مزاج صحی
«درکتابهای سنتی می بینیم که مزاج صحی به عنوان یک مرجع برای طبابت مطرح می شود اما من جایی ندیده ام که مفهوم مزاج صحی را توضیح داده باشند. آیا این همان مزاجی است که با آن احساس صحت و سلامتی می کنیم و مشکلی نداریم؟ گاه سوء مزاج نتیجه انحراف از مزاج صحی است نه مزاج جبلی که در این حالت طبیب سعی می کند بیمار را به مزاج صحی اش برگرداند نه مزاج جبلی یعنی روش درمان در مواردی که مزاج جبلی متفاوت از مزاج صحی است نسبت به مواردی که مزاج صحی بیمار همان مزاج جبلی اش بوده فرق دارد.با ذکر مثال این دو مورد را توضیح میدهید؟
پاسخ:
ابتدا به این جمله از کتاب هداية المتعلمين في الطب (ص 153) دقت کنید:
«آنجا كه بيمارى گرم بود و مزاج صحّى گرم بود تبريد قوى نبايد كردن چه بيمار از مزاج خويش دور بيرون نيامده است و هم چنين آنان را كه مزاج صحّى سرد بود و بيمارى سرد آيد تسخين قوى نبايد كردن چه از مزاج خويش دور بيرون نيامدست»[1]
بنابراین مزاج صحی همان طور که اشاره کردم، مزاج هر فرد در دوران سلامت اوست. با توضیح اخوینی اگر مزاج فردی در دوران سلامت گرم و خشک بوده و اکنون دچار نشانه های گرمی مثل جوش و کورک در پوست خود شود به این فرد نباید خنکی زیاد داد چون از ابتدا هم گرم مزاج بوده ولی اگر فردی در دوران سلامت خود سرد مزاج بوده و الان دچار امراض گرم شده انحراف او از وضعیت قبلی خود زیاد بوده و باید تدابیر و داروهای قوی تر برای او به کار برد.
اما نکته ای که احتمالا باعث سردرگمی شما شود این است که بین مزاج صحی و مزاج جبلی (مادرزادی) تزاحمی در درمان دیده شود. ریشه این تصور هم احتمالا سخن نادرست برخی مدرسین طب سنتی است که گفته اند در درمان باید فرد را به مزاج جبلی او برگردانیم. من نمی دانم این ادعا از کجا پیدا شده؟ در کتب هیچ یک از مشاهیر طب سنتی نیز این حرف را به این شکل ندیده ام. برداشت بنده این است که:
مزاج مادرزادی یک فرد ممکن است خیلی بد باشد. چنین فردی طبیعتا از همان کودکی مشکلات عدیده ای دارد و حتی ممکن است با بیماری های ژنتیکی متولد شود. در اینجا گفتن این حرف که ما باید او را در مزاج جبلی خود حفظ کنیم کاملا اشتباه خواهد بود بلکه برعکس از همان ابتدای تولد باید سعی کنیم مزاج بدی را که به ارث برده است اصلاح کنیم.
حال فرض کنید کودکی با مزاج مادرزادی سرد و مرطوب متولد شود لیکن بیمار نباشد. اگر این کودک با تدابیر طب سنتی رشد کرد و به سن 15 سالگی رسید و آن زمان مزاجش گرم و مرطوب بود، می گوییم اتفاق خوبی افتاده و توانسته ایم در این 15سال گرمی را بر مزاجش حاکم کنیم. اذعان می کنید که در اینجا این ادعا که باید او را به مزاج جبلی اش برگردانیم کاملا اشتباه و به معنی برگرداندن او به شرایط نامساعد قبلی است. حال اگر همین فرد در 15 سالگی هم مزاجش همچنان سرد و تر ولی سالم باشد، می گوییم مزاج صحی او هم سرد و تر است. اینجا فرد اگرچه سالم است ولی شرایط با ثباتی ندارد و هر لحظه امکان دارد با افزایش سن دچار غلبه بیشتر سردی و رطوبت و امراض مربوط به آن شود.
در اینجا ما نباید بگوییم فرد سالم است و او را رها کنیم بلکه باید تدابیری که باعث افزایش گرمی و کاهش تری می شود را در دستور کار قرار دهیم. منتهی بحث اینجاست که اگر این فرد دچار امراض سرد شد با توجه به سابقه ای که از او داریم، گرمی بیش از حد به او نمی دهیم چون می دانیم مزاج جبلی و مزاج صحی او هم سرد بوده است.
بنابراین ملاحظه می فرمایید که اولا مفاهیم مزاج جبلی و مزاج صحی و مزاج سن الزاما با هم تقابلی ندارند ثانیا طبیب از این مفاهیم بیشتر برای تشخیص پیش آگهی بیماری استفاده می کند به این معنا که بیمار چقدر شرایطش خوب یا بد است؟ و تا چه حد لازم است درمانهایی که برایش انتخاب می کند قوی باشد؟
✍دکتر متخصص طب سنتی اسلامی✅
بدون بررسی علت یابی ریشه یابی کسی رو درمان نکنید 👆
برای دستیابی به تشخیص دقیق ودرمان اساسی در طب اسلامی سنتی،بایستی مزاج سزشتی وعارضی بیمار مشخص گردد.این امر بادرک موارد زیر میسر میشود:
1-شناخت مزاج سرشتی
2-سن وجنس
3-موقعیت جغرافیایی ومحل زیست
4-مزاج صنعتی وتربیتی
5-غذای غالب ومزاج آن
6-زمان درمان
7-مکان درمان
وووووووو
رابطه سونوگرافیک اعضاء بدن وطبایع
-ورم کلیه ها ← بلغم
-گل مژه چشم ← بلغم
-واریس ←سودا و صفرا
-ورم رحم ←سودا و بلغم
-واریکوسل ← سودا و صفرا
-بزرگی کبد ← بلغم و سودا و صفرا
-غده چربی ( لیپوم ) ← بلغم
-جوش و آکنه ← صفرا و دم و بلغم گرم
-بزرگی طحال ← سودا و صفرا
-کیست سباسه و چربی ← بلغم
-سنگ کیسه صفرا ← صفرا و سودا
-توده های سرطانی ← سودا و صفرا
-فیستول ها و سینوس ها ← سودا و صفرا
-غده های چرکی بدن ← سودا و صفرا
-کیست رحم ← هجوم خلط صفرا در حضور بلغم
-کیست کلیه ← هجوم خلط صفرا در حضور بلغم
-تیروئید پرکار ← هجوم خلط صفرا در حضور سودا
-سنگ کلیه ← هجوم خلط صفرا در حضور بلغم و سودا
-تیروئید کم کار← هجوم خلط دم یا صفرا در حضور بلغم
-تورم پروستات ← هجوم خلط صفرا در حضور سودا و بلغم
-کیست تخمدان← هجوم خلط صفرا در حضور بلغم و سودا
-فیبروم ← هجوم خلط صفرا در حضور سودا (= صفرا و سودا)
-آنوریسم (تورم جداره شریانی) ←هجوم خلط صفرا و دم در حضور سودا
ارسال و کپی بالینک کانال بلامانع جایزاست 👇
https://eitaa.com/Yuzarsif313Hakim
✍دکتر متخصص طب ایرانی
سونوگرافی و طبایع
از چرب بودن کبد که اتفاقا خیلی هم شایع است خصوصا در افراد چاق میتوان پی به وجود بلغم زیاد در بدن برد. از بزرگی غیرمتعارف سایز کبد میتوان پی به وجود صفرا یا بلغم مریض برد. از کوچکتر بودن سایز کبد از حد نرمال پی به وجود سودای زیاد در بدن برد خصوصا اگر همزمان طحال مریض بزرگتر از معمول نیز شده باشد. از بزرگی غیرمتعارف طحال میتوان پی به کم خونی مزمن مریض و هجوم سودا در بدن برد، همچنین بزرگی طحال خصوصا در کودکان در اکثر موارد علت آسم کودکی را توجیه میکند. از وجود سنگ در کیسه صفرا میتوان به کم خونی ارثی یا مزمن و نیز هجوم مشترک اخلاط صفرا و سودا به خون و کبد و کیسه صفرا پی برد.
وجود سنگ در کلیه و مجاری ادرار حاکی از هجوم خلط صفرا در حضور بلغم و سودا به کلیهها میباشد و وجود کیست در کلیه نشان از هجوم مشترک صفرا و بلغم به سمت کلیهها را دارد که از مضرات آن فشارخون بالا با منشاء کلیوی در افراد میباشد. بزرگی غده فوق کلیه نیز حکایت از هجوم صفرا و سودا به این ناحیه و بالا رفتن فشارخون مقاوم در بدن را دارد و وجود کیست تخمدان نیز تاثیر هجوم خلط صفرا بر تخمدان درحضور اخلاط بلغم و سودا را براین نواحی نشان میدهد و هجوم صفرا به رحم سبب پیدایش فیبروم و تهاجم خلط دم به رحم موجب پیدایش میوم در حضور خلط سودا میگردد. همچنین بزرگی غده پروستات و تورم بیضهها و محتویات آن نیز نشانگر هجوم خلط صفرا در حضور خلط سودا و بلغم به این نقاط جنسی مردانه است.
به عنوان یک قاعده تجربی اورام زیر دیافراگم (به جز کیسه صفرا) معمولا ریشه در هجوم توام گرمی و سردی به بدن را دارند و اورام بالای دیافراگم مثل توده فیبروکیستیک موجود در پستانها و بزرگی غده تیروئید و پاراتیروئید نشان از هجوم گرمیِ نه چندان خالص به نواحی مربوطه را دارند.
هجوم اخلاط صفرا و سودا به محتویات کیسه صفرا که هر دو خلط در خشکی مزاج با یکدیگر مشترک هستند باعث تشکیل سنگ در کیسه صفرا و نیز هجوم خلط صفرا در حضور بلغم و سودا به کلیه که هر دو خلط در سردی مزاج اشتراک دارند باعث پیدایش سنگ در کلیه و مجاری ادرار میشوند. به همین دلیل است که دارندگان سنگ در کلیه به تجربه شال پشمی به اطراف کمر خود میبندند تا کلیههای خود را همواره گرم نگاه دارند و درنتیجه بدین وسیله از تورم و تنگی حالب و پیدایش سنگ کلیه و درد ناشی از عوارض آن جلوگیری نمایند. هنگامی که هوا گرم میشود (= تابستان) اخلاط بد تاثیرگذار یعنی صفرا و سودا به سمت پوست مهاجرت کرده و پوست شما را بیشتر از درون بدن درگیر میکنند و برعکس هنگامیکه هوا سرد میشود ( = زمستان ) همین اخلاط به سمت درون مهاجرت کرده و احشاء را درگیرتر میکنند مثل پیدایش سنگ در کلیه، ورم در پروستات، سرطان در روده، زخم در معده و الی آخر...
تصور اشتباه عمومی براین است که درصورت خوردن آب و مایعات فراوان ( مایع درمانی ) سنگ کلیه ایجاد نمیشود. ولی اگر چنانچه روزه بگیریم ( یعنی آب و مایعات نخوریم ) سنگ ایجاد خواهدشد.
در طب سنتی برعکس این حالات مورد اعتقاد حکیمان است یعنی اینکه فراوانی مایعات ( یعنی بلغم ) در خون و کلیه ها در حضور جامدات ( یعنی سودا ) باعث ایجاد سنگ در کلیه ها میشود و برعکس روزه گیری و پرهیز از خوردن مایعات نه تنها باعث ایجاد سنگ نمیشود. بلکه موجب شکسته شدن سنگهای قبلی و خروج آنها از بدن میگردد. لذا ما در طب سنتی معتقدیم که آب و مایعات ( = بلغم ) سنگ ساز هستند زیرا ورم ایجاد میکنند. ولی با این وجود هنگام خروج سنگ از مجاری اداری اشکالی ندارد که از آب گرم و سرم استفاده کنیم تا خروج سنگ تسهیل شود وگرنه مصرف مایعات فراوان بمنظور جلوگیری از ایجاد سنگ بخصوص در همراهی با غذا خوردن، نه تنها تاثیر مثبتی نداشته بلکه رسوبات کلیوی را زیادتر از قبل هم خواهد کرد.
✍دکتر طب سنتی اسلامی
https://eitaa.com/Yuzarsif313Hakim
ارسال وکپی با لینک کانال جایز میباشد
مثال اول
بیمار دخترخانم 24 سالهای است که آرزوی استفاده از گوشوارههای متعدد بدلی را دارد ولی متاسفانه هربار که از آنها استفاده میکند از کنار گوشوارهاش آب میچکد و موضع گوشواره در گوش خارش شدیدی پیدا میکند و ناگزیر به پزشک مراجعه نموده و داروهای او نیز افاقهای نمیکند. بیمار آلرژی پوستی به بدلیجات ندارد مگر در قسمت گوش و گوشواره. به نظر شما چه طبعی بر او غالب است؟ چه اقداماتی را انجام میدهید؟
جواب: این بیمار به احتمال زیاد کیست تخمدان فعال دارد و ریشه همه این اشکالات به آن برمیگردد و خلط غالب بلغم و صفرا، باعث خارش و حساسیت لاله گوش به بدلیجات در او میگردد. لذا با حدس اولیه به کیست تخمدان که در این سنین بسیار شایع است و پیگیری آن با سونوگرافی، مشکل بیمار را تشخیص و سپس با درمان ریشهای کیست تخمدان مشکل غامض و پیچیده مریض به راحتی حل خواهدشد.
https://eitaa.com/Yuzarsif313Hakim
مثال دوم
خانمی دختر بچهی یک سالهاش را به مطب برده است. گوشواره بدلی برایش انتخاب و نصب میکند ولی هنوز یکی دو روز از لذت نصب گوشواره به گوش فرزندش نگذشته که متوجه التهاب موضعی در محل نصب گوشواره او میگردد. به نظر شما کدامیک از دو خلط بلغم و سودا در این سنین نقش اول را بازی میکنند؟
جواب: سودا، زیرا بروز آلرژی به نصب گوشواره از نظر سنی خیلی سریع اتفاق افتاده است و به اصطلاح بچه اگزمای تماسی به بدلیجات دارد. این کودک در آینده ممکن است دچار اگزمای جلدی در سایر نقاط بدن نیز بگردد که نقش سودا در آن بارزتر است و سونوگرافی از طحال بیمار و بررسی سایز آن که کمی بزرگتر از هم سن و سالهای خویش است این موضوع را تایید میکند هرچند که عملا دراین کودک نیازی به استفاده از سونوگرافی نیست و وضوح تشخیص به قدری است که زحمت دردسر سونوگرافی را نیز به خانواده بیمار نمیدهیم.ولیکن پیگیری گروه خونی از بیمار بی ضرر نیست زیرا در این سنین کم سودا معمولا در گروههای خونی خاصی یافت میشود مثل گروه خونی A و اهمیت طرح این سوال این است که چون طبع سودا مضرات بیشتری نسبت به سایر طبایع دارد لذا شاید بتوان با کشف زودهنگام این حساسیت پوستی که به احتمال قوی منشاء سودایی دارد به اهمیت تشخیص پی برد و بقیه امورات بعدی فرزند را تحت کنترل درآورد مثلا کمترین ضرر فراوانی سودا دراین سنین (یعنی سنین شیرخوارگی و کودکی) اختلال رشد و کوتاه باقی ماندن قد فرزند عزیز شما میباشد!! که در صورت تشخیص به موقع به سادگی قابل درمان است!
https://eitaa.com/Yuzarsif313Hakim
مثال سوم
آقای 48 سالهای که با کمردرد شدید مدتی است که پای راست وی شدیدا از درد تیر میکشد به مطب مراجعه کرده است او قبلا چندین بار این تجربه را تکرار کرده و هربار درد کمرش با آمپولهای شل کننده عضلانی و تسکین دهندههای خوراکی و تزریقی بهتر میشده است ولیکن در صدد درمان اساسی است که دیگر این تلخی زمینگیر شدن را تجربه نکند. در سابقه ۷ سال پیش جراحی وازکتومی (بستن لولههای منی در بیضهها) را دارد.به نظر شما مشکل بیمار چیست و ریشه این بیماری کدام است؟
جواب: همان طور که میدانید بزرگی غده پروستات و همچنین خرابی پروستات در این سنین به علت هجوم خلط صفرا در حضور اخلاط سرد سودا و بلغم در بدن اتفاق میافتد. این مرد قبلا وازکتومی کرده که از عوارض تقریبا حتمی آن بزرگ شدن غده پروستات در آینده میباشد و چون طبع او قبلا سرد بوده و عمل جراحی پر ضرر وازکتومی هم به مشکل بیمار دامن زده و باعث بزرگتر شدن غدهی پروستات وی و در نتیجه، اثر فشاری موضعی بر کمر و هورمونی بر استخوانهای فقرات (آرتروز) گذارده است لذا با درمان خرابی پروستات میتوان کمر درد وی را نیز برای همیشه بهبود و یا تقلیل داد!!
گاه اتفاق میافتد که سونوگرافی، بزرگ شدن غدهی پروستات را تایید نمیکند و آزمایش به درد بخوری هم برای خرابی پروستات نداریم (آزمایش مشهورPSA فقط درصد کمی از مشکلات پروستات را نشان میدهد) ولی این را حتم بدانید که وازکتومی = خرابی پروستات (که لزوما این نکته با BPH مترادف نیست) و لذا کافی است از مردانی که لوله منی خود را بستهاند بپرسید یا آنان را بررسی کنید، اکثرا مشکل درد کتف و بازو، کمردرد، پا درد،زانو درد و حتی پاشنه درد را دارند ولی علت آن را خود نمیدانند.
علت: همان عارضه عمل جراحی خصوصا در افراد با طبع سرد میباشد. لذا میبینید که سونوگرافی چه خدمتی به تشخیص بیماریهای اورولوژیک از جمله بزرگی غدهی پروستات کرده است.
https://eitaa.com/Yuzarsif313Hakim
مثال چهارم
مرد 50 ساله با سابقهی بزرگی خوش خیم غدهی پروستات (BPH) ، سه بار دفع سنگ کلیه و کلسترول خون بالا به دلیل افزایش فشار خون جدید، مراجعه کرده است. به نظر شما چه عاملی در پیدایش فشارخون این بیمار موثر است؟ بیمار چه طبعی دارد؟
جواب: این مرد طبع سرد داشته و علت فشارخونش به احتمال زیاد کلیوی است و احتمالا کیستهای کلیوی متعدد دارد (= کلیه پلی کیستیک).
قبلا گفتیم که فشارخون علل مختلفی دارد که ماحصل آن یا قلبی عروقی است (فشارخون در اثر گرمی) و یا کلیوی است (فشارخون در اثر سردی). در مورد مثال بالا چون اکثر علایم بیمار کلیوی است لذا به احتمال قوی فشارخون جدید او نیز منشا کلیوی دارد. لازم به توضیح است که در درمان فشارخون با منشا کلیوی خوردن مایعات و مرکباتی مثل گریپ فروت تاثیر چندانی ندارد بلکه بستن شال پشمی به کمر و گرم کردن موضعی یا داخلی کلیه مفیدتر از خوردن مرکبات میباشد. یکی از راههای گرم کردن کلیه دراین بیماران انجام عمل تنقیه با روغن زیتون یا تنقیه با دنبه آب کرده میباشد و راه دیگر آن مالیدن روغنهای گرم بر گُردهها میباشد. حتی خوردن روغن بادام شیرین نیز به طور داخلی کلیهها را گرم مینماید. این اقدامات نه تنها برای درمان فشارخون کلیوی بیمار بلکه برای درمان کیست کلیه، سنگ کلیه و سایر علل سردی دیگر کلیهها نیز مفید میباشد.
https://eitaa.com/Yuzarsif313Hakim
پایان بحث
این گونه افراد براساس اختلاط مزاجیای که طبع آنها دارد هیچ گاه در همهی فصول سال یک احساس واحدی را ندارند یعنی ممکن است در تابستان خیلی احساس گرما و در زمستان خیلی احساس سرما بکنند. این گونه افراد از الگوی واحدی تبعیت نمیکنند، به عبارت دیگر از نظر سرما و گرما احساس نامتعادلی دارند و ممکن است در تابستان سردشان بشود و در زمستان گرم! و یا حتّی در فصول تابستان و زمستان الگوی غیر واقعیای داشته باشند که با عقل سلیم اصلاً جور در نیاید. مثلاً ممکن است شخص در پاییز بیشترین سرما را حس کند که در زمستان اینگونه نباشد. و یا این که در بهار آن قدر گرمش بشود که در تابستان چنین نباشد! لذا برای دانستن مفهوم طبع مختلط لازم است که شما نخست وضعیت مزاجی کلی افراد را در طبایع منفرد خوب بلد بوده باشید و طبع مختلط چیزی برعکس یا متفاوت از آن بوده باشد.
طبع مادرزادی در وجود اشخاص نهادینه شده است و درمان آن نیز بسیار مشکلتر است و گاه حتی نیازی به درمان آن نداریم زیرا اعتدال ویژه طبع اشخاص، در اکثر موارد به وجود طبع مادرزادی او وابسته است و لذا این طبع یا طبعهای اکتسابی هستند که بایستی مورد بررسی دقیق و درمان قرار گیرند. زیرا در این صورت هم کار درمان راحتر است و هم زودتر به نتیجه خواهیم رسید. مثلا چنانچه شخصی طبع مادرزادی صفرا داشته ولی در جریان تولد و محیط زندگی طبع سوداوی پیدا کرده باشد، حال بایستی فهمید که این کودک سودازده ناگزیر به جای قد بلند، کوتاه قد خواهد شد، به جای زردی چهره، تیره رنگ، به جای پر تحرکی و بیش فعالی، ضعیف و گوشهگیر و به جای شجاعت و دلیری، ترسو و مردم گریز میگردد. اگر فقط همین یک فاکتور قد را هم ملاک قرار بدهیم میبینیم که فرد دچار یک کوتاه قدی ناخواسته شده است حال آن که بر اساس طبع ژنتیکیاش بایستی برعکس این حالت رشد کرده باشد! در مقام درمان، بایستی سودای فرد را به روشهای توصیه شدهی جدول طبایع درمان نموده تا بر مشکلاتی که گریبانگیر فرد شده است فائق آییم و بدین وسیله سودای اکتساب شدهی محیط را زدوده و فرد را به حالت تعادل مادرزادیاش که همان طبع صفرا است برگردانیم. البته همان طور که میدانید این کودک در اصل صفراوی مزاج است و خود صفرا هم کمابیش آثار سوئی در بدن او میگذارد و بهتر است که پس از درمان طبع اکتسابی سودایی او کمی هم از صفرای چنین شخصی کم کنیم تا به حالت اعتدال حقیقی طبع نزدیکتر گردد هرچند که این کار بسیار مشکل است ولی شدنی است. ناگفته پیدا است که اگر چنین شخص صفراوی مزاجی علامتی از غلبهی صفرا نداشته و ظاهرا سالم است حتی درمان طبع سرشتی او که همان طبع صفراوی است لزومی ندارد زیرا طبع صفرا برای چنین شخصی حالت تعادل حساب میشود نه یک غلبه.
گاه تشخیص طبع غالب نیز برای شما در طبایع مختلط مشکل است دراین گونه موارد تکلیف چیست؟ جواب آن است که برگردید به بررسی وضعیت مزاج غالب، همین قدر که بدانید گرما غلبه دارد یا سرما؟ خشکی غلبه دارد یا تری؟ کافی است که راه درمان را باز نموده و مزاج مزاحم را تعدیل و از سر راه بردارید، تا همین جا هم کلی برای مریض کار انجام دادهاید. یعنی گاهی برای حکیم مهم نبوده و نبایستی بوده باشد که طبع غالبِ مریضش چیست؟ بلکه تشخیص مزاج غالب برایش مهمتر است مثلا فردی که دارد از شدت تب میسوزد (یعنی هایپرترمی شدید دارد) چه فرقی برای ما دارد که صفراوی است یا بلغمی و یا مختلط المزاج؟ بلکه فعلا چارهی کار آن است که تب یا حرارت فوقالعاده بالای مریض را کم کنیم صرف نظر از این که عامل آن ویروس باشد یا هورمون ، فصل باشد یا صفرا و یا هر چیز دیگر. در چنین شرایطی است که اگر حرارت و هایپرترمی در وجود بیمار طول بکشد مثلا میتواند فیبروبلاستهای فرد مزبور را فعالتر نموده و بر میزان بافتهای تولید شده از جنس صفرا در محلهایی از بدن که استعداد تکثیر فیبروبلاستیک را دارند (مثل انواع پولیپها، سرطانها، در لابهلای غدد لنفاوی، فیبروم رحمی و یا حتی کلفتی و ضخامت دیواره آندومتر رحمی، در محل تخمدانها به شکل کیستهای تخمدانیِ مختلف و سپتومدار، در داخل پستانها به شکل FCC و حتی در درون بافت مغز به شکل تودههای سرطانی فیبروئیدی گوناگون و غیره ...) بروز کنند.
نکته حائز اهمیت این است که گاهی پزشک یا بیمار به اشتباه فکر میکنند که چون مریض ظاهرا طبع معتدلی دارد پس وی مریض نبوده و بایستی مرخص شود! درحالی که اینطور نبوده و واجدین طبایع معتدل، دم و سودا هر سه علی الظاهر از نظر حرارتی حالت اعتدال مزاجی را از خود نشان میدهند که برای تفکیک این حالات از یکدیگر بایستی شرح حال مریض را از نظر احساس سردی و گرمی و از هر چهار فصل گرفت نه به تنهایی و در فصل مراجعه و باز اگر نتیجه مناسب عاید نشد تشخیص افتراقی این حالات نزدیک به هم را بایستی از مزاج غالب آنان فهمید مثلا فرد سودایی اگرچه ظاهرا احساس اعتدال مزاج میکند ولی ممکن است
که گاه در طول سال دچار آلرژی پوستی یا حملات عصبی مربوط به غلبهی سودا نیز بشود که فرد معتدل معمولا این گونه نیست. همچنین فرد دموی مزاج ممکن است گاه در طول سال آن چنان دچار خواب آلودگی و کسالت ناشی از گرمی یا تری مزاج شود که بقیه افراد معتدل و سودایی مزاج این گونه نشوند. لذا بهترین کار جهت تشخیص طبع برای جویندگان راه آن است که سیاست رهگیری قدم به قدم را در تشخیص طبع بیمارشان پیشه نموده و از عجله و پیشداوری بیهوده پرهیز کنند ومیتوان فاکتورهای زیر را لحاظ کرد:
هر فردی یک طبع مادرزادی دارد که به آن طبع اصلی یا ژنتیکی آن فرد میگوییم که برای خودش یک تعادل مزاجی حساب میشود و برای تشخیص آن، میتوان از روی نوع گروه های خونی، یا طول و عرض و قد بیمار و یا شرح حال دوران کودکی او به دست آورد. مثلا کسی که گروه خونی A دارد صرف نظر از طبع فعلی اش، ازنظر ژنتیکی سوداوی مزاج است، اما ممکن است در جریان عمر خویش، تغییر طبع داده و مثلا صفراوی مزاج شده باشد که به این طبع دوم، طبع اکتسابی میگوییم و راه تشخیص آن میتواند ازطریق نگاه کردن به قد و قواره فرد، وجود بیماریهای زمینه ای خصوصا کم خونی های مختلف، موقعیت زمانی و فصل مراجعه بیمار و بررسی آزمایشات بیمار که گاه ردپای اخلاط دیگر را نیز به تفکیک میتوان در آزمایشات او به وضوح دید.
https://eitaa.com/Yuzarsif313Hakim
✍دکتر متخصص طب سنتی اسلامی ایرانی
اینک فرض میکنیم بیماری که به ما مراجعه کرده است دارای مجموعهای از علائم بالینی طب سنتی است یعنی از هر خلطی چند علامت بالینی و واضح را دارد و ما میخواهیم ضمن تشخیص طبع او، درمانش نیز بنماییم! حال چه روشی برای برخورد با چنین بیماری لازم است انجام شود تا به بهترین نحو ممکن، غلبههای مختلف اخلاطی را از وجودش دور سازیم. قبل از هر چیز بایستی توضیح دهیم که طبع مختلط چیست و چگونه و چرا به وجود میآید و چگونه میتوان با عوارض پیدایش آن در بدن مقابله کرد؟ اگرچه این بحث را به طور کامل در کتاب شناختی طبایع جلد(3) نگاشته ایم و شما میتوانید برای اطلاعات بیشتر خود به آن کتاب مراجعه نمایید. اما مختصراً عرض میکنیم که یکی از مهمترین علتهای پیدایش طبع مختلط، آن است که اندامهای بدن ما هر یک مزاجی دارند متناسب با شأن و موقعیت خود که به آن مزاج عضوی میگوییم مثل کبد که مزاج گرم و خشک دارد و کلیهها که نسبت به آن سرد و تر هستند و مزاج استخوانها که سرد و خشک میباشند و مزاج لثه ها که گرم و تر میباشند بود و الخ … حال در مسیر زندگی و به تناسب عوض شدن شیوههای آن مثل صنعتی شدن غذاها، غذاخوریها، آبها، کمپوت ها و … کمکم مزاج اندامهای ما از حالت استاندارد و خدادادی شان درآمده و مزاج جدید دیگری پیدا میکند این تغییرات مزاجی باعث گیج شدن سیستم هوشمند بدن (یا قوه مدبره بدن ما) میگردند و در درازمدت، مزاجی را برای انسانها پدید میآورند که هر گوشه بدنشان یک سازی میزند!! مثلاً معده آنها سرد میشود، استخوانهای شان سردتر از قبل میشود ، سرشان گرمتر از قبل میشود ، پاهایشان داغتر میشود، علاقه به پنجره باز در فصل زمستان پیدا میکنند ولی به خاطر سردی برخی از اندامهایشان، هم زمان پتو هم بر سرشان میکشند!
حال بایستی دید در عالم وانفسای پزشکی، حکیم موفق بایستی چه کارهایی را برای کنترل اخلاط سرگردان بدنی بیمارش انجام دهد!؟ جواب آن است که اولین قدم برای درمان چنین بیمارانی مختلط الطبعی، تشخیص صحیح مرض است نه درمان آن، دومین قدم برای درمان، کنترل آن مرض و سومین قدم تجویز مناسب گیاهان میباشد که بتواند ماده بیماری را از تک تک اندامها و جوارح اشخاص بیرون بکشد و در عین حال آسیب ایاتروژنیک (یا پزشکی) هم ایجاد نکند.
به عنوان مثال فرض کنید که خانم پنجاه ساله ای به علت شروع یائسگی دچار گر گرفتگی شدید شده است (بحران صفرا) و ما قصد داریم با تجویز خوراکیهای خنک، حرارت وی را پایین بیاوریم. حال بیمار ما علاوه بر یائسگی، معده بسیار سردی هم از قبل دارد و خوردن هرگونه سردیجاتی دمار از روزگار او درخواهد آورد. به عبارت دیگر به دلیل یائسگی نیاز به تجویز خوراکی از نوع سردیجات داریم و از طرفی نیز به دلیل سردی معده، تجویز خوراکیهای سرد باعث تشدید درد معده او خواهد شد. حال بایستی چه کاری انجام دهیم تا این نقیصه متضاد از بین برود؟ راه حل آن است که بیمار را درمان به «اضداد» کنیم نه درمان به ضد زیرا چنانچه اگر سردیجات تجویز کنیم یائسگی بهبود یافته ولی معده سردتر خواهد شد و به عکس اگر گرمیجات تجویز کنیم معده فرد بهبود ولی یائسگی و گر گرفتگی ناشی از آن تشدید خواهد شد. اما روش درمان به اضداد در این بیمار آن است که دو سری دارو تجویز کنیم که مقادیر سردی آن بیش از 50% و مقادیر گرمی آن کمتر از 50% بوده باشد و در این شیوه درمانی هم توانستهایم یائسگی را و هم سردی معده را در آن واحد به خوبی کنترل کنیم. به عنوان مثال اگر بذر اسفرزه یک خنکی مفید برای دفع گر گرفتگی بوده باشد، آن را با مقدار کمی گرمی مثل رازیانه مخلوط نموده و به خورد مریض میدهیم تا اسفرزه با سردی ای که دارد علائم حرارتی یائسگی را و رازیانه نیز با گرمی خود علائم برودت معده را فروکش نماید. این نحوه عملکرد یعنی درمان به اضداد بسیار پسندیده ، محبوب و بیخطرتر از درمان به ضد است و حکیمان امروز ترجیح میدهند از مزایای درمانی آن به نفع بیمارانشان استفادههای بالینی بیشتری را ببرند.
به طور خلاصه حکیم طب سنتی بایستی غلبههای اخلاط را به خوبی بشناسد . طبع غلبه منفرد را از غلبه مختلط جدا سازد. برای غلبه منفرد میتوان هم از درمان به ضد و هم از درمان به اضداد استفاده نمود اما برای غلبه مختلط بهتر است صرفاً از شیوه درمان به اضداد استفاده نمود تا بدین وسیله از نظر علمی نیز از سایر همکاران پیشی گرفت. درمان به اضداد روشی بسیار پسندیده ای است که در عملکرد پیشینیان به وضوح دیده میشده، لیکن امروز به دلیل پیچیدگی امراض، بیشتر از پیش لزوم بهرهگیری دارد و هنر پزشکی ایجاب میکند که برای آن تئوری مستقلی را وضع و سپس اجرا نماییم.
درزیر برای نمونه تعدادی از خوراکیهای مفید را در پیدایش امراض و یا به طور جداگانه در درمان امراض معرفی نموده ایم و هدف ما از این مبحث آن است که شما، برای درمان هر عضوی از بدن، محیط داخلی