🆚مقایســــــــــه اســــــراییل صلح طلب
و
حمــــــــاس تروریست
در نگهــــــــــداری از اســــــرا 👆👇
🔻چرا افتخار به مسلمان بودن خود میکنم ❓.
🔥جذابیت حماس برای اسرائیلیها❗️
🔻خداحافظی صمیمانه اسرای اسرائیلی با نیروهای حماس ،
لبخند های ماندگارشان ،
عکس های سلفی شان،
حتی سلامت سگ دختر ۱۷ ساله اسراییلی
و.....
را
بگذارید کنار
بلایی که رژیم صهیونیستی بر سر فلسطینیان زندانی میآورد، به جهانیان و حتی خود شهرک نشینان سرزمینهای اشغالی نشان داد که:
اگر حاکمیت کل فلسطین و سرزمینهای اشغالی با محور مقاومت باشد حتی یهودی ها هم می توانند در چارچوب حق و عدالت به خوبی زندگی کنند؛
🔻اما وقتی رژیم صهیونیستی مسلط باشد، حتی شهرک نشینان صهیونیست را هم میکشد همانطور که بالگرد ارتش اشغالگر ۳۶۴ نفر صهیونیست را در فستیوال موسیقی اسراییل در ۷ اکتبر کشت!!
🔻محور مقاومت با پایداری بر روی اصول و احکام اسلامی به زودی به قدری محبوب و قدرتمند خواهد شد که غربی ها و غربگراها جرات تکرار دروغین کلماتی مثل دموکراسی و آزادی و حقوق بشر را نخواهند داشت
✍حمیدرضا ابراهیمی
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
🔴امید دشمن به همین چند تار مویی است که زن ارجش نمینهد
🔹بعد ۳۰۰ سال تهاجم غرب برای حذف حجاب و حیای ایرانیان که منجر به فروپاشی تمدنی کشور شده و آن را پذیرای تمدن غربی کند، متاسفانه هنوز چندی از مسئولان و زنان ایرانی نمیدانند با همین چند تارمو چه بر سر امنیت و تمدن کشور میآورند. چه خوب است برای درک اهمیت این جنگ به خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیسی مراجعه کنیم. او به دنبال کشف حجاب زنان است تا جامعه فاسد شده و استحاله فرهنگی شکل بگیرد. همفر مینویسد: «زنانِ آنان دارای حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست». و در جایی دیگر مینویسد: «به هر وسیلهای که شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد و بی حجابی را در بین مسلمانان رایج نمود و ابتدا برای گول زدن آنها که حجاب را کنار بگذارند، باید به آنها تفهیم کرد که حجاب به صورت چادر و یا عبا مربوط به اسلام نیست. چادر لباس قدیمی ایرانیان قبل از اسلام بوده و عبا لباسی است که خلفای عباسی برای زنان مسلمان رسم کردهاند و این یک لباس اسلامی نیست... خواه ناخواه وقتی زنها از حجاب خارج شوند، مردها و جوانان فریفته میشوند و در نتیجه، فساد در کانون خانوادهها رخنه میکند.»(۱)
⏪به گمان شما آیا رواست خیابانهای کشور اسلامی ما تبدیل به اجرای خواستههای دشمنان ما شود، به گمان شما چقدر زمان لازم است تا بیحجابی کشور منجر به ظهور فسادی شود که همفر پیشبینیاش کرد؟
منبع:
۱_یادداشت های مستر همفر صفحه 54
۲_کافه تاریخ
✍عالیه سادات
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🔷 احـــــــادیثی بســــــــیار بســــــــیاربســــــــیار
امـــــــید آفرین
و
گرما بخــــش در باب حــــــــوادث و بلایا👌
امام صادق عليه السلام :
سخت ترين بلاها وآزمايشها را پيامبران از سر مى گذرانند، پس از آنها
جانشينان و پيروانشان
و سپس به ترتيب ،
هرکس که بیشتر به انبیا خداوند شبیه تر باشد خداوند جام بلا بیشترش میدهند👌
از قول امام صادق علیهالسلام بازهم آمده است:
«مؤمن و بلا همچون کفه ترازو هستند، هرچه بر ایمانش افزوده شود، بر بلا و مصیبتش افزوده میشود»١ و نیز فرمود: «اهل حق همیشه در سختی هستند، ولی مدت آن کوتاه، و سرانجام آن آسایش و راحتی همیشگی در جهان جاوید است».
همچنین در روایتی، اسماعیلبنعمار به حضرت امام صادق علیهالسلام شکایت میکند. حضرت میفرماید:
«ای عبدالله، مؤمن همواره در معرض یکی از این سه امر گرفتار است و گاهی هر سه با هم: یا همسرش به او آزار میرساند؛
۱.یا همسایه
۲. یا عابر ...…
اگر مؤمن به سر کوهی پناه ببرد، خدا شیطانصفتی را بهسوی او میفرستد تا او را آزار دهد. و ایمان مؤمن مونس اوست و او را حفظ میکند… و کسی که ایمان ندارد صبر ندارد…».
هر که در این بزم مقربتر است،
جام بلا بیشترش میدهند!!!!!
.إنّ أشدَّ النّاسِ بلاءً الأنبياءُ، ثُمّ الّذين يَلُونَهُم ، ثُمّ الأمْثَلُ فالأمثلُ .
[الكافى : 2/252/1 ]
در محضر بهجت، ج۲، ص ۳۰۲
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
❌📛❌«مادری که 30 سال ، به اتـــــو دست نزده است.»
😁با تبریک آغاز بیداری دول اروپایی و خصوصاً دولت های آلبانی و فرانسه در فیصله دادن به این میکروب های نحس و نجس
و
یادآوری
30 خرداد سالروز قیام مسلحانه(اسلحه، چاقو، تیغ موکت برو...)منافقین در سال 60
اگر عبارت زیر را در اینترنت سرچ کنید 👇
«مادری که 30 سال به اتو دست نزده است»
آنوقت با تصویر بالا و متن زیر مواجه میشوید👆👇
آیا کسی داستان این مادر شهید(مادر شهید طالب طاهری) 👆را درک می کند❓‼️
😱این گروه تروریستی در واقع همان داعش است آنهم 42 سال پیش‼️
😱و این عکس👆 یک ورق از 17 هزار ورق از جنایات منافقین در قتل 17,000نفر از مردم کوچه و بازار
است.
لحظاتی که این مادر در این سالها گذرانده است، دائما به فرزندش فکر می کرده که چطور زیر شکنجه های منافقین با اتو، از درد فریاد می کشیده و این مادر سالهای طولانی است که دیگر دست به آن نزده و از اتو بیزار شده است نمیدانم میشود درک کرد❓‼️
😱یکی از منافقین(اصدقی)در تشریح این جنایت هولناک میگوید:
«مسعود به من گفت اتو را بیاور. من اتو آوردم مسعود اتو را به برق زد و اتو در حالی که چراغش روشن شده بود و داغ میشد، از فاصله بین تکیهگاه صندلی و محل نشستن آن به کمر محسن نزدیک کرد طوری که میرجلیلی شدت گرمای اتو را کاملا حس میکرد اما هیچ حرفی نمیزد و فقط به من خیره شده بود. مسعود مجدداً سؤال کرد حرف میزنی یا نه؟و بلافاصله اتو را به میر جلیلی چسباند...»
🔻ادامه در لینک زیر👇
https://www.farsnews.ir/amp/14010725000827
😂طنز تلخ👇
نکته جالب اینکه این جنایت کاران اینک مدعی حقوق شهروندان ایرانی شدهاند😂
🔷عجیـــــــــــــــب ترین گـــــــــــــــــزارش تاریخ‼️
✓نام گزارش گر:
خالق عالم (خداوند)
✓موضوع گزارش:
عبادت بهترین بنده اش ، اشرف مخلوقات محمد بن عبدالله
✓تاریخ گزارش:
حدود سالهای قبل از اول هجرت و بعد از آن تا 28 صفر سال 11 هجری
✓مفاد گزارش:
خدای تو میداند که تو برای عیادت خداوند «کمتــــــــــــر از دو ســـــــــــــوم شـــــــــــــب»
یا
«نــــــــــیمی از شـــــــــــب»
یا
« یـــــــــک ثلـــــــــــث شــــــــــب»
برمیخیـــــــــــــزی و برای عبادت قـــــــــیام میکنی👌👌👌
✓چرایی عجیب بودن گزارش:
در ادامه همین پست خواهد آمد.
✓آدرس گزارش:
آیه 20 سوره مزمل
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ...
خدا به حال تو آگاه است که تو و جمعی هم از آنان که با تواند ،
نزدیک دو ثلث
یا نصف
یا (لا اقل) ثلث شب را همیشه به طاعت و نماز میپردازید،
و خدا (گردش) شب و روز را مقدّر میکند، خدا میداند که شما هرگز تمام ساعات شب را (به عبادت) ضبط نخواهید کرد لذا از شما (اوقات خواب و کارهای دیگر را) در گذشت تا هر چه (از شب را بیمشقت و) آسان است به تلاوت قرآن پردازید. خدا بر احوال شما آگاه است که برخی مریض و ناتوانند و برخی به سفر از کرم خدا روزی میطلبند و برخی در راه خدا به جنگ و جهاد مشغولند، پس در هر حال آنچه میسّر و آسان باشد به قرائت قرآن پردازید و نماز به پا دارید و زکات مالتان (به فقیران) بدهید و به خدا قرض دهید....
🔷حاشیـــــــــــــه
علت عجیب بودن گزارش آن است که فرض اینکه ثلث یا نصف یا دوثلث شب را فردی در عبادت بگذراند ، عجیب نیست؟!
چرا عجیب است ؟
چون بالاترین زمان شب در زمستان 13 ساعت
و
کمترین زمان شب در تابستان 7 ساعت است.
بنابر گزارش این آیه
پیامبر در کمترین زمان 2 تا 3 ساعت
و
در بیشترین زمان 7 تا 8 ساعـــــــــــــــت از شـــــــب را به عــــــــــــــبادت اختصاص میداد👌👌👌👌
راستی من و شما
بعنوان یک مسلمان چقدر به فرد مورد گزارش متن بالا (پیامبر اسلام🙏) شباهت داریم؟؟؟
👈و بقول مولوی؛
شیر را بچه همی ماند بدو
تو به پیغمبر چ می مانی بگو‼️
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
🔷فــــــایده عــــــــــــطسه کردن👌
امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که ایشان فرموده اند: عطسه فراوان، شخص را از چند چیز در امان می دارد
نخستین آن ها جذام، دوم بادهای بدخیمی که در سر و صورت وجود دارد یا به وجود می آید، سوم ایمنی از ریزش آب ریزی از چشم، و چهارم گرفتگی بینی را باز می نماید (مکارم الاخلاق، ج2: 165)، و همچنین به نقل از خدمتکار امام عسگری (علیه السلام) آمده است که: یک شب پس از میلاد صاحب الزمان (عج)، هنگامی که به حضور ایشان رسیدم و نزد امام عطسه ای کردم، ایشان به من فرمودند: خداوند تو را رحمت کند.
از این دعا شادمان شدم. پس به من فرمودند: آیا به تو درباره ی عطسه، مژده ای دهم؟ عرض کردم: بله سرورم.
ایشان فرمودند: همانا آگاه باش که عطسه نمودن به معنای در امان بودن از مرگ، تا سه روز است. (کمال الدین: 430)
علاوه بر این از امام رضا (علیه السلام) در باب حکمت عطسه نقل شده است که ایشان فرموده اند: بدان که علت عطسه آن است که خداوند چون به بنده ای نعمتی دهد و آن بنده سپاسگزاری بر آن را فراموش نماید، خداوند بادی بر او چیره می سازد که در تن وی می چرخد و سرانجام از بینی او خارج می گردد و آن شخص، خداوند را بر آن عطسه، سپاس می گوید (با گفتن الحمدالله پس از عطسه) و خداوند متعال این سپاس گفتن را سپاس آن نعمت قرار می دهد
📚 منبع
الفقه المنسوب للامام الرضا: 391؛ دانشنامه احادیث پزشکی، ج1: 337، 3)
منبع:
افکار نیوز
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
🟨 داستان آمـــــــــوزش نحـــــــــوه ســــــــاخت داروی ســــم کشنده برای مــــــــادر شـــــوهـــــر😳😁
عروس و مادر شوهری با هم جنگ و اختلاف داشتند و هر روز به خاطر موضوعی با هم دعوا می کردند. یک روز عروس تصمیم گرفت از شر مادر شوهر خود خلاص شود و با همین نیت پیش حکیمی رفت تا از او سمی برای کشتن مادر شوهر خود بگیرد.
🔻حکیم که حرفهای عروس را شنید به او گفت به تو کمک خواهم کرد، اما اگر به یکباره سم را در غذای مادر شوهرت بریزی همه به تو شک میکنند، پس سمی به تو میدهم که هر روز در غذای او بریزی و این سم کم کم مادر شوهر تو را خواهد کشت، اما در این مدت با او مهربان باش و شکایتی از رفتار بد او نداشته باش.
🔻عروس سم را گرفت و با خوشحالی به خانه رفت و پس از آن هر روز مقداری از سم را در غذای مادر شوهرش میریخت، او دیگر مثل گذشته با مادر شوهرش بحث نمیکرد و برای حفظ ظاهر هم ک شد با او مهربان بود.
🔻پس از گذشت مدتی رفتار مادر شوهر با دیدن محبت و مهربانی عروسش به کلی تغییر کرد و رابطه بین آنها کاملا خوب شد.
🔻عروس کم کم با خودش فکر کرد که دیگر نیازی نیست مادر شوهرش را بکشد و به همین خاطر نزد حکیم رفت تا پادزهری تهیه کند و کار اشتباهش را جبران نماید.
🔻پس پیش حکیم رفت و داستان را تعریف کرد اما این پاسخ را از حکیم شنید:
*«آن دارویی که به تو دادم سم نبود و خطری برای مادر شوهرت نداشت. سم؛ کینه و دشمنی بین شما بود که حالا دیگر از بین رفته است و جای آن محبت آمده است.»
آری؛
از محبت خارها گل میشود👌
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یه جو انصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
18.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ داستان شیدایی یک دختر نوجوان یهودی به امام حسین علیه السلام در تهران دهه پنجاه❤️
❤️هزینه ای که یک دختر یهودی برای خدا میده
🌻یه کلیپ پر از نکات تربیتی و متحول کننده👌
آدمی با کلمه به کلمه اش عشق می کنه
پیشنهاد میکنیم برای آنکه حال دلتان خوب شود نه یک بار بلکه چند بار این کلیپ 22 دقیقه ای را گوش دهید
و حتما حتماً حتماً برای دیگران ارسال کنید.
🔷موضوع:
داستان یک دختر یهودی ک در زمان شاه به اسلام علاقمند میشود،
اسلام می اورد،
شیعه میشود،
پدر ثروتمند خاخامش از ارث محرومش میکند❗️
ولی باز از دینش دست بر نمیدارد👍
انقلاب میشود
پدر مادرش به آمریکا می روند
علیرغم اصرار آنها به همراهی،در ایران می ماند
با مشکلات بیشمار دست و پنجه نرم می کند
اما همه مشکلات را با نماز و توسل به امام حسین🙏رفع میکند.
صحنه ای آزمایش گونه در زندگی اش پیش می آید ک با خدا قهر میکند
و
یک هفته نماز نمیخواند
ولی مهر حق شاملش میشود
و
دوباره با سجاده آشتی میکند
و
راه قهر را به مهر برمیگرداند👌
توبه میکند
و
با نمازش نه عشق،بلکه زندگی میکند👍
با امام حسین عشق میکند
و...
لحظه لحظه این مصاحبه،
حس و حال واقعی این خانم
اشک هایش
لبخندهایش
حتی میمیک صورتش
به هنگام بیان خاطرات گویی با قلب و روح بیننده عجین
و
حس و حالت وصف ناپذیر است،
آری سخن ک از دل برآید،لاجرم بر دل نشیند❗️👍
🔷برای اولین بار در عمرم ازسیما بخاطر دعوت از این خانم از عمق قلبم سپاسگزارم🙏
و میگویم:
واقعاً حیف این مصاحبه متاسفانه کوتاه است و ارزش چند بار دیدن دارد.
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یه جو انصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
♦️سرباز ارتشی که بعد از یک ماه برای اولین بار بچشو دیده چنین خوشحالی از ته دلم آرزوست🫡
به چهره معصومانه و سرشار از شادی کودک بنگرید ،
یک دنیا سخن در این زبان بدن نهفته است....
خدا حفظش کنه 🙏
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
❌ـ حـــــــــدیثی کــــــــاربردی در باره سفره
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
اين كه هرچه دلت بخواهد بخورى ، از اسراف است .
إنَّ مِنَ السَّرَفِ أن تَأكُلَ كُلَّ ما اشتَهَيتَ
📚 منبع:
کنز العمّال : 7366
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
❌ـ حـــــــــدیثی کــــــــاربردی در باره سفره
و
چند سوال در حاشیه حدیث👇
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
اين كه هرچه دلت بخواهد بخورى ، از اسراف است .
إنَّ مِنَ السَّرَفِ أن تَأكُلَ كُلَّ ما اشتَهَيتَ
📚 منبع:
کنز العمّال : 7366
🔷حاشیـــــــــــــه
علما می گویند:
تعلیق حکم بر وصف مشعر بر علیت است، اگر در حدیث به ما میگویند:
هر چ اشتها کردی نخور ، این سوال پیش می آید:
آیا هوس خرید هر چه را هم کردیم (آنگونه که عادت بسیاری از خانمها و حتی آقایان که ملاک را «خوشم آمد» می دانند) آیا خرید این گونه کالاها هم نوعی اسراف است؟؟؟
🔻پاسخ:
بنظر می آید با توجه به ملاکی که در حدیث بالا توسط پیامبر عزیز (ص) ارائه شده است، این نوع خرید هم نوعی اسراف باشد.
جان کلام آنکه؛
ملاک در
خوراک،
پوشاک،
و
خرید،
باید
یک چیز یاشد
و آن
«ضرورت و نیاز » است👌
و نه
❌اشتها
❌یا قشنگه
❌یا خوشم آمد
و
نظایر اینها👌
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
🔺️ماجرای پاساژ امام جمعه اردبیل از زبان خودش!
🔹آیت الله عاملی با تبیین صریح برخی از شایعات خاطر نشان کرد: این هفته مراجعه جالبی به اینجانب شد یک خانم محترمی با من تماس گرفت و اظهار داشت میخواهم در طبقه دوم فلان پاساژ مغازه بخرم به من گفتند کل این طبقه مال شماست و حالا برای خرید به شما مراجعه کردهام در جواب ایشان عرض کردم شماره کارت ملی خودم را در اختیار شما قرار میدهم تا با مراجعه به سازمان ثبت اسناد استکشاف و استسفار کنید اگر یک منزل یا یک مغازه در کل ایران به نام حقیر بود حتماً آن را به نام شما خواهم کرد.
✅به ایران امروز بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2410086410Ca8f498c543
❇️داستـــــــان زیبـــــــــای پــــــــدر ، دختــــــــر و ســــــــــگ❗️(شعر سعدی)
سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراکنده روز
بخندید کای بابک دلفروز
مرا گر چه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بد رگی
ولیکن نیاید ز مردم سگی
🔷حـــــــاشـــــیه:
در حالات بعضی از علما داریم میفرمودند
کسی نمیتواند مرا عصبانی کند
یا در حالات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله داریم ک عایشه نعوذ بالله به آن بزرگوار میفرمود:
«اتزعم انک رسول الله »
و حضرت عصبانی نمی شدند.
👌آری
کل اناء یترشح بما فیه
از کوزه همان برون تراود ک در اوست❗️
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 رئیسی از روسیه برگشت و بلافاصله رفت کرج
🔻دقت کنید
رییس جمهور رپسیه به بدرقه رسمی رییسی اکتفا نمیکند ،
با رییسی از پله های تالار ریاست جمهوری روسیه پایین می آید
و
حتی به همین حد هم اکتفا نمیکند
و.پس از سوار شدن رییس جمهور کشورمان بر روی خودرو ،
باز هم مدت زیادی را در هوای برفی ۱۲ درجه زیر صفر در هوای آزاد ،تا زمان عزیمت رییس جمهور معطل می ماند .
✍پ ن:
فکرشو بکنید،
این بدرقه گرم پوتین از رئیسی اگر برعکس میشد
و
تو تهران یه سیاستمدار خارجی رو،
اینطوری بدرقه میکردن فریاد وامصیبتا از فروش ایران بلند بود‼️‼️
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🎥حجم کلیپ 1:39 ثانیه
داستان سرباز اسیر اسراییلی
ماجرا از این قرار است که این سرباز در ۷ اکتبر به اسارت حماس در می آید و ۴۲ روز در اسارت به سر میبرد.
نیروهای اسراییلی در حماقتی آشکار با پنهان شدن در خودروهای آمبولانس بطرف محل نگهداری این سرباز هجوم می آورند.
طبیعیست ک نیروهای حماس به محض اطلاع از جریان نفوذ ک رفتاری خلاف مقررات بین المللی است بطرف نیروهای مهاجم آتش میگشابد،
و.در این تبادل آتش اولین قربانی کیست؟
سرباز اسیر اسراییلی‼️
ویدیویی که قسّام از «ساعر باروخ»، اسیر نظامی صهیونیست و همچنین تعدادی از تسلیحات به جا مانده از کماندوهای فراری ارتش رژیم منتشر کرد.
سلاح یکی از نیروهای کماندوی اسرائیلی و دستگاه ارتباطی آنها با یکدیگر نیز به غنیمت گرفته شد.
عملیات ناموفق بوده و در نهایت منجر به کشته شدن اسیر اسرائیلی شده است. همچنین تعدادی از نیروهای ویژه ارتش اسرائیل کشته و زخمی شدهاند و تسلیحات آنها به غنیمت نیروهای کتائب القسام درآمده است.
ساعر باروخ در این ویدیو خود را اهل شهرک اشغالی بئیری و ۲۴ ساله عنوان میکند که در جریان عملیات طوفان الاقصی در ۱۵ مهر ماه به اسارت نیروهای فلسطینی درآمده است.
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
#تشرفات
#حکایت_وصل_مهدی_عج🌴
✍🏻این خاطره را شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو برای مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی نقل کرده اند:
یک بار مجبور شدیم به صورت قاچاقی از مشهد به افغانستان برویم. بین راه رودخانه وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم. آب موج میزد بر سر ما و من دیدم با زن و بچه نمیتوانم عبور کنم. راه بر گشت هم نبود، چون همه جا در ایران دنبالم بودند. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان ارواحنافداه شدیم. نمیدانم چطور توسل پیدا کردیم گفتیم: آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب در نمانند، آقا! اگر من مقصرم اینا تقصیری ندارند.
🌤در همان وقت اسب سواری رسید و از ما سوال کرد این جا چه میکنید؟
گفتم:
میخواهیم از آ ب عبور کنیم. بچه را بلند کرد و در سینه ی خودش گرفت، من پشت سرش، خانم هم پشت سر من سوار شد.
ایشان با اسب زدند به آب؛ در حالی که اسب شنا می کرد راه نمیرفت. آن طرف آب ما را گذاشتند زمین. من سجده شکری بجا آوردم و در همان حال گفتم بهتر است از او بیشتر تشکر کنم. از سجده برخاستم دیدم اسب سوار نیست و رفته
در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را دربیاوریم تا خشک شود نگاه کردیم دیدیم به لباس هایمان یک قطره آب هم نریخته است! به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است. دوباره به سجده شکر افتادم و حالت خاصی به من دست داد.
❣اللهم ارنی الطلعة الرشیدة❣
👈توضیح مدیریت کانال
«اینجانب شخصاً از آقازاده مرحوم اندرزگو صحت و سقم خیر فوق را پرسیدم،در پاسخ نوشتند:
«مرحوم ابوترابی خودشان این ماجرا را برایم نقل کردند».
┄┅═✧❀✧═┅┄
@Yejoensaf
#تشرفات
#حکایت_وصل_مهدی_عج🌴
✍🏻این خاطره را شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو برای مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی نقل کردند:
یک بار مجبور شدیم به صورت قاچاقی از مشهد به افغانستان برویم. بین راه رودخانه وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم. آب موج میزد بر سر ما و من دیدم با زن و بچه نمیتوانم عبور کنم. راه بر گشت هم نبود، چون همه جا در ایران دنبالم بودند. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان ارواحنافداه شدیم. نمیدانم چطور توسل پیدا کردیم گفتیم: آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب در نمانند، آقا! اگر من مقصرم اینا تقصیری ندارند.
🌤در همان وقت اسب سواری رسید و از ما سوال کرد این جا چه میکنید؟
گفتم:
میخواهیم از آ ب عبور کنیم. بچه را بلند کرد و در سینه ی خودش گرفت، من پشت سرش، خانم هم پشت سر من سوار شد.
ایشان با اسب زدند به آب؛ در حالی که اسب شنا می کرد راه نمیرفت. آن طرف آب ما را گذاشتند زمین. من سجده شکری بجا آوردم و در همان حال گفتم بهتر است از او بیشتر تشکر کنم. از سجده برخاستم دیدم اسب سوار نیست و رفته
در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را دربیاوریم تا خشک شود نگاه کردیم دیدیم به لباس هایمان یک قطره آب هم نریخته است! به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است. دوباره به سجده شکر افتادم و حالت خاصی به من دست داد.
اللهم ارنی الطلعة الرشیده
👈توضیح مدیریت کانال
«اینجانب(علیرضا فاندر)شخصاً از آقازاده شهیداندرزگو صحت خیر فوق را پرسیدم،در پاسخ نوشتند:
«مرحوم ابوترابی خودشان این ماجرا را برایم نقل کردند».
┄┅═✧❀✧═┅┄
@Yejoensaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجم ویدیو ۱۶ ثانیه
این ویدیو در شبکههای اجتماعی فراگیر شده است.
👌 تمثیـــــــل بـــــــشر در این ویدیو
✍درس بزرگی که از این کلیپ کوتاه می آموزیم آنکه؛
پیک اجل در پی همه ماست
با یکی چند سال
با یکی چند ماه
بایکی چند هفته
با یکی چند روز
و
مثل این میمون نگون بخت ✌️
فقط چند ثانیه فاصله دارد
اما او.....!!!!
و
بقول اوحدی مراغه ای:
روزی امیر تخت نشین را نگه کنی
کز تخت برگرفته، به تابوت میبرند
گرگ اجل یکایک ازین گله میبرد
وین گله را ببین که چه آسوده میچرند!
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امان از خود تحقیری
ظرف یکی دو دقیقه ببینید اینا چطور از اوج خود تحقیری
بعضیا مات میشن و حرفی برا گفتن ندارن
بعضیا هم
مثل آفتاب پرست رنگ عوض میکنن
و
یه ژست میگیرن
و.بادی به غبغب میدندازن
و
گارد ایران دوستی میگیرن
و
فک میکنن
ما یادمون میره تا چند ثانیه پیش چقد داشتن
ایران و انقلابو و .... میکوبیدن😳😳😳
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
🔻شیخ صبح جمعه که نیست ،سنگ پای قزوینه!!!
🔻 گفته اگه فساد چای دبش مال دولت من بوده چرا اقای رییسی که رییس قوه قضاییه بوده برخورد نکرده؟!!!
✅ پاسخ به سلطان پررویی:
🔻 چون قوه قضائیه به غیر از جرائم مشهود ، در صورت ارسال گزارش حق ورود و رسیدگی دارد
و چون در زمان تصدی رئیسی بر قوه قضائیه گزارشی از دولت روحانی دریافت نشده
🔻چرا از ناآگاهی ملت در بازی های کثیف سیاسی و منافع حزبی سوءاستفاده میکنید
🔻الان هم تا رییسی گزارشی ارسال نمیکرد اژهای حق ورود نداشت
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
🔷⚠️📛❌ ایـــــــــرانی ها رکـــــــــــــورددار انـــــــــــــــرژی (آب، برق ، جاز ، سوخت و...) در جهان
ما ایرانیان 6 برابر متوسط جهان سوخت،
3 برابر متوسط جهان برق،
2 برابر متوسط جهان آب،
و
3برابر متوسط جهان گاز مصرف میکنیم
چرا❓‼️
چرا❓‼️
چرا❓‼️
💠إنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ ... [الإسراء : 27 ]
🔻اسرافكاران، برادران شياطينند؛ ...
به راستي چرا ما ايرانيان كه ادعاي مذهبي بودن داريم ، اينقدر اهل اسرافيم
مثلا :
چرا مصرف آب ، در كشور ما ، 2 برابر ميانگين جهاني است ؟!
چرا مصرف برق ، در كشور ما ، 3 برابر ميانگين جهاني است ؟!
چرا مصرف گاز ، در كشور ما ، 3 برابر ميانگين جهاني است ؟!
چرا استفاده از تلفن ، در كشور ما ، 4 برابر ميانگين جهاني است ؟!
چرا مصرف بنزين ، در كشور ما ، 6 برابر ميانگين جهاني است ؟!
چرا مصرف نان ، در كشور ما ، 6 برابر ميانگين جهاني است ؟!
✅ســـــــیره بزرگــــــــــان در قضیــــه اسراف و صــــــــــــرفه جویی
🔸 حکایت 1 : روزي خواستم عينك امام را به ايشان بدهم، دیدم مقداری گرد و غبار روی شیشه های آن نشسته است. یک برگ دستمال کاغذی برداشتم و عینک را تمیز کردم و به امام دادم. ایشان عینک را به چشم زدند .
🔻 بی توجه، قصد داشتم آن دستمال را مچاله کرده و دور بیاندازم که امام گفتند: «آقای انصاری! اگر شما برای آن دستمال، مورد مصرف ندارید، به من بدهید. این دستمال هنوز جای مصرف دارد»
منبع : زندگي به سبك روح الله صفحه 30
🔸 حکایت 2: یک بار که خدمت امام بودیم، از من خواستند پاکت دارویشان را به ایشان بدهم.داخل پاکت دارویی بود که باید به پایشان می مالیدند.شاید کسی باور نکند، بعد از مصرف دارو، امام یک دستمال کاغذی را به چهار تکه تقسیم کردند و با یک قسمت از آن چربی پایشان را پاک کردند و سه قسمت دیگر را داخل پاکت گذاشتند تا برای دفعات بعد بتوانند از آن استفاده کنند.
راوي: خانم فريده مصطفوي (دختر امام ) منبع: نشريه امتداد - صفحه: 40
حکایت 3:
مصرف، در حد احتیاج
در طول ده سال از نزدیک شاهد بودم یکی از نکاتی که حضرت امام به آن فوق العاده اهمیت می دادند، ساده زیستی و عدم اسراف بود، بارها من دیده بودم که امام عزیز از جا برخاسته و به طرفی می روند و پس از مدت کوتاهی متوجه می شدم که ایشان قصد خاموش کردن چراغی را داشته اند که بیمورد روشن بوده است، وقتی ایشان آب لیوانی را می خوردند، اگر آب به نصف می رسید بر روی آن تکه کاغذی می گذاشتند و بقیه آب لیوان را برای رفع تشنگی بعدی خود باقی می گذاشتند و یا اگر می خواستند از دستمال کاغذی استفاده کنند، گاهی آن را به چند تکه تقسیم می کردند و تنها از یک تکه آن استفاده می کردند.
📚 منبع
پرتوی از خورشید
صفحه 127
🔻 حکایت 4:
✴️در منزل من و اسراف!
یک روز صبح که امام روی صندلی نشسته بودند، دیدند، چراغ دفتر آقای رسولی(همسایه امام و از مسئولین دفتر امام خمینی) و یک چراغ هم پشت حیاط منزل امام، اطراف منزل حاج احمد آقا روشن بود. امام به من که
کنار ایشان ایستاده بودم فرمودند که بیا جلو، نزدیک ایشان که رسیدم با عصبانیت به من فرمودند: در منزل من و فعل حرام؟! در منزل من و اسراف؟! من که مثل بید می لرزیدم عرض کردم آقا چه شده؟ فرمودند: چند مرتبه باید بگویم این چراغها را خاموش کنید؛ مگر شما نمی دانید که اسراف حرام است؟
📚 منبع
پرتوی از خورشید
صفحه 128
🔻 حکایت 5
کلید را در اتاق من بگذارید
یک روز پیش از ظهر آقا زنگ زدند. خدمت ایشان رفتم، فرمودند: چراغ داخل حیاط روشن است، آن را خاموش کن. گفتم چشم. چند روز بعد که باز چراغ روشن مانده بود امام مجدداً زنگ زدند. خدمتشان که رفتم فرمودند: اگر برای شما مشکل است چراغ را روشن کنید، کلید آن را در اتاق من بگذارید من خودم شبها روشن و روزها خاموش می کنم. گفتم نه آقا مشکل نیست. تا مدتی حواسم را جمع می کردم که مبادا چراغ در روز روشن بماند.
📚 منبع
پرتوی از خورشید صفحه 129
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
@Yejoensaf
@Alirezafander
✅ ماجرای مسلمان شدن دکتر جفر یلانگ استاد دانشگاه کانزاس آمریکا
🔻دکتر لانگ (Jeffrey Lang) دانشیار ریاضیات در دانشگاه کانزاس، یکی از بزرگترین دانشگاهها در آمریکاست. او در سال 54در یک خانواده کاتولیک در بریجپورت، کانکتیکات (Bridgeport, Connecticut) متولد شد.
🔻۱۸ سال اول زندگیاش را در مذهب کاتولیک سپری کرد اما بعد از آن مذهب کاتولیک را به دلیل سؤالات بیجواب راجع به خدا و دین مسیحیت ترک کرد. او میگوید: «مانند بسیاری از بچههای دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، شروع کردم به سؤالاتی راجع به ارزشهای سیاسی، اجتماعی مذهبی آن زمان. و بعد از آن تمام مقدسات از جمله کلیسای کاتولیک را کنار گذاشتم».
🔻لانگ در ۱۸ سالگی یک ملحد تمام عیار میشود. او میگوید: «در آن روزها با خودم میگفتم اگر خداوند مهربان مطلق است، چرا بر روی زمین رنج برد؟ چرا ما را به بهشت نبرد؟ چرا مردم را خلق کرد تا رنج ببرند؟» این مدرس جوان در دانشگاه سان فرانسیسکو، هنگامی که با دانشجویان مسلمانانش مواجه میشود، سوالاتش را از آنها میپرسد و متعجب میشود که چگونه آنها با یقین و به درستی به سوالاتش جواب میدهند. دانشجویان مسلمان به او قرآن و برخی کتب اسلامی را هدیه میدهند. استاد لانگ نیز بیدرنگ شروع میکند به مطالعه برخی از این کتب. قرآن قلب او را فتح میکند و خیلی زود اسلام را میپذیرد. دکتر لانگ با خواندن قرآن کریم، خود را مخاطب کلمات الهی میبیند و احساس میکند که این کتاب نازل شده است تا سوالات اساسی زندگیاش را پاسخ دهد. دکتر لانگ با خواندن نمازهای روزانه به ویژه نماز صبح، آرامش معنوی عجیبی را احساس میکند. دکتر لانگ در پاسخ به این سوال که «چگونه با اینکه زبان قرآن کریم عربی است و تو نسبت به آن بیگانه بودی، از آن لذت میبردی؟» اظهار میدارد: «مانند کودکی که از صدای مادرش احساس آرامش میکند ولو اینکه متوجه نشود مادرش دقیقاً چه میگوید». او میگوید که خواندن قرآن در شرایط سخت زندگی به او آرامش میدهد. دکتر لانگ بیان میدارد: «چون من استاد ریاضیات هستم، عادت کردهام که برای سؤالاتم، پاسخی بیابم. در امور دینی نیز من نمیتوانم از روی ایمان اصول دین را بپذیرم بلکه باید با عقل خود به آن برسم. اسلام برخلاف بسیاری از ادیان، از انسان میخواهد اصول دین را از روی دلیل و برهان بپذیرد نه از روی ایمان صرف».
🔻دکتر لانگ از دانشگاه خود فرصتهایی را برای سخنرانی راجع به اسلام گرفته است. او همچنین کتابهایی راجع به اسلام نوشته که مورد استقبال مسلمانان در آمریکا واقع شده است. یکی از کتابهای او به نام «حتی فرشتگان میپرسند:
سفر به اسلام در آمریکا» (Even Angels ask; A Journey to Islam in America) به بررسی نحوه آشنایی دکتر لانگ با اسلام و یافتههایش در اسلام پرداخته است.
📚منبع:
سایت رهیافته
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
✅جفری لانگ، استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس اولین نمازش را چگونه خواند؟
وی که در خانواده ای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده در ۱۸ سالگی بی خدا می شود. وی از طریق یکی از دانشجوهای مسلمانش نسخه ای ترجمه شده از قرآن هدیه گرفت و ظرف 3سال همه ی آن را مطالعه کرد و در پایان تصمیم گرفت اسلام بیاورد.
🔻داستان داستان اولین نماز دکتر جفری لانگ (استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس)
روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد. ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بری…
پیش خودم گفتم: آیا نماز اینقدر سخت است؟
ولی من نصیحت دانشجوها را فراموش کردم و تصمیم گرفتم نمازهای پنجگانه را به زودی شروع کنم.
🔻آن شب مدت زیادی را در اتاق خودم بر روی صندلی نشسته بودم و زیر نور کم اتاق حرکت های نماز را با خودم مرور می کردم و توی ذهنم تکرار می کردم. همینطور آیات قرآنی که باید می خواندم و همچنین دعاها و اذکار واجب نماز را
🔻از آنجایی که چیزهایی که باید می خواندم به عربی بود، باید آنها را به عربی حفظ می کردم و معنی اش را هم به انگلیسی فرا می گرفتم.
آن کتابچه را ساعت ها مطالعه کردم، تا آنکه احساس کردم آمادگی خواندن اولین نمازم را دارم.
نزدیک نیمه ی شب بود. برای همین تصمیم گرفتم نماز عشاء را بخوانم…
در دستشویی آن کتابچه را روبروی خودم گذاشتم و صفحه ی چگونگی وضو را باز کردم.
دستورات داخل آن را قدم به قدم و با دقت انجام دادم. مانند آشپزی که برای اولین بار دستور پخت یک غذا را انجام می دهد!
وقتی وضو را انجام دادم شیر آب را بستم و به اتاق برگشتم در حالی که آب از سر و وصورت و دست و پاهام می چکید. چون در آن کتابچه نوشته بود بهتر است آدم آب وضو را خشک نکند1…
وسط اتاق به سمتی که به گمانم قبله بود ایستادم. نگاهی به پشت سرم انداختم که مطمئن شوم در خانه را بسته ام! بعد دوباره به قبله رو کردم. درست ایستادم و نفس عمیقی کشیدم. بعد دستم را در حالی که باز بود به طرف گوش هایم بالا بردم و با صدایی پایین "الله اکبر" گفتم.
امیدوار بودم کسی صدایم را نشنیده باشد! چون هنوز کمی احساس انفعال می کردم، یعنی هنوز نتوانسته بودم بر این نگرانی که ممکن است کسی من را زیر نظر دارد غلبه کنم.
ناگهان یادم آمد که پرده ها را نکشیده ام و از خودم پرسیدم: اگر کسی از همسایه ها من را در این حالت ببیند چه فکر خواهد کرد!؟
نماز را ترک کردم و به طرف پنجره رفتم و نگاهی به بیرون انداختم تا مطمئن شوم کسی آنجا نیست. وقتی دیدم کسی بیرون نیست احساس آرامش کردم. پرده ها را کشیدم و دوباره به وسط اتاق برگشتم…
یک بار دیگر رو به سوی قبله کردم و درست ایستادم و دستم را تا بناگوش بالا بردم و به آرامی گفتم : الله اکبر.
با صدای خیلی پایینی که شاید شنیده هم نمی شد به آرامی سوره ی فاتحه را به سختی و با لکنت خواندم و پس از آن سوره ی کوتاهی را به عربی خواندم ولی فکر نمی کنم هیچ شخص عربی اگر آن شب تلاوت من را می شنوید متوجه می شد چه می گویم!!
پس از آن باز با صدایی پایین تکبیر گفتم و به رکوع رفتم بطوری که پشتم عمود بر ساق پایم شد و دست هایم را بر روی زانویم گذاشتم.
… احساس خجالت کردم چون تا آن روز برای کسی خم نشده بودم. برای همین خوشحال بودم که تنها هستم.
در همین حال که در رکوع بودم عبارت سبحان ربی العظیم را بارها تکرار کردم. پس از آن ایستادم و گفتم : سمع الله لمن حمده، ربنا ولک الحمد:
حس کردم قلبم به شدت می تپد و وقتی بار دیگر با خضوع تکبیر گفتم دوباره احساس استرس بهم دست داد چون وقت سجده رسیده بود.
در حالی که داشتم به محل سجده نگاه می کردم، سر جایم خشکم زد… جایی که باید با دست و پیشانیم فرو می آمدم. ولی نتوانستم این کار را بکنم! نتوانستم به سوی زمین پایین بیایم. نتوانستم خودم را با گذاشتن بینی ام بر روی زمین کوچک کنم… به مانند بنده ای که در برابر سرورش کوچک می شود…
احساس کردم پاهایم بسته شده اند و نمی توانند خم شوند.
بسیار زیاد احساس خواری و ذلت بهم دست داد و خنده ها و قهقهه های دوستان و آشناهایم را تصور کردم که دارند من را در حالتی که در برابر آنها تبدیل به یک احمق شده ام، نگاه می کنند. تصور کردم تا چه اندازه باعث برانگیختن دلسوزی و تمسخر آنها خواهم شد.
انگار صدای آنها را می شنیدم که می گویند: بیچاره جف! عرب ها در سانفرانسیسکو عقلش را ازش گرفته اند!
شروع کردم به دعا: خواهش می کنم، خواهش می کنم کمکم کن…
نفس عمیقی کشیدم و خودم را مجبور کردم که پایین بروم. الان روی دو زانوی خود نشسته بودم… سپس چند لحظه متردد ماندم و بعد پیشانیم را بر روی سجاده فشار دادم… ذهنم را از همه ی افکار خالی کردم و گفتم سبحان ربی الأعلی :…
الله اکبر
👇👆👇👆👇👆👇
این را گفتم و از سجده بلند شدم و نشستم. ذهن خود را همچنان نگه داشتم و اجازه ندادم هیچ چیز حواسم را پرت کند.
الله اکبر
… و دوباره پیشانی ام را بر زمین گذاشتم. در حالی که نفس هایم به زمین برخورد می کرد جمله ی سبحان ربی الأعلی را خودبخود تکرار می کردم. مصمم بود که این کار را به هر قیمتی که شده انجام بدهم.
الله اکبر
… برای رکعت دوم ایستادم. به خودم گفتم: هنوز سه مرحله مانده. برای آن قسمت نمازم که باقی مانده بود با عواطف و احساسات و غرورم جنگیدم. اما هر مرحله آسان تر از مرحله ی قبل به نظر می رسید تا اینکه در آخرین سجده در آرامش تقریبا کاملی به سر می بردم.
سپس در آخرین نشستنم، تشهد را خواندم و در پایان به سمت راست و چپ سلام دادم.
در حالی که در اوج بی حسی قرار داشتم همچنان در حالت نشسته بر روی زمین باقی ماندم و به نبردی که طی کردم فکر کردم… خجالت کشیدم که چرا برای انجام یک نماز تا پایان آن اینقدر با خودم جنگیدم.
در حالی که سرم را شرم آگین پایین انداخته بودم به خداوند گفتم: حماقت و تکبرم را ببخش، آخر می دانی من از جایی دور
آمدم
… هنوز راهی طولانی مانده که باید طی کنم.
و در آن لحظه احساسی پیدا کردم که قبلا تجربه نکرده بودم و برای همین وصف آن با کلمات غیر ممکن است.
موجی من را در بر گرفت که هیچگونه نمی توانم وصفش کنم جز اینکه آن حس به « سرما » شبیه، بود و حس کردم که از نقطه ای داخل سینه ام بیرون می تابد.
چونان موجی بود عظیم که در آغاز باعث شد جا بخورم. حتی یادم هست که داشتم می لرزیدم، جز اینکه این حس چیزی بیشتر از یک احساس بدنی بود چون به طرز عجیبی در عواطف و احساسات من تاثیر گذاشت.
گو اینکه « رحمت » به شکلی تجسم یافت و مرا در بر گرفت و در درونم نفوذ کرد.
👈سپس بدون اینکه سببش را بدانم گریه کردم. اشک ها بر صورتم جاری شد و صدای گریه ام به شدت بلند شد. هرچه گریه ام شدیدتر می شد حس می کردم که نیرویی خارق العاده از رحمت و لطف مرا در آغوش می گیرد.
این گریه نه برای احساس گناه نبود… گر چه این گریه نیز شایسته من بود… و نه برای احساس خواری و ذلت و یا خوشحالی… مثل این بود که سدی بزرگ در درونم شکسته و ذخیره ای عظیم از ترس و خشم را به بیرون می ریزد.
در حالی که این ها را می نویسم از خودم می پرسم که آیا مغفرت الهی تنها به معنای عفو از گناهان است و یا بلکه به همراه آن به معنای شفا و آرامش نیز هست.
مدتی همانگونه بر روی دو زانو و در حالی که بسوی زمین خم بودم وصورتم را بین دو دستم گرفته بودم، می گریستم.
🔻وقتی در پایان، گریه ام تمام شد به نهایت خستگی رسیده بودم. آن تجربه به حدی غیر عادی بود که آن هنگام هرگز نتوانستم برایش تفسیری عقلانی بیابم. آن لحظه فکر کردم این تجربه عجیب تر از آن است که بتوانم برای کسی بازگو کنم.
اما مهمترین چیزی که آن لحظه فهمیدم این بود که من بیش از اندازه به خداوند و به نماز محتاجم.
قبل از اینکه از جایم بلند شوم این دعای پایانی را گفتم:
خدای من! اگر دوباره به خودم جرأت دادم که به تو کفر بورزم، قبل از آن مرا بکش! مرا از این زندگی راحت کن.. خیلی سخت است که با این همه عیب و نقص زندگی کنم، اما حتی یک روز هم نخواهم توانست با انکار تو زنده بمانم
📚 منبع
“Even Angels Ask ”
(حتی فرشتگان نیز می پرسند) اثر دکتر جفری لانگ
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجم کلیپ ۳:۳۲ ثانیه
🔷 مختصات پــــــــــــل زیبای قوســــــی بتنــــــــی 24 در آزاد راه تهران شمال
طول 120 متر
مدت زمان ساخت 18 ماه
ــــــــــــــ
چرا با وجود پلهای جدید ساخته شده، پل ورسک را خوب و درخشان میدانیم؟
🔸️مدیر عامل آزادراه تهران شمال:
🔹در چند سال گذشته هیچ رسانهای به پیشرفتها و ساخت پل و سازههای آزادراه نپرداخت.
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf
یش بینی شهید ثانی درباره شهادت خود:
شیخ حسین بن عبدالصمد حارثی، پدر شیخ بهائی می گفت:
روزی بر شهید ثانی وارد شدم و او را سخت اندیشناک یافتم که در خویشتن فرو رفته بود. علت چنین حالتی را از او جویا شدم؟ به من گفت:
برادرم! چنین می پندارم که دومین شهید باشم، زیرا در عالم رؤیا سید مرتضی «علم الهدی» را به خواب دیدم که مجلس ضیافتی تشکیل داد و علماء و دانشمندان شیعه امامیه در آن شرکت داشتند. وقتی من وارد این مجلس
شدم، سید مرتضی از جا برخاست و به من تهنیت گفت و دستور داد که در کنار شهید اول جلوس کنم.
و چنانکه خواهیم دید، و دیده ایم، این دانشمند عالی مقدار همچون استاد بزرگوار، یعنی شهید اول - در طریق دفاع از حریم اهل البیت (علیهم السلام) و نشر و ترویج تعالیم و مبانی آنان - به شهادت رسید و به «شهید ثانی» ملقب و نامبردار شد.
در رساله «مسائل السید بدرالدین حسن الحسینی» - که سید مذکور با شیخ حسین بن عبدالصمد در این رساله پرسشهائی را در میان گذاشت چنین آمده است:
«سؤال: استاد و مولای ما درباره قضیه ای که از شهید ثانی نقل می شود چه عقیده ای دارند که می گویند:
شهید ثانی از نقطه ای در استانبول عبور می کرد، و شما نیز همراه او بودید، شهید ثانی به شما گفت:
قریبا شخصی محترم در این نقطه به قتل می رسد، و این پیش بینی به واقعیت پیوست و شهید ثانی در همین نقطه به شهادت رسید. بی تردید باید این واقعه را از کرامات و حالات خارق العاده این شخصیت بزرگوار تلقی کرد، (آیا این قضیه، درست است)؟ جواب - آری، بدینسان چنین پیش بینی صورت گرفت.
و من مخاطب او در این پیش بینی بودم.
و به ما نیز چنین گزارش دادند که استاد در همان نقطه به شهادت رسید.
و این حادثه را - از طریق مکاشفه نفسانی - برای خویش پیش بینی و آینده نگری کرده بود.»
کیفیت شهادت شهید ثانی
مرحوم شیخ حر عاملی (رضوان الله علیه) می نویسد:
«علت شهادت شهید ثانی - طبق آنچه که از بعضی علماء شنیدم و نوشته های دانشمندان نیز آن را تایید می کند - این بود
که دو نفر از مردم «جبع» به منظور مرافعه و محاکمه به شهید ثانی مراجعه کردند، و او نیز (طبق قانون شرع) دعوی را به نفع یکی از طرفین و به ضرر طرف دیگر فیصله داده و حکم صادر نمود. شخص محکوم از این داوری (که به حق انجام گرفته بود) به خشم آمد و نزد قاضی صیدا، یعنی همان «معروف - شامی» رفت (و درباره او سعایت کرد). شهید ثانی همزمان با این جریان، سرگرم تالیف کتاب «الروضه البهیه = شرح لمعه» بود، و غالبا در هر روزی یک جزوه از این کتاب را می نگاشت.
و چنانکه از نسخه اصل «شرح لمعه» استفاده می شود:
این دانشمند بزرگوار، کتاب مزبور را در مدت شش ماه و شش روز تالیف کرد؛ زیرا شهید ثانی در صفحه عنوان این کتاب، تاریخ شروع تالیف آن را یادداشت کرده بود.
باری، معروف شامی، شخصی را برای یافتن و دستگیر کردن شهید ثانی به «جبع» گسیل داشت. این عالم بزرگوار در انگورستانی که از آن او بوده است، مدتی را بدور از مردم و با فراغ بال از مشاغل دیگر، سرگرم تالیف بود. (لذا این مامور، موفق به دستگیری او نشد. یکی از اهالی شهر به این مامور گفته بود:
مدتی است که شهید ثانی از این دیار به سفر رفته و ما او را نمی بینیم. به شهید الهام شده بود که همزمان با این جریانات، راه سفر به مکه را در پیش گیرد و به انجام مراسم حج قیام کند؛ با اینکه بارها به سفر حج رفته بود. لکن هدف شهید ثانی چنان بود که در این ایام بحرانی و خطرناک، متواری گردد
و از دید جاسوسان پنهان بماند، لذا در محملی رو پوشیده سفر خود را آغاز کرد تا کسی او را نبیند و نشناسد.
قاضی «صیدا» به پادشاه روم، (یعنی سلطان سلیمان) نوشت که در بلاد شام، عالم و دانشمندی را می شناسد که نسبت به مذاهب اربعه اهل سنت، فردی بدعت گذار به شمار می آید، و به اصطلاح: «رافضی» است، و دست اندر کار تبلیغ و نشر عقائد و ایده های خود می باشد). سلطان سلیمان، فردی را برای یافتن و دستگیر کردن شهید ثانی مامور کرد و به او گفت، باید او را زنده دستگیر کنی تا میان او و دانشمندان بلاد ما گرد هم آئی فراهم آید و با وی مباحثه و مناظره کنند، و بر مذهب و آئین او آگاهی یابند تا من بر مقتضای مذهب خود حکم صادر نمایم.
مامور یاد شده به «جبع» آمد (و از شهید ثانی پرس و جو کرد، به او اطلاع دادند که به سفر حج رفته است) این شخص، روی به سوی مکه نهاد تا در میان راه مکه با شهید برخورد و او را دستگیر نمود.
(مامور کذائی با پیشنهاد شهید ثانی - مبنی بر اینکه پس از انجام مراسم حج با وی به دلخواه خود عمل کند - موافقت کرد) و آنگاه که شهید ثانی از مراسم حج فارغ گردید، همراه او، راه بلاد روم را در پیش گرفت. وقتی به بلاد روم رسیدند مردی این مامور را دید و از او درباره شهید ثانی سؤال کرد؛ در پاسخ گفت:
وی یکی از علمای امامیه و دانشمند شیعی است که مامورم او را نزد سلطان روم ببرم. آن مرد گفت.
🆚مقایسه تعداد دانشگاه های برتر ایران با پیشرفته ترین کشورهای اسلامی:
▪️ترکیه⬅️ 19دانشگاه...
🔻مالزی⬅️ 5 دانشگاه...
▪️عربستان⬅️ 4 دانشگاه....
🔻ایران بزرگ و مقتدر⏪⏪23دانشگاه(بیشترین در بین تمام کشورهای اسلامی و منطقه خاورمیانه 👍)
⬛️زمان اعلی حضرت شاهنشاه آریا مهر ⬅️ صـــــفـــــر⁉️
🔻پ.ن:
حالا هی تو فضای مجازی به جوان کم اطلاع از تاریخ و اخبار منطقه میگن:
انقـــــــــلاب باعــــــث سقــــــــــــــــوط😳 ایـــــــــــران شد‼️
آیا شما هم اینگونه می اندیشید❓
┄┅═✧❀✧═┅┄
🔷 کانال «یــــــه جــو انــــــصاف»
به جمع ما بپیوندید👇
@Yejoensaf