🌟 خدایا درسته کم و کوچیک و کجم! ولی «توکلت»!

🌟عیدتون مبارکا🌟

امشب دوستم توی گروه آنلاین شاپش عیدی شارژ اعتباری هدیه داد و گفت : به یه بچه شیعه زنگ بزنین عیدو تبریک بگین💚🌙 هیچی خواستم بگم بهمین سادگی میشه فرهنگ سازی کرد 😍

امام حسنی‌ام♥️ 📚آفتاب غریب @dokhtar_e_daryaa

امشب میخوام رگباری کتابایی که خوندم بهتون معرفی کنم😁 دیگه اخرسالی همینقدر ازم برمیاد که یکم وجدانمو اسوده کنم...

ولی خیلی کتابای خوب خوندم امسال سال مزه کردن جوهر نویسنده های مختلف بود چهره درهم نکنید! مغزم مزه میکرد نه زبونم 😋

از این چهارگانه دلچسب من فقط رسیدم دوتای بالایی رو بخونم که معرفی شون تو پیام بعدیه. ولی عکسشونو میذارم اینجا میخوام بگم اگر شمام کتاب نخونده دارید کتاباتونو تنگ بچینید کنارهم و فکر نخونده ها نباشید 🌟 فکر همه حال خوبی باشین که امسال با «کتاب» داشتید فکر اونهمه ای که خوندید و این نخونده هارو بذارید برای وقت بهتری که حتما یه روزی میرسه ما آدمای ناقصیم... و پر مشغله بیاید باور کنیم و با عشق بپذیریمش💚

🌱 آقای اشمیت چه خوب شد که شما روزی از روزها پشت میز چوبی تان نشستید و داستان نوشتید! شاید بین قلپ های قهوه تان فکرش را هم نمی‌کردید یک روز برای کسی مثل من پر از معنا باشید. اگر شما ننوشته بودید و من به توصیه دوست خوبم؛ الهه عزیز این کتابها را نخوانده بودم فکر میکردم اشتباهی نویسنده شده ام و همه دست به قلمها باید از مشکلات و سیاهی و به تنگ امدن بشر بنویسند! با اسکار چند دهه زندگی کردم و تازه فهمیدم قدر زندگی ام را نمیدانم و با «یک روز قشنگ بارانی» از مساله بغرنج ذهنم که «نفهمیدم ته داستان چی شد» خلاص شدم. داستانها با جزییات کافی و پردازش مناسب حسابی حالم را جا آورد.

📺مجموعه پادکست 4⃣ | 📖این داستان: شکم قلمبه 🖋نویسنده : سیده حکیمه نظیری 📍کاری از مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی 💻 aqart.ir ╔══════════╗ 🆔 @asre_dastaan ╚══════════ #پادکست ✍#سیده_حکیمه_نظیری

دنبال رزق آخر سالم! علی جان.... @hejrat_kon