinb3
•سردار شهید مهدی زین الدین•
"فسنجون سياه "
همسر شهید؛
🌻وضع غذا پختنم دیدنی بود. برایش فسنجان درست کردم. چه فسنجانی! گردوها را درسته انداخته بودم توی خورشت.
🌻 آن قدر رب زده بودم، که سیاه شده بود. برنج هم شورِشور.😉 نشست سر سفره. دل تو دلم نبود.
🌻 غذایش را تا آخر خورد. بعد شروع کرد به شوخی کردن که «چون تو قره قروت دوست داری، به جای رب، قره قروت ریخته ای توی غذا.»
چند تا اسم هم برای غذایم ساخت؛ ترشکی، فسنجون سیاه.
🌻 آخرش گفت «خدارو شکر. دستت درد نکنه.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ شهادت
#08_27
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...
@yazinb3